اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهمیت غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

اهمیت غدیر در تاریخ

در نظر هیچ خردمندى تردید پذیر نیست که شرف و برترى هر چیزى بسته بفایده و نتیجه آن چیز است. بنابراین قاعده : در میان موضوع هاى تاریخى نخستین امرى که میتواند متضمن مهمترین فواید و نتایج باشد موضوعى است که دین الهى بر آن پایه گذارى شده و کیش و آئینى بر اساس آن استوار گشته و قوائم و استوانه هاى مذهبى بر آن نصب و اتى از آن بوجود آمده باشد و دولتهائى بر آن مبنى و اساس متشکل وصیت شهرت آن مداوم و ذکر آن جاودانى گردیده باشد. بهمین جهت است که پیشوایان تاریخ در ثبت مبادى و تعالیم ادیان فداکارى نموده و وقایع تابعه و شئون مربوطه بان از قبیل - کیفیت پیدایش و نحوه دعوت و مبارزات و حکومات و سایر تشکیلات مترتبه به آنرا که روزگاران دراز و قرنهاى متمادى بر آن گذشته همه را ثبت و قید نموده اند.

سنه الله فى الذین خلوا و لن تجد لسنه الله تبدیلا.

بدیهى است که، در چنین موارد چنانچه مورخ نسبت بامرى از امور مربوطه باین موضوع مسامحه و یا در ثبت و ضبط آن اهمال نماید در رشته تاریخى و طومار تالیفش فاصله و شکافى تولید شود که هیچ امرى آنرا پر نمیکند، و تاریخى که آغاز و مبدء آن در اثر چنین غفلت و اهمالى مبهم و نامعلوم گردد چه بسا موجب آن شود که خواننده چنین تاریخى نسبت بسرانجام و پایان آن نیز دوچار سرگردانى و جهل گردد واقعه تاریخى " غدیرخم " از جمله همین قضایاى مهمه و خود خطیرترین موضوع تاریخى در جهان اسلام است. زیرا. این واقعه مهم با بسیارى از براهین قاطعه "مرتبط بان" مبنى و اساس مذهب آنهائى است که از آثار خاندان پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله پیروى مینمایند که شامل ملیونها. از نفوس مسلمانان است، در این گروه عظیم مظاهر دانش و بزرگى نمایان و از میان آنها دانشمندان بنام حکما. فلاسفه. مردان بزرگ. نوابغ در علوم و فنون متنوعه. سلاطین. سیاستمداران. فرماندهان. ادبا. فضلا. برخاسته اند.. : و کتب و مولفات گرانبها در هر فن از آنان در جهان منتشر گشته بنابراین اگر مورخ. خود از این گروه باشد، بر او فرض و واجب است که اخبار و مطالب مهمه مربوط به بدو دعوت نبوى صلى الله علیه و آله را بوسیله ثبت و ضبط در تاریخ خود بطور تفصیل در دسترس استفاده هم کیشان خود قرار دهد. و اگر مورخ از غیر این گروه "یعنى غیر از گروه پیروان آثار خاندان پیغمبر صلى الله علیه و آله باشد. باز همین ضمن بررسى در تاریخ جمعیت بزرگى مانند این گروه ناچار است که نسبت بچنین واقعه مهمى "اگرچه با سادگى و بساطت هم شده" ذکرى بنماید و یا چنانچه تحت تاثیر عواطف قومى و مسخر هیجانات فتنه جویانه طایفه خود شده ذکر این قضیه تاریخى را با امورى که در پیرامون این قضیه از لحاظ انتقاد در دلالت آن مورد نظر او است توام نماید.

"اینکه گفتیم : انتقاد در دلالت... این تنها جهتى است که ممکن است دستاویز ایجاد اختلاف قرار گیرد" زیرا براى مورخین از این قبیل مقدور و میسر نخواهد بود که بر سند و مدارک این قضیه طعنى وارد کنند و یا آنرا ضعیف بشمارند ؟ زیرا با آن جهد و مشقتى که پیغمبر صلى الله علیه و آله در کیفیت "زمانى و مکانى" ابلاغ این امر در روز غدیر خم بر خود هموار فرمود وقوع این قضیه طورى است که حتى دو نفر هم در آن اختلاف ندارند. هر چند بعلل اغراض و شائبه هائى که بر افراد آگاه و بینا پوشیده نیست در مدلول و مفاد آن تشکیل اختلاف داده اند... اینک، بذکر و خصوصیات مورخینى که واقعه غدیرخم را در آثار و کتب تاریخى خود ثبت نموده اند مبادرت میشود :

نام مورخ، تاریخ فوت او، نام کتاب او

1 - بلاذرى، 279هجرى، انساب الاشراف

2 - ابن قتیبه، 276 هجری، " المعارف " و الامامه و السیاسه "

3 - طبرى، 310 هجری، کتابى در خصوص این موضوع نوشته

4 - ابن زولاق لیثى مصرى، 278 هجری، در تالیف خود

5 - خطیب بغدادى، 463 هجری، در تاریخ خود

6 - ابن عبد البر، 464 هجری، الاستیعاب

7 - شهرستانى، 548 هجری، الملل و النحل

8 - ابن عساکر، 571 هجری، تاریخ شام

9 - یاقوت حموى، 626 هجری، جلد 18 معجم الادباء صفحه 84 چاپ اخیر

10 - ابن اثیر، 630 هجری، اسد الغابه

11- ابن ابى الحدید، 656 هجری، شرح نهج البلاغه

12 - ابن خلکان، 582 هجری، وفیات الاعیان

13 - یافعى، 768 هجری، مرآت الجنان

14 - ابن الشیخ البلوى، حدود 605، در " الف باء "

15 - ابن کثیر شامى، 774 هجری، البدایه و النهایه

16 - ابن خلدون، 808 هجری، در مقدمه تاریخ خود

17 - شمس الدین ذهبى، 748 هجری، تذکره الحفاظ

18 - نویرى، حدود 833 هجری، نهایه الارب فى فنون الادب

19 - ابن حجر عسقلانى، 852 هجری، " الاصابه " و " تهذیب التهذیب "

20 - ابن صباغ مالکى، 855 هجری، الفصول المهمه

21 - مقریزى، 845 هجری، الخطط

22 - جلال الدین سیوطى، 911 هجری، در کتب متعدده

23 - قرمانى دمشقى، 1019 هجری، اخبار الدول

24 - نور الدین حلبى، 1044 هجری، السیره الحلبیه

و غیر اینها از مشاهیر فن تاریخ

این از نظر علم تاریخ و شان مورخ. 

 

الغدیر ، ج1

امامان امت اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

نص صریح پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بر تعداد امامان (علیه السلام)

حدیث عدد امامان:

رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) خبر داده است که، امامانى که بعد از او مى‏آیند، دوازده نفرند. این موضوعى است که صاحبان کتب صحیح و مسند که در زیر مى‏آید، از آن حضرت روایت کرده‏اند:

الف - مسلم در صحیح خود از جابربن سمره روایت کند که گفت: شنیدم رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مى‏فرمود: این دین همیشه، تا قیام قیامت و تا هنگامى که دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند، استوار وبر پاست. این خلفا همگى از قریش اند.

در روایت دیگرى آمده است: همیشه کار مردم روبراه است...

در دو روایت دیگر آمده است: تا آنکه دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند.

در حدیث دیگرى است که فرموند: تا پایان دوازده نفر(1).

و در صحیح بخارى گوید: از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) شنیدم که مى‏فرمود: دوازده نفر امیر و فرمانده‏اند. راوى گوید: پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) پس از آن سخنانى فرمود که من نفهمیدم، پدرم گفت: فرمود: همگى آنان از قریش اند.

در روایت دیگرى مى‏گوید: سپس رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) سخنانى فرمود که بر من پوشیده ماند، از پدرم پرسیدم: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) چه فرمود؟ پدرم گفت: فرمود: همگى آنان از قریش اند(2).

در روایت دیگرى است که فرمود: دشمنى کسانى که با آنان دشمنى کنند، زیانى به ایشان نمى‏رساند(3).

ب - در روایت دیگرى است که رسول خدا فرمود:

لا تزال هذه الامه مستقیما امرها، ظاهره على عدوها، حتى یمضى منهم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش، ثم یکون المرج او الهرج

کار این امت همیشه به سامان است و پیوسته بر دشمنانشان پیروزند تا آنگاه که دوازده نفر خلیفه، همگى از قریش، در گذرند. پس از آن فساد و خرابى یا فتنه و آشوب خواهد بود(4).

ج - در روایت دیگرى آمده است که فرمود:

این امت دوازده نفر قیم دارد که هر کس آنان نکند، زیانى به ایشان نرساند، همگى آنان از قریش اند(5).

د - در روایت دیگرى فرمود:

کار این مردم تا هنگامى که دوازده مرد بر آنان ولایت داشته باشند، همواره در جریان است‏(6).

ه - از قول انس روایت کنند که آن حضرت فرمود:

این دین تا دوازده نفر از قریش باشند، به هیچ روى نابود نگردد، و چون از دنیا برومند، زمین نیز، اهل خود را فرو مى‏برد(7).

و - در روایت دیگرى فرمود:

کار این است، تا هنگامى که همه آن دوازده نفر قیام کنند، همیشه قرین پیروزى است. آنان همگى از قریش اند(8).

ز - احمد بن حنبل و حاکم و دیگران از مسروق روایت کنند که گفت: شبى نزد عبد الله بن مسعود نشسته بودیم و او قرآن به ما مى‏آموخت که مردى پرسید: اى ابا عبد الرحمان!آیا از رسول خدا پرسیدید چه تعداد از این امت به خلافت مى‏رسند؟ عبدالله گفت: از هنگامى که به عراق آمده‏ام، هیچ کس پیش از تو، چنین سوالى از من نکرده است. بعد گفت: ما این موضوع را (از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)) پرسیدیم و آن حضرت فرمود: آنان دوازده نفرند، به تعداد نقباى بنى اسرائیل‏(9).

ح - در روایت دیگرى ابن مسعود گوید: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

خلفاى بعد از من به تعدا اصحاب موسى هستند(10).

ابن اثیر گوید: همانند این از عبد الله بن عمر و حذیفه و ابن عباس نیز، روایت شده است‏(11).

مولف گوید: نمى‏دانم مقصود ابن کثیر از روایت ابن عباس، همان است که حاکم حسکانى از ابن عباس روایت کرده یا غیر آن است.

روایات گذشته صریحا مى‏گوید: عدد والیان دوازده نفر و همگى از قریش اند. و امام على (علیه السلام) در سخن خود مقصود از قریش در این روایات را بیان کرده و مى‏فرماید:

همه امامان از قریش اند و در این تیره از هاشم (= اهل البیت (علیه السلام)) جایگزین شده‏اند، (ولایت) براى غیر آنان روانیست و والیان جز ایشان شایسته (ولایت) نباشند(12). و نیز فرمود:

اللهم بلى لا تخلوا الارض من قائم لله بحجه اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بیناته...

خداوندا! آرى، زمین هرگز از قیام کننده به حق براى خدا خالى نخواهد شد، (این امام قائم) یا پیروز است و نمایان و یا خائف است و پنهان، تا حجتها خدا و نشانه‏هاى روشن الهى نابود نگردد. 

 

منبع: تعداد امامان این امت دوازده نفرند0(تألیف علامه عسگری)

علماء قرن3 و غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

علماء قرن 03

57 - حافظ ضمره بن ربیعه قرشى مدنى متوفاى 202، شرح حال و حدیث او که بطرق بسیار درباره روزه غدیر روایت نموده خواهد آمد، و در آنجا که حدیث او ذکر میشود گفتار احمد بن حنبل را خواهید یافت، که : نامبرده را یکى از علماء متصف بامانت دانسته و تصریح نموده است که در شام همانند او نبوده، طرق حدیث او بیشتر آن صحیح است اگر تمام آن نباشد.

58 - حافظ محمد بن عبد الله زبیرى ابو احمد کوفى، متوفاى 203، عجلى و غیره او را توثیق نموده اند و بعضى از بزرگان در ستایش او گفته که : او مورد وثوق و داراى نیروى حفظ، و مردى است عابد و مجتهد، ذهبى در جلد 1 تذکره اش در ص 327 شرح حال او را ثبت نموده، حدیث او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ "زیاد" باسنادى که هیثمى آنرا تصحیح نموده و رجال آنرا ثقه دانسته خواهد آمد.

59 - مصعب بن مقدم خثعمى ابو عبد الله کوفى متوفاى 203، ابن معین و دار قطنى او را توثیق نموده اند و ابو داود گفته که بر او باکى نیست "یعنى اشکالى و ایرادى باو و حدیثش نمیتوان نمود" و ابو حاتم او را صالح دانسته، شرح حال او را خزرجى در "خلاصه" ص 323 ثبت نموده، حدیث مناشده از او باسناد صحیح که رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد، و در ص 92 نیز حدیث او گذشت.

60 - حافظ یحیى بن آدم بن سلیمان قرشى اموى - ابو زکریا کوفى متوفاى 203، ابن معین و نسائى و یعقوب بن شیبه او را توثیق نموده اند، ذهبى در جلد 1 تذکره اش ص 330 شرح حال او را ثبت نموده به حدیث او که سندش صحیح و رجالش ثقه هستند در صفحه 61 مراجعه نمائید و روایت بطریق او در حدیث رکبان با اسناد صحیح و رجال ثقه خواهد آمد.

61 - زید بن حباب ابو حسین خراسانى کوفى متوفاى 203، ابن مدنى و سبتى و ابن معین و احمد بن صالح و دار قطنى و ابن ماکولا و ابن ابى شیبه او را توثیق نموده اند و ابن حجر شرح حال او را در جلد 1 تهذیبش ص 404 ثبت نموده، روایت او بطرق مختلفه در حدیث مناشده امیرالمومنین علیه السلام در رحبه خواهد آمد که بعضى از آنها صحیح است.

62 - امام شافعیه ابو عبد الله محمد بن ادریس شافعى متوفاى 204، بطوریکه در جلد 4 نهایه ابن اثیر ص 246 مذکور است، نامبرده حدیث غدیر را روایت نموده است.

63 - حافظ ابو عمر و شبابه بن سوار فزارى مدائنى متوفاى 206، ابن معین و غیره بشرح مندرج در "خلاصه" ص 142 او را توثیق نموده اند، حدیث بطریق او از امیرالمومنین علیه السلام با سند صحیح و رجال ثقه در ص 102 ذکر شده.

64 - محمد بن خالد حنفى بصرى، ابن حبان او را از ثقات ذکر نموده و ابو حاتم صلاحیت او را در حدیث تایید کرده و ابو زرعه گفته : باکى بر او نیست، نامبرده از مادر خود "عثمه" روایت میکند. حدیث او در ص 41 گذشت.

65 - حافظ - خلق بن تمیم کوفى - ابو عبد الرحمن - ساکن مصیصه - متوفاى 206 ر 213، یعقوب بن شیبه و ابو حاتم بطوریکه در جلد 1 تذکره ذهبى صفحه 347 مذکور است، او را توثیق نموده اند و ابن حجر در " تقریب " گوید : نامبرده مرد راستگو و عابدى است، نسائى بطریق او حدیث مناشده را بلفظ عمر و ذى مره باسناد صحیح و رجالى که همگى آنها ثقه هستند. روایت نموده.

66 - حافظ. اسود بن عامر. ابو عبد الرحمن معروف به "شاذان شامى" - ساکن داد متوفاى 208 - ابن المدینى - او را توثیق نموده و ذهبى در جلد 1 تذکره خود ص 338 او را یکى از صاحبان دقت نظر اشعار نوده و خطیب در جلد 8 تاریخش ص 34 شرح حال او را ثبت نموده است، حدیث مناشده بطریق و بلفظ زید بن ارقم و همچنین داستان مناشده جوانى با ابى هریره باسناد صحیح و رجالى که همگى آنها ثقه هستند خواهد آمد.

67 - ابو عبد الله حسین بن حسن اشقر فزارى کوفى متوفاى 208، ابن حبان او را در شمار علماى مورد وثوق یاد کرده و ذهبى در جلد 3 " تلخیص المستدرک " ص 130 او را توثیق نموده و حکم بصحت حدیث او داده، همانطور که حاکم در " مستدرک " اشعار داشته، و نامبرده در نظر سایر علماء حدیث نیز متصف بصدق است و بنابراین گفتار کسى که درباره او گفته که : نامبرده فاقد نیرو "ى حفظ است : ارزشى نخواهد داشت، حدیث او در ص 66 گذشت و در نزول آیه تبلیغ درباره على علیه السلام خواهد آمد.

68 - حافظ حفص بن عبد الله بن راشد ابو عمرو سلمى قاضى نیشابورى - متوفاى 209، ابن حبان او را در شمار علماى مورد وثوق یاد کرده و نسائى بطوریکه در خلاصه و حاشیه آن ص 74 مذکور است. گفته : باکى بر او نیست. و بخارى در صحیح خود او نامبرده روایت میکند. حدیث او با اسناد صحیح در ص 68 گذشت.

69 - حافظ عبد الرزاق بن همام. ابوبکر صنعانى - متوفاى 211 - ولادت او در سال 126 بوده - ذهبى در جلد 1 تذکره خود صفحه 334 شرح حال او را نگاشته و درباره او گوید که : جمعى از ارباب درایت و رجال - او را توثیق نموده اند و حدیث او در ردیف احادیث صحیح درآمده، روایاتى هم که او بتنهائى آنها را ذکر نموده هست، و بر او بسبب تشیع ابراز بدبینى و کینه نموده اند در حالیکه نامبرده غلوى درباره على علیه السلام ننموده. بلکه : على علیه السلام را دوست میداشته و از قاتل او چشم پوشیده.. تا آخر گفتار ذهبى... حدیث بطریق او و باسناد صحیح و رجالى که همگى آنها ثقه هستند در ص 18 گذشت و حدیث او در موضوع مناشده بلفظ سعید و عبد خیر بطریق صحیح و رجال ثقه خواهد آمد.

70 - حسن بن عطیه بن نجیح قرشى کوفى ابو على بزار متوفاى 211، حفاظ از او روایت میکنند و ابو حاتم گفته : نامبرده متصف براستگوئى است و بخارى در تاریخش از او روایت میکند، حدیث او که بقیه رجال سندش ثقه هستند در صفحه 24 گذشت. ... 

 

الغدیر ، ج1

صحابه و حدیث غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

صحابه پیغمبر که ابتدای نام آنها با "حرف س" شروع می شود

46 - ابو اسحق سعد بن ابى وقاص "درگذشت او در یکى از سالهاى 54 و 55 و 56 و 58 ذکر شده" و حافظ نسائى در خصایص خود ص 3 باسنادش از مهاجرین مسمار ابن سلمه از عایشه بنت سعد با ذکر سند روایت نموده گفت : از پدرم شنیدم گفت : شنیدم رسول خدا در روز جحفه که دست على علیه السلام را گرفت و خطبه مشتمل بر حمد و ثناى خداوند ایراد و سپس فرمود : اى مردم : من ولى شما هستم ؟ همگى گفتند : راست فرمودى یا رسول الله، سپس دست على را که گرفته بود بلند کرده و فرمود : این ولى من است. این ولى من است و از طرف من ادا میکند و من دوستم با کسى که او را دوست باشد و دشمن هستم با کسى که او را دشمن باشد. و در خصایص ص 4 باسنادش از عبد الرحمن ابن سابط از سعد آورده که گفت : در میان جمعى نشسته بودم که على علیه السلام را نکوهش کردند. بانها گفتم بتحقیق از رسول خدا صلى الله علیه و آله سه خصلت و امتیاز براى على بن ابى طالب علیه السلام شنیدم که اگر یکى از آن خصلت ها براى من مى بود نزد من محبوب تر بود از شتران سرخ مو شنیدم که میفرمود : همانا على براى من بمنزله هرون است براى موسى جز اینکه پس از من پیغمبرى نخواهد بود. و شنیدم که فرمود : البته فردا رایت لشکر اسلام را بکسى میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند. و شنیدم که میفرمود : هر کس که من مولاى اویم پس على علیه السلام مولاى او است. و در خصایص ص 18 و در چاپ دیگر آن ص 25 باسناد مهاجربن سمار آورده که گفت : عایشه بنت سعد از سعد نقل کرد که گفت : با رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم در راه مکه در حالیکه متوجه آنجا بود پس چون به غدیر خم رسید در آنجا براى مردم توقف نمود تا آنها که عقب مانده بودند رسیدند و آنان که گذشته بودند بازگشت داده شدند. همینکه همه آن گروه گرد آمدند خطاب بانان فرمود : اى مردم ولى شما "آنکه از روى صلاحیت عهده دار جمیع امور شما است" کیست ؟ گفتند.

خدا و رسولش - این سئوال و جواب سه بار تکرار شد. سپس دست على علیه السلام را گرفت و او را بپا داشت و فرمود : هر کس که خدا و رسولش ولى او است. پس او "على علیه السلام" ولى او است. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد : و در ص 18 این حدیث را از عامر بن سعد از او روایت نموده و "در طریق دیگر" از ابن عیینه از عایشه بنت سعد از او. و این حدیث را عبد الله بن احمد بن حنبل "بطوریکه در " العمده " ص 48 مذکور است" باسناد از عبد الله بن صفر در سال 299 روایت نموده و گفته که یعقوب ابن حمدان بن کاسب براى ما بیان نمود از ابن ابى نجیح از پدرش، و ربیعه جرشى از سعد و حافظ بزرگ محمد بن ماجه در جلد 1 " سنن " ص 30 باسنادش از عبد الرحمن بن سابط با ذکر سند روایت نموده از سعد که گفت : هنگامى که معاویه از یکى از سفرهاى حج خود آمده بود سعد بر او داخل شد. در آن مجلس نسبت بعلى علیه السلام زبان بطعن و بدى گشودند و معاویه نیز کلماتى گفت، سعد در خشم آمد و گفت : این سخنان ناروا را درباره مردى میگوئى که من از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره او شنیدم که میفرمود : هر کس که من مولاى اویم على علیه السلام مولاى او است. و شنیدم که باو "على علیه السلام" میفرمود. تو براى من بمنزله هارون هستى براى موسى جز اینکه بعد از من پیغمبرى نیست. و شنیدم که فرمود : امروز رایت جنگ را بمردى میسپارم که خدا و رسول او را دوست دارند ؟ و حافظ حاکم در جلد 3 " مستدرک " ص 116 از ابى زکریا یحى بن محمد عنبرى از ابراهیم بن ابى طالب از على بن منذر - از ابى فضیل از مسلم ملائى از خیثمه بن عبد الرحمن از سعد روایت نموده که مردى باو گفت : همانا على بن ابى طالب تو را نکوهش نمود براى اینکه از او تخلف نمودى. پس سعد گفت :

بخدا قسم این "تخلف از على" راى من بود که بخطا پیش گرفتم. همانا به على بن ابى طالب علیه السلام سه امتیاز داده شده است که اگر یکى از آنها بمن عطا شده بود براى من از دنیا و آنچه که در دنیا است محبوب تر بود بطور تحقیق رسول خدا صلى الله علیه و آله روز غدیرخم پس از حمد و ثناى خداوند فرمود : آیا میدانید که من باهل ایمان اولى و سزاوارترم ؟ گفتیم. آرى. فرمود : بار خدایا هر کس من مولاى اویم على علیه السلام مولاى او است، دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. و على علیه السلام در روز خیبر نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله آورده شد در حالیکه چشمان او بعلت بیمارى نمیدید و درد چشم خود را برسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه داشت. پس رسول خدا صلى الله علیه و آله آب دهان خود را در چشم هاى او ریخت و درباره او دعا فرمود. از برکت دعاى آنحضرت تا هنگام شهادتش دیگر مبتلا بعارضه چشم نگشت و خیبر با نیروى او گشوده و فتح گردید و رسول خدا صلى الله علیه و آله عموى خود عباس و جز او را از مسجد خارج فرمود.

پس عباس باو گفت ما را اخراج میفرمائى در صورتیکه وابسته و قبیله تو هستیم و على را در مسجد باقى میگذارى ؟ فرمود اخراج شماها و باقى گذاردن او در مسجد بمیل و اراده شخص من نبوده و بلکه بر حسب امر الهى این کار انجام یافت. ...

 

الغدیر ، ج1

جمع نماز

بسم الله الرحمن الرحیم  

مناظره  

نواب= نواب عبدالقیوم خان یکی از اشراف و ملاکین اهل تسنن  

داعی= مرحوم سلطان الواعظین شیرازی 

 

نواب- سئوال بنده خیلی مختصر است چون مدتها است در دلم بوده که از آقایان با اطلاع شیعیان سئوال نمایم فرصتی بدستم نیامده . اینک مقتضی موجود گردیده خواستم عرض نمایم چرا آقایان شیعیان برخلاف سنت رسول خدا صل الله علیه و آله نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را جمع میخوانند. 

داعی- اولا آقایان (اشاره بعلماء مجلس) میدانند که در مسائل فرعیه ما بین علماء اختلاف بسیار است چنانچه ائمه اربعه شما هم بسیار اختلاف دارند. 

ثانیاً اینکه فرمودید عمل شیعیان برخلاف سنت رسول الله صل الله علیه و آله میباشد امر را بر شما اشتباه نمودند زیرا که آنحضرت نمازها را گاهی جمع و گاهی بتفریق اداء مینمودند. 

نواب- (رو بعلماء خودشان) آیا چنین است رسول خدا صل الله علیه و آله بنحو جمع و تفریق اداء می نمودند.  

حافظ(عالم اهل سنت)- فقط در سفر و مواقع عذر از قبیل باران و غیره این نوع عمل می نمودند برای آنکه امت در تعب و مشقت نباشند و الا در حضر پیوسته بنحو تفریق اداء مینمودند گمان می کنم قبله صاحب اشتباه نمودن سفر را تصور حضر نمودند.  

 داعی- خبر اشتباه ننمودم بلکه یقین دارم حتی در روایات خودتان وارد است که گاهی در حضر و بدون عذر هم بنحو جمع اداء می نمودند.  

حافظ- گمان میکنم روایات شیعه را با روایات ما اشتباه نمودید. 

داعی- روات شیعه که اتفاق بر این معنی دارند ، گفتگو در روات شما میباشد روایات صحیح چندی در صحاح و کتب معتبره شما در این باب وارد است. 

حافظ- ممکن است اگر در نظر دارید محل آنها را معین فرمائید. 

داعی- مسلم بن حجاج در باب الجمع بین الصلوتین فی الحضر در صحیح خود با نقل سلسله روات از ابن عباس نقل نموده که گفت صلی رسول الله صل الله علیه و آله الظهر و العصر جمعاً و المغرب و العشاء جمعاً فی غیر خوف و لاسفر. (ترجمه: رسول خدا صل الله علیه و آله نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را بدون خوف و ترس و سفر جمعاً اداء می نمود.) 

و نیز از ابن عباس نقل نموده که گفت  صلیت مع النبی ثمانیاً جمعاً و سبعاً جمعا (با رسول خدا هشت رکعت نماز ظهر و عصر و هفت رکعت نماز مغرب و عشاء را با هم اداء می نمودیم) 

و همین حدیث را امام احمد بن حنبل در ص 221 جزء اول مسند نقل نموده بعلاوه حدیث دیگر که ابن عباس گفت  صلی رسول الله فی المدینة مقیماً غیر مسافر سبعاً و ثمانیاً (نماز گذارد رسول خدا در مدینه در حال اقامت نه مسافرت هفت رکعت و هشت رکعت (یعنی مغرب و عشاء و ظهر و عصر را باهم) ). 

چند حدیث از این قبیل مسلم نقل مینماید تا آنجا که مینویسد عبدالله ابن شقیق گفت روزی بعد العصر ابن عباس برای ما خطبه میخواند و صحبت مینمود تا آنکه آفتاب غروب کرد ستاره ها ظاهر شد صدای مردم برخاست  الصلوة الصلوة   ابن عباس اعتنا نکرد در همان حین مردی از بنی تمیم با صدای بلند گفت  الصوة الصلوة   ابن عباس گفت!  اتعلمنی بالسنة لا ام لک رأیت رسول الله جمع بین الظهر و العصر و المغرب و العشاء ( بی مادر تو مرا سنت یاد می دهی خودم دیدم رسول خدا جمع کرد بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء.) 

عبدالله گوید از این کلام در دل من خدشه ای پیدا شد رفتم از ابوهریره سئوال نمودم تصدیق نمود و گفت همان قسم است که ابن عباس گفته.  ... 

و نیز زرقانی که از اکابر علماء شما است در ص 263 جزء اول شرح موطاء مالک در باب جمع بین الصلوتین از نسائی از طریق عمروبن هرم از ابی الشعثاء نقل مینماید که در بصره ابن عباس نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را جمع میخواند بدون آنکه بین آنها فاصله و چیزی بوده باشد و می گفت رسول خدا این قسم نماز اداء مینمود (یعنی ظهر را با عصر و مغرب را با عشاء جمع مینمود) 

و نیز مسلم در صحیح و مالک در باب جمع بین الصلوتین موطاء و امام احمد بن حنبل در مسند با نقل سلسله روات از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت نموده اند که گفت  صلی رسول الله الظهر و العصر جمعاً بالمدینة فی غیر خوف و لا سفر   (نماز گذارد رسول خدا صل الله علیه و آله ظهر و عصر را با هم در مدینه بدون ترس و سفر ). 

ابوزبیر گوید از سعید سؤال نمودم برای چه پیغمبر جمع مینمود نماز را سعید گفت همین سؤال را من از ابن عباس نمودم گفت  اراد أن لایحرج احداً من امته  یعنی برای آن جمع مینمود که احدی از امتش در سختی و مشقت نباشند.  ... 

حافظ- چنین بابی و نقل روایاتی در صحیح بخاری نمیباشد. 

داعی- اولاً وقتی سایر ارباب صحاح از قبیل مسلم و نسائی و احمد بن حنبل و شارحین صحیحین مسلم و بخاری و دیگران از اکابر علماء خودتان نقل نموده اند کفایت مینماید هدف و مقصد ما را. 

ثانیاً آقای بخاری هم همین روایات را که دیگران نقل نموده اند در صحیح خود آورده منتهی با زرنگی تمام از محل خود که جمع بین الصلوتین است بمحل دیگر انتقال داده چنانچه (باب تأخیر الظهر الی العصر من کمن کتاب مواقیت الصلاة) و (باب ذکر العشاء و العمة) و (باب وقت المغرب) را مطالعه و مورد دقت قرار دهید تمام این احادیث جمع را مشاهده میفرمائید. ... 

 

شبهای پیشاور ، ص 108 - 111

ذریه رسول خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

مناظره علماء اهل سنت با عالم شیعه مرحوم سلطان الواعظین شیرازی در پیشاور.

حافظ = عالم اهل سنت

داعی = مرحوم سلطان الواعظین شیرازی عالم شیعه 

حافظ- ببخشید چون انتساب خود را برسول الله صل الله علیه و آله ضمن گفتارتان بیان نمودید و همین طور هم معلوم و مشهور است ممکن است تقاضای بنده را بپذیرید برای مزید بینائی ما شجره نسب خود را بیان فرمائید که بدانیم نسب شما از چه طریق به پیغمبر منتهی میشود.

داعی - نسب خاندان ما از طریق امام همام حضرت موسی الکاظم علیه السلام برسول الله صل الله علیه و اله منتهی میشود بدین طریق :

محمد بن علی الکبر (اشرف الواعظین) بن قاسم (بحر العلوم ) بن حسن بن اسمعیل المجتهد الواعظ بن ...امیر محمد العابدین  بن امام موسی الکاظم بن امام جعفر الصادق بن امام محمد الباقر بن امام علی زین العابدین بن امام ابیعبدالله الحسین ((سید الشهدا)) الشهید با لطفب بن امیر المومنین علی بن ابیطالب علیهم السلام .

حافظ - این شجره ای که بیان نمودید منتهی میگردد بامیرالمومنین علی کرم الله وجهه در حالتیکه شما خود را منتسب برسول خدا صل الله علیه و اله خواندید حقاً با این سلسله نسب میبایستی خود را از اقرباء رسول الله بخوانید نه اولاد آنحضرت زیرا اولاد کسیستکه از ذریه و نسل رسول الله باشد.

داعی - نسب ما برسول الله صل الله علیه و اله از طرف حضرت زهرا صدیقه کبری فاطمه سلام الله علیها میباشد که والده ماجده حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است.

حافظ - عجب است از شما که اهل علم و اطلاع هستید این قسم تفوه بنمائید چون خود میدانید که عقب و نسل آدمی از طرف اولاد ذکور است نه اناث و حضرت رسول اکرم صل الله علیه و اله  را عقب ذکور نبوده است پس شما نوه و از دختر زادگان رسول خدا هستید نه اولاد آنحضرت.

داعی - گمان نداشتم آقایان محترم لجاج در کلام نمائید و الا در مقام جواب بر نمی آمدم.

حافظ - بر صاحب اشتباه شده لجاجی در گفتارم نبوده بلکه واقعاً  نظرم همین است چنانچه بسیاری از علماء هم با حقیر هم عقیده هستند که عقب و نسل از اولاد ذکور است نه اناث چنانچه شاعر گفته است:

بنونا بنو ... 

اگر شما دلیلی بر خلاف دارید که دخترزادگان رسول اکرم در شمار اولاد آنحضرت اند بیان فرمائید چنانچه دلیل شما کامل باشد البته قبول خواهیم نمود بلکه ممنون هم خواهیم شد.

داعی - دلائل از قرزآن مجید و اخبار معتبره فریقین بسیار قوی است.

حافظ - متمنی است بیان فرمائید تا مستقیض شویم.

داعی - در ضمن گفتار شما یادم آمد مناظره ای که در همین موضوع بین هرون الرشید خلیفه عباسی و حضرت امام همام ابی ابراهیم موسی بن جفعر علیه السلام واقع شد و حضرت جواب کافی به هرون دادند که خودش تصدیق نمود.

حافظ - آن مناظره چگونه بوده است متمنی است بیان فرمائید.

داعی - ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی ملقب بصدوق که از اکابر علماء و فقهاء شیعه در قرن چهارم هجری بود نقاد در علم حدیث و بصیر بحال رجال و در میان علماء قم و ... در کتاب معتبرش (عیون اخبار الرضا) و نیز ابومنصور احمد بن علی بن ابیطالب الطبرسی در کتاب احتجاج شرح مناظره را مفصلا نوشته اند که حضرت امام موسی الکاظم علیه السلام فرمود روزی در مجلس خلیفه هرون الرشید عباسی وارد شدم از من سؤالاتی نمود و جوابهائی شنید از جمله سؤالاتش همین سؤال شما بود که گفت:کیف قلتم انا ذریة انبی صل الله علیه و اله  و النبی لم یعقب و ... (چگونه شما میگوئید ما زریه پیغمبریم و حال آنکه پیغمبر عقبی نداشت و جز آن نیست که عقب از برای پسر است نه از برای دختر و شما اولاد دخترید و نبود برای آنحضرت عقبی .)

حضرت در جواب او قرائت فرمودند آیه 84 از سوره 6 (انعام)  را   و من ذریته داود و سلیمان و أیوب و یوسف و موسی و هرون و کذلک نجزی المحسنین و زکریا و یحیی و عیس و الیاس کل من الصالحین.  (هدایت نمودیم از ذریه نوح یا ابراهیم(نظر به اختلاف تفاسیر)داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هرون و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همه از صالحین بودند).

آنگاه حضرت بمحل استشهاد از آیه عنایت نموده و فرمود به هرون من ابو عیسی یا امیرالمومنین ؟ یعنی کیست پدر عیسی هرون در جواب  گفت: لیس لعیسی اب  یعنی برای عیس پدری نبوده

حضرت فرمودند:  انما الحقه الله بذراری الانبیاء علیهم السلام من طریق ... یعنی جز این نیست که خدای  تعالی ملحق گردانید او را بذراری انبیاء از  طریق مریم و همچنین ملحق گردانیده است ما را بذریه پیغمبر صل الله علیه و اله  از قبل مادرمان فاطمه علیها السلام.

... آنگاه فرمود آیا زیاد بکنم دلیل از برای تو هرون عرض کرد بیان کن .

حضرت قرائت فرمودند آیه شریفه مباهله را که آیه 54 از سوره 3(آل عمران است) فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل ... یعنی : هر کس با تو در مقام مجادله برآید درباره عیسی بعد از آنکه بوحی خدا باحوال او آگاهی یافتی بگو بیائید ما و شما با فرزندان و زنان و کسانیکه بمنزله نفس ما هستند با هم بمباهله برخیزیم تا دروغگویان و کافران را بلعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.

آنگاه فرمود احدی ادعا ننموده است که در موقع مباهله بامر پروردگار در مقابل نصاری داخل نموده باشد پیغمبر در زیر کساء مگر علی بن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام را پس چنین مستفاد میشود که مراد از انقسنا علی بن ابیطالب است و مراد از نسائنا فاطمه زهراء و مراد از ابنائنا حسن و حسین اند که خداوند آنها را پسران رسول خود خواند است. 

همینکه هرون این دلیل واضح را شنید بی اختیار گفت  احسنت یا ابالحسن پس از این استدلال حضرت امام موسی الکاظم علیه السلام جهة هرون که حسن و حسین علیه السلام فرزندان رسول خدا هستند ثابت میشود که جمیع سادات فاطمی الی انقراض العالم باین افتخار جلیل مفتخرند و تماما ذراری و اولادهای رسول الله اند.  ...

حافظ - دلائل شما بسیار مکفی و تمام بود قطعا انکار آن را نمی نمایند مگر اشخاص لجوج عنود و خیلی هم ممنون شدم که کشف حجب فرموده ما را مستفیض فرمودید تا رفع این شبهه بزرگ شد. ...

شبهای پیشاور ، ص 99 -107

واقعه غدیر خم در کتب اهل سنت

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز در خصوص واقعه غدیر خم روزی که پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم دست حضرت علی علیه السلام را بعنوان وصی و جانشین خود بالا برد مطالبی ارزشمند از کتاب بزرگ و ارزشمند علامه امینی می آوریم که این مطالب را از کتب علمای بزرگ اهل سنت جمع آوری کرده:

«... و اما علماء علم کلام - در مورد اقامه دلیل و برهان در هر یک از مسائل کلام - وقتى که بموضوع امامت میرسند : براى غلبه بر مدعى و یا بمنظور نقل دلیل و برهان طرف خود ناگزیرند که متعرض واقعه غدیر خم شوند - هر چند که در عین این اقدام بزعم خود در چگونگى دلالت حدیث مزبور بمناقشه پردازند. اینک جمله از متکلمین بنام که در کتب خود بذکر واقعه غدیرخم پرداخته اند :

1 - قاضى ابوبکر باقلانى بصرى "متوفى 403" در "التمهید"

2 - قاضى عبد الرحمن ایجى شافعى "متوفى 756" در "المواقف"

3 - سید شریف جرجانى "متوفى 816" در "شرح المواقف"

4 - بیضاوى "متوفى 685" در "طوالع الانوار" 5 - شمس الدین اصفهانى در "مطالع الانظار"

6 - تفتازانى "متوفى 792" در "شرح المقاصد"

7 - قوشچى - المولى علاء الدین "متوفى 879" در "شرح تجرید"

و عین الفاظ نامبردگان بطورى است که ذیلا ترجمه و ذکر میشود :

بتحقیق پیوسته که پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله در روز غدیرخم که در محلى است بین مکه و مدینه بنام جحفه - هنگام بازگشت از حجه الوداع مردم را جمع فرمود و آن روز بسیار گرم و سوزان بود بحدى که مردم قسمتى از رداى خود را زیر پا میگذاردند از شدت گرمى زمین. پس از گرد آمدن خلق - آنحضرت در جایگاه بلندى خطبه ایراد فرمود و از جمله فرمود : اى گروه مسلمانان. آیا من اولى "سزاوارتر" بر شما و امور شما از خود شما نیستم ؟ گفتند : آرى بخدا قسم. آنگاه فرمود : هر کس که من مولاى اویم پس از من على علیه السلام مولاى او خواهد بود، خداوندا دوست بدار آنکه را که او را دوست بدارد، و دشمن بدار آنکه را که او را دشمن بدارد، و یارى کن یاران او را و خوار کن خوارکنندگان او را و از جمله متکلمین - قاضى النجم محمد شافعى "متوفى 867" است که در "بدیع المعانى" این واقعه را ذکر کرده است، و جلال الدین سیوطى در اربعین خود و مفتى شام حامد بن على عمادى در "الصلاه الفاخره بالاحادیث المتواتره" و آلوسى بغدادى "متوفى 1324" در "نثر اللئالى" و غیر اینها. علماء علم لغت نیز در آنجا که بلغاتى از قبیل. مولى. خم. غدیر. ولى بر خورد نمایند ناچار بحدیث غدیر خم اشاره مینمایند - مانند : ابن درید محمد بن حسن "متوفى 321" در جلد 1 " جمهره " ص 71 - و ابن اثیر در " النهایه " و حموى در " معجم البلدان " در بیان "خم" و زبیدى حنفى در " تاج العروس " و نبهانى در " المجموعه النبهانیه ". »

الغدیر ، ج 1

راویان حدیث

بسم الله الرحمن الرحیم

راویان حدیث غدیرخم از صحابه پیغمبر

صحابه پیغمبر که ابتدای نام آنها با "حرف الف" شروع می شود

1 - ابو هریره دوسى "که در سن هفتاد و هشت سالگى در یکى از سالهاى 59 - 58 - 57 درگذشته" - روایت او بطور مسند در جلد 8 تاریخ خطیب بغدادى صفحه 290 بدو طریق از مطر وراق از شهر بن جوشب از ابوهریره بلفظ او که بعدا ذکر میشود موجود است و در " تهذیب الکمال فى اسماء الرجال " تالیف ابى الحجاج مزى و در جلد 7 از " تهذیب التهذیب " ص 327، و در مناقب خوارزمى ص 130 ذکر شده و خوارزمى در کتاب مقتل امام سبط شهید "حسین بن على علیه السلام" او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده است. و جزرى - در ص 3 از " اسنى المطالب " و سیوطى در " در المنثور " جلد 2 ص 259 از ابن مردویه و خطیب و ابن عساکر هر یک بسلسله سند خود از او "ابو هریره" روایت نموده اند، و در ص 114 " تاریخ الخلفاء " نقل از ابى یعلى موصلى بسلسله سند خود از نامبرده روایت نموده و در " فرائد السمطین " تالیف حموینى باسنادش از شهر بن جوشب او نامبرده روایت شده و در جلد 6 از " کنز العمال " تالیف متقى هندى ص 154 بطریق ابن ابى شیبه از او و از دوازده تن دیگر از صحابه و در همان جلد ص 403 از عمیره بن سعد از او، و در جلد 2 " الاستیعاب " تالیف ابن عبد البر ص 473 و در جلد 5 " البدایه و النهایه " تالیف ابن کثیر دمشقى ص 214 نقل از حافظ ابى یعلى و حافظ ابن جریر باسناد آندو از ادریس و داود از پدر آنها "یزید" از او، و همچنین از شهر بن جوشب از او و همچنین از عمیره بن سعد از او، و در کتاب " حدیث الولایه " تالیف ابن عقده و " نخب المناقب " تالیف ابوبکر جعابى و در " نزل الابرار " ص 20 از طریق ابى یعلى موصلى و ابن ابى شیبه از او روایت شده، آنچه فوقا از سلسله هاى متعدد نقل شده همه منتهى به ابى هریره میشود. ...

الغدیر ، ج 1


شناخت حضرت علی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

شیخ سلیمان بلخی حنفی (از علمای اهل سنت )در باب 75 ینابیع المودة از ابوالمؤید موفق بن احمد اخطب خطباء خوارزم بسند خودش از عبدالرحمن بن ابی لیلی از پدرش نقل مینماید که گفت در روز خیبر رسول اکرم صل الله علیه و آله علم را بعلی بن ابیطالب داد و خداوند بدست آنحضرت فتح نصیب مسلمانان نمود و در غدیر خم بمردم شناسانید علی را باین عبارت که :

انه مولی کل مؤمن و مؤمنة وقال له أنت منی و انا منک و انت تقاتل علی التاویل کما قاتلت علی اتنزیل و انت منی بمنزلة هرون من موسی و انا سلم لمن سالمک و حرب لمن حاربک و أنت العروة الوثقی و أنت تبین ما اشتبه علیهم من بدی و أنت امام و ولی کل مؤمن و مؤمنة بعدی و انت الذی ازل الله فیه و اذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر و انت لاخذ بسنتی و ذاب البدع .....

« بدرستیکه علی بن ابیطالب اولی بتصرف بر هر مؤمن و مؤمنه است آنگاه فرمود بعلی تو از منی و من از تو و تو جنگ میکنی بر تأویل (قرآن) هم چنانیکه من جنگ کردم بر تنزیل (قرآن) و تو از من بمنزله هارونی از موسی و من در سلم و سلامتم با کسیکه با تو از در سلم و سلامت باشد و در جنگم با کسیکه با تو در جنگ است و توئی عروةالوثقی و توئی بیان کننده هر چیزی که مشتبه میشود بر آنها بعد از من و توئی امام و ولی هر مؤمن و مؤمنه بعد از من ( این کلمه بعدی که در بسیاری از اخبار رسیده برای اهل بصیرت و انصاف واضح مینماید که کلمه مولی بمعنای اولی بتصرف است نه بمعنای محب و ناصر که اهل تسنن گمان نموده اند و اگر بمعنای محب و ناصر بود جمله بعدی معنی نداشت. زیرا دوستی علی و نصرت او در حیات و ممات پیغمبر بایستی عملی باشد نه فقط بعد از پیغمبر او را دوست بدارند و یاری بنمایند پس کلمه مولی بمعنای اولی بتصرف است که در زمان حیات رسول الله خود اولی بتصرف است و بعد از وفات آن حضرت این مقام مقدس را علی واجد است).  و در باره تو نازل گردیده (آیه 3 سوره 9توبه ) یعنی ندائیست از خدا و رسول بسوی مردم روز حج اکبر (اشاره است به بردن علی علیه السلام آیات اول سوره برائت را و قرائت نمودن بر اهل مکه) و توئی عمل کننده بسنت من و برطرف کننده بدعتها از امت من و من اول کسی بودم که بدعتها را برطرف نمودم و تو با منی در بهشت و اول کسی که وارد بهشت میشود من و تو و حسن و حسین و فاطمه هستیم و خداوند وحی نمود که فضیلت و مقام تو را خبر دهم پس برخواستم بین مردم (در روز غدیر) و رسانیدم بآنها آنچه را که خداوند بمن امر نموده بود تبلیغ او را اینست (معنی) فرموده حق تعالی که ای پیغمبر و رسول (مکرم ) برسان (بمردم) چیزی را که نازل گردیده بتو از جانب خدا تا آخر آیه شریفه.

آنگاه فرمود: یا علی اتق الضغائن التی هی فی صدور من لایظهر ها الا بعد موتی اولئک یلمنهم الله و یلعنهم الاعنون. ثم بکی صلی الله علیه و آله و سلم و قال أخبرنی جبرئیل أنهم یظلمونه بعدی و ان ذلک الظلم یبقی حتی اذاقام قائمهم - و علت کلمتهم و اجتمعت الامة علی محبتهم و کان الثانی ....

یا علی بپرهیز از کینه هائی که در سینه ها پنهان است و ظاهر نمیکنند آنرا مگر بعد از مردن من.

آنها کسانی هستند که لعنت میکند آنها را خدا و هر لعنت کنند پس گریه کرد پیغمبر و فرمود که جبرئیل مرا خبر داده است که آنها ظلم میکنند بعلی و اهل بیت من و این ظلم باقی میماند تا آنکه قیام نماید قائم  آل محمد و بلند شود سخن آنها و اجتماع نمایند امت من بر دوستی آنها و دشمن آنها کم باشند و کاره و بی میل بآنها ذلیل باشند و زیاد شود مدح کنندگان آنها و آن در زمانی خواهد بود که شهرها تغییر پیدا می نماید و مردم ضعیف گردند و از فرج ظهور مأیوس شوند.

پس در آنوقت ظاهر میگردد قائم مهدی از فرزندان من و قیام مینماید و ظاهر میکند خداوند بآل محمد حق را و بشمشیرهای آنهاباطل را از میان میبرد و مردم چه با کمال رغبت و میل و چه با خوف و ترس تبعیت مینمایند آنها پس از آن فرمود ای گروه مردم بشارت باد شما را بفرج پس درستیکه وعده خداوند حق است و رد نمیشود قضاء او و اوست حکیم و دانای آگاه بدرستی که فتح خداوند نزدیک است.

شبهای پیشاور ، ص 77-79

طلوع خورشید تابان

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

... قاضی فضل بن روزبهان که از اکابر متعصبین علماء عامه میباشد که از شدت تعصب انکار اخبار صحیحه صریحه را مینماید ولی در موضوع حضرت ولی عصر مهدی آل محمد عجل الله تعالی فرجه موافقت با نظر و عقیده امامیه اثنا عشریه دارد و عجب آنکه در کتاب ابطال الباطل که ردّ بر نهج الحق علامه حلی قدس سره(یعنی رد بر شیعیان نوشته) کلماتی در فضائل و مناقب اهل بیت طهارت دارد که از جمله اشعاری در مدح ائمه اطهار انشاء نموده که اشاره بحضرت مهدی و ظهور انحضرت مینماید که بمناسبت مقام ذکر مینمائیم که گوید : 

 

سلام علی المصطفی المجتبی     سلام علی السید المرتضی  

سلام علی سیدتنا فاطمة            من اختار ها الله خیر النساء 

سلام من المسک انفاســــــــه       علی الحسن الالمعیّ الرضا 

سلام علی الاورعی الحسیــــن     شهید بری جسمه کربـــــــــلا 

سلام علی السید العابدیــــــــن     علی بن الحسین ازکی المجتبی 

سلام علی الباقر المهتـــــــــــدی    سلام علی اصادق المقتدی 

سلام علی الکاظم الممتحـــــــن    رضی السجایا امام التقـــــــــی 

سلام علی الثامن المؤتمـــــــــن    علی الرضا سید الاصفیــــــــــــاء 

سلام علی المتقی النقـــــــــــی    محمد الطیب المرتجــــــــــــــی 

سلام علی الا لمعی النقـــــــــی    علی المکرم هادی الوری 

سلام علی السید العسکــــــــری    امام بجهز جیش الصفـــــــــــا 

سلام علی القائم المنتظـــــــــر      أبی القاسم الغر نور الهـــــــــدی 

سیطلع کالشمس فی غاســــــق   ینجیه من سیفه المنتفـــــــــــی 

تری یملاء الارض من عدلــــــــــه      کما ملات جور أهل الهـــــــــــوی 

سلام علیه و       آبـــــــــائـــــــــه    و انصاره ما تدوم السمـــــــــــــاء 

 

ماحصل کلام بمقتضای مقام آنکه بعد از سلام بارواح مقدسه أئمه اثنا عشر و ستودن مراتب و درجات مرتب آنها - بنام امام دوازدهم که میرسد بعد از سلام بر آن حضرت اقرار مینماید که او است قائم منتظر که کنیه مبارکش ابوالقاسم است و زود است که مانند خورشید تابان طالع و ظاهر گردد و عالم را پر از عدل و داد کند هم چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد. 

 

شبهای پیشاور ، ص 75 - 76

فرزند امام حسن عسکری علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم  

 (مطالبی چند از علماء اهل سنت در خصوص حضرت مهدی علیه السلام) : 

... اکثر علماء منصف عامه با نقل اخبار بسیار که ضیق صفحات مجال نقل همه آنها را نمیدهد اظهار عقیده و نظر هم نموده اند که مراد از حضرت مهدی ابی القاسم محمد فرزند برومند حضرت امام حسن عسکری میباشد. 

چنانچه محمد بن طلحه شافعی در مطالب السئول فی مناقب آل الرسول در حق آنحضرت گوید: 

  هو ابن أبی محمد العسکری و مولده بسامراء  

او فرزند ابی محمد امام حسن عسکری میباشد و محل تولدش سامراء بوده است. 

 

و نیز شیخ صلاح الدین صفدی در شرح الدائره نوشته است: 

  ان المهدی الموعود هو الامام الثانی عشر من الائمة اولهم سیدنا علی و اخرهم المهدی رضی الله عنهم. 

بدرستیکه مهدی موعود او امام دوازدهم از ائمه ای میباشد که اول آنها علی و آخر آنها حضرت مهدی رضی الله عنهم است. 

 

... و ابوعبدالله فقیه محمد بن یوسف گنجی شافعی در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان در آخر باب 20 نوشته است: 

ان المهدی ولدالحسن العسکری فهو حی موجود باق منذغیبة الی الان و .... 

بدستیکه مهدی فرزند حسن عسکری زنده و موجود و باقیست غیبت او الی الآن و امتناعی ندارد بقای او بدلیل بقای عیسی و خضر و الیاس علیهم السلام. 

 

و یوسف سبط ابن جوزی در ص 204 تذکرة خواص الامه فی معرفة الائمة پس از اینکه سلسله نسب آنحضرت را بعلی بن ابیطالب نقل نموده آنگاه گوید: 

و هو الخلف الحجة صاحب الزمان القائم المنتظر و التالی و هو آخر الائمة 

و اوست خلف حجة صاحب الزمان قائم منتظر و تالی و اوست آخر امامان و اوست مهدی علیه السلام.  

شبهای پیشاور ، ص 73 - 73

اعتقاد به امام زمان علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

... اعتقاد به وجود حضرت مهدی ... ابن الحسن حجة العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه که غیبت نموده و از انظار پنهان گردیده مخصوص  بشیعیان تنها نمی باشد بلکه در کتب معتبره علماء بزرگ اهل تسنن نیز ثبت گردیده و اکابر علماء عامه از قبیل علامه سمهودی در جواهر العقدین و طبرانی در اوسط  و احمد بن حنبل در مسند و ابی داود در سنن و ابن ماجه در سنن و حموینی در فرائد و خواجه کلان بلخی در ینابیع المودة و ابن حجر در صواعق و امام نسائی در سنن و حصائص العلوی و خواجه پارسا در فص الخطاب و محمد ابن طلحه در مطالب السئول و نور الدین جامی در شواهد النبوة و حافظ بلاذری در مسلسلات و محمد بن یوسف گنجی در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان و ابن صباغ مالکی در فصول المهمه و میر سید علی همدانی شافعی در مودة القربی و علامه صلاح الدین در شرح الدائره و جمال الدین شیرازی در روضة الاحباب و بیهقی در صحیح خود شعب الایمان و شیخ محی الدین عربی در فتوحات و عنقاء المغرب و ملک العلماء شهاب الدین در هدایت سعداء و سبط ابن جوزی در تذکره و شیخ عبدالرحمن بسطامی در درة المعارف و شیخ محمد الصبان المصری در اسعاف الراغبین و مؤید الدین خطیب خوارزمی در مناقب و علامه شعرانی در یواقیت و شیخ علی متقی در مرقاة شرح مشکوة و دیگران از اکابر علماء اهل تسنن که این  صفحات مختصر مجال نوشتن نام تمام آنها را نمی دهد اخبار بسیاری راجع بآنحضرت نقل نموده اند و حتی بسیاری از آنها تحقیقات عمیقی در این باب کرده اند. 

 

شبهای پیشاور ، ص 68 - 69

اقارب رسول خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

کواشکی در تفسیر خود موسوم بتبصره از ضحاک و عکرمه که از مشاهیر مفسرین اند روایت کرده که رسول اکرم صل الله علیه و اله فرمود

لا اسئلکم علی ما ادعوکم الیه اجرا الا ان تحفظونی فی قرابتی علی و فاطمة و الحسن و الحسین و ابنائهما

« من از برای ارشاد شما بسوی حق و حقیقت مزدی نمیخواهم مگر آنکه حفظ نمائید مقام مرا در اقارب و خویشان من یعنی برای خاطر من احترام نمائید اقارب و خویشان مرا و آنها علی و فاطمه و حسن و حسین و اولاد و ذریه آن هر دو میباشند. »

و میر سیدعلی همدانی شافعی در مودت دوم از مودة القربی از جابر بن عبدالله انصاری نقل مینماید که رسول اکرم صل الله علیه و اله فرمود

توسلوا بمحبتنا الی الله تعالی  و استشفعوا ...

« توسل بجوئید بدوستی ما بسوی خدایتعالی و طلب شفاعت نمائید بما پس درستیکه بما اکرام میشوید و بوسیله ما دوست داشته میشوید و بوسیله ما روزی داده میشوید پس دوستان ما امثال ما هستند فردا (یعنی قیامت) تمامشان در بهشت اند.»

و نیز از خالدبن معدان روایت نموده که رسول اکرم صل الله علیه و اله فرمود

من احب ان یمشی فی رحمة الله و یصبح فی رحمة الله ...

« کسی که دوست دارد آنکه مشی کند در رحمت خدا و صبح کند در رحمت خدا پس داخل نکند در قلبش شکی بانکه ذریه و اولاد من بهترین ذراری هستند و وصی من بهترین اوصیاء میباشد.»

و نیز از جابر روایت نموده که آنحضرت فرمود : 

الزموا مودتنا اهل البیت فان من اتقی الله و هو یودنادخل الجنة ...

« ثابت باشید در دوستی ما اهل بیت پس بدرستیکه اهل تقوی که ما را دوست بدارند با ما داخل بهشت میشوند بآن خدائیکه جان محمد در قبضه قدرت اوست هیچ عملی به بنده ای نفع نمیرساند مگر بشناختن دوستی ما » 

 

... این اخبار نمونه ای از هزاران خبر است که درباره آل محمد سلام الله علیهم اجمعین از طرق عامه و اهل تسنن رسیده است که در مقدمه نویسی بیش از این مجال نقل ندارد.

شبهای پیشاور ، ص 67

دوستی آل محمد صل الله علیه و آله

بسم الله الرحمن الرحیم

امام احمد ثعلبی که امام اصحاب حدیث شمرده شده و از اکابر علماء عامه است در تفسیر خود ذیل آیه مودت آورده که محبت و مودت اهل بیت طهارت از جمله اصول دین و ارکان اسلام است و هر کس خلاف این عقیده داشته باشد کافر و از دین اسلام خارج و ناصبی میباشد و دلیل بر این معنی خبری است که عبدالله بن حامد اصفهانی باسناد خود از جریربن عبدالله بجلی روایت نموده که رسول اکرم صل الله علیه و آله فرمود: 

من مات علی حبّ آل محمّد مات شهیدا الا و من مات علی حب آل محمدد مات مغفورا له ...

(کسیکه بمیرد بر دوستی آل محمد مرده است شهید و توبه کنند از گناه و آمرزیده شده و مؤمنی که دارای ایمان کامل میباشد و رحمت گردیده و کسی که بمیرد و بر دوستی آل محمد بشارت میدهد او را عزرائیل و منکر و نکیر ببهشت و کسیکه بمیرد بر دوستی آل محمد میرود بسوی بهشت همچنانکه عروس میرود بسوی خانه شوهرش و کسیکه بمیرد بر دوستی آل محمد باز میشود در قبر او دو در بسوی بهشت و کسیکه بمیرد بر دوستی آل محمد قرار میدهد خداوند قبر او را زیارتگاه ملائکه رحمن و کسیکه بمیرد بر دوستی آل محمد مرده است بر سنت و جماعت و کسیکه بمیرد بر دشمنی آل محمد روز قیامت بین دو چشم او نوشته شده است نا امید است از رحمت خدا و کسیکه بیمرد بر دشمنی آل محمد کافر مرده است و کسیکه بمیرد بر دشمنی آل محمد استشام نمی نماید بوی بهشت را. )

شبهای پیشاور ، ص 66

محبت آل محمد صل الله علیه و اله

بسم الله الرحمن الرحیم

... علامه جلیل اقدر شیخ عبدالله بن محمد بن عامر شبراوی در ص 29 کتاب الاتحاف بحب الاشراف و سید ابی بکر بن شهاب الدین علوی در ص 31 از باب 2 و ص 49 از  باب 4 رشفة الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی چاپ مطبعه اعلامیه مصر در سال 1303  و حافظ جمال الدین زرندی در معراج الوصول فی معرفة آل الرسول و ابن حجر مکی در ص 88 صواعق محرقه از امام شافعی (بزرگ اهل سنت) نقل نموده که میگفت:

یا اهل بیت رسول الله حبّکم        فرض من الله فی القرآن انزله 

کفا کم من عظیم القدر انّکم       من لم یصلّ علیکم لا صلوة له

یعنی ای اهل بیت رسول خدا محبت و دوستی شما واجب گردیده از جانب خدا و در قرآن مجید این واجب نازل شده (اشاره بآیه 22 سوره 42 است که قبلا ذکر شد) کفایت میکند در عظمت قدر شما ای آل محمد آنکه هر کسی صلوات بر شما نفرستد نماز او قبول نخواهد شد (اشاره بصلوات در تشهد نماز است که از واجبات نمازاست و اگر کسی عمداً ترک صلوات بر محمد و آل محمد را در تشهد نماز بنماید نمازش باطل و غیر قابل قبول است).

و در آخر اشعارش (برای یاد آوری امثال کسرویها و احمد امینها) سروده که اتمام حجت باشد بر آنها که  لو لم تکن فی حبّ آل محمد - ثکلتک اما غیر طیب المولد -  یعنی اگر نباشی در دوستی آل محمد مادر بمرگت بنشیند قطعاً حرامزاده ای.

شبهای پیشاور ، ص 64 - 65

علمای اهل سنت و آل محمد صل الله علیه و اله

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

یاقوت حموی در ص 387 جلد ششم معجم الدباء  و ابن حجر مکی در ص 79 ضمن فصل دوم از باب  صواعق چاپ مصر سال 1312 و امام فخر رازی در ص 406  جلد هفتم تفسیر کبیرش ذیل آیه شریفه  قل لا اسئلکم علیه اجرا الا  المودة فی القربی  و خطیب خوارزم درر ص 129 مقتل الحسین فصل 13 و سید مؤمن شلنجی در ص 140 نور الابصار چاپ سال 1290 ضمن باب 2 و سلیمان بلخی حنفی در ص 356 چاپ اسلامبول باب 62 ینابیع الموده از ربیع بن سلیمان که یکی از احصاب شافعی بوده نقل نموده اند که این اشعار را شافعی انشاد نموده و گفت: 

 

یا راکباً قف بالمحصب من منی  

و اهتف بساکن خیفها و الناهض 

سحراً اذا فاض ... 

ماحصل این اشعار آنکه گوید ای سوار  رونده بسوی مکه معظمه بایست در ریک زار منی و بساکنین مسجد خیف وقت سحر که حجاج بسوی منی میایند بدون تقیه علنی و بر ملا ندا بده و بگو اگر رفض دوستی آل محمد است پس شهادت بدهند جن و انس که من (امام شافعی) رافضی هستم. 

 

شبهای پیشاور ، ص 64

امام شافعی و فضائل اهل بیت علیهم السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

اشعار امام شافعی در اعتراف به فضائل عترت و اهل بیت طهارت

چنانچه علامه سمهودی سید نورالدین شافعی که اعلم العلماء مصر و حجاز در اوایل قرن دهم هجری بوده در جواهر العقدین از حافظ ابوبکر بیهقی از ربیع بن سلیمان که از اصحاب امام شافعی بوده نقل می نماید و نیز نورالدین مالکی در ص 5 فصول المهمه از کتاب بیهقی که در مناقب شافعی نوشته نقل نموده و خواجه سلیمان بلخی حنفی در اول باب 62 ینابیع المومده از جماهر العقدین نورالدین سمهودی نویسنده تاریخ المدینه که در زمان خود اعلم علماء مصر و حجاز بوده نقلاً از بیهقی مشروحاً ذکر نموده که گفت روزی بامام شافعی گفتند که مردم صبر و طاقت ندارند مناقب و فضائل اهل البیت را بشنوند ( مانند کسروی و احمد امین و اقرانشان ) و اگر مشاهده کنند که یکی از ما ذکر فضائل اهل البیت را مینماید  یقولون هذا رافضی   میگویند او را رافضی است فوری شافعی فی المجلس انساد اشعاری نموده و حقایق را آشکار  ساخته گفت:

اذا فی مجلس ذکرو علیــــّاً      و سبطیه و فاطمة الزکیة

فاجری بعضهم ذکری سواه       فایقـــن انه ســـــــلققیة

اذا ....

خلاصه معنای این اشعار آنکه گوید زمانی که در مجلسی ذکر علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام میشود بعض دشمنان برای آنکه مردم را از ذکر آل محمد منصرف کنند ذکر  دیگری بمیان میاورند پس یقین کنید آنکس که مانع ذکر این خانواده میشود سلقلق است ( یعنی زنی که از دبرش حیض شود ) آنها روایات بلند نقل میکنند که ذکر  علی و بچه های او نشود و گفته میشود بگذرید ای قوم از این ذکر(یعنی ذکر علی و بچه های او ) زیرا این حدیث رافضیها است بیزاری میجویم ( من که امام شافعی هستم ) بسوی خدا از مردمی که می بینند رفض را دوستی فاطمه بر آل رسول صلوات پروردگار من است ولعنت خداوند بر این نوع جاهلیت. ( که دوستان آل محمد را رافضی بخوانند ).

شبهای پیشاور ، ص 62 - 63 )