اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

مناظره قسمت دهم

بسم الله الرحمن الرحیم

...ادامه از قبل


علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:

ما نوع دیگری هم از شفاعت داریم که قابل توجه است. شفاعتی که روی آن بحث شد ، چه بسا آن را شفاعت مغفرت بنامیم. نتیجه این شفاعت موجب غفران گناه می شود. اما شفاعت دیگری به نام شفاعت رهبری یا عمل است که از همین دنیا شروع می شود.

مثلاً شما پای منبر خطیبی می شنویئ، او می گوید: امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا، در آن بحران جنگ، نماز اول وقت را ترک نکرد و در مقابل تیرباران یزیدیان، نماز ظهر را ادا کرد. آنگاه شما تحت تأثیر این عمل واقع شده می گویید: این درست نیست که من حسینی باشم، اما نمازم را هر وقت شد بخوانم؛ بنابراین از امروز نماز اول وقت را برنامه خود قرار می دهم.

در اینجا امام حسین علیه السلام دست شما را گرفته و شفاعت کرده و واسطه قرب شما به خدا گردیده است که صورت باطنی آن در قیامت همان شفاعت است.

هر حدیث و سخنی از اولیاء که تو را می سازد و حتی هر عالم دینی که تو را هدایت می کند، شفاعت رهبری اتفاق افتاده است. این شفاعت به هیچ صورت قابل انکار نیست. یعنی همان طور که اعمال تجسم می یابد، روابط نیز تجسم می یابد. جهت این که امام حسین علیه السلام بیشترین شفاعت را دارد برای این است که نهضت او بیشترین پیروان را جذب و هدایت می کند.

در جهت مخالف هم شفاعت رهبری مطرح است. یعنی کسانی که موجب گمراهی دیگری شده اند در قیامت این رابطه تجسم یافته و چنین ظهور می یابد که او   به سوی جهنم رهنوم شود. چنانکه در مورد فرعون فرمود: 


« یقْدُمُ قَوْمَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ : فرعون روز قیامت جلوی پیروان خود می افتد و آنها را وارد جهنم می کند - هود/98 -».


حق با کیست، ج2 ، ص18

ادامه دارد...

اولین نمازگزاران

بسم الله الرحمن الرحیم


 وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ(البقرة/43)


و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید)!


حسکانی (از عالمان مشهور اهل سنت) به نقل از ابن عباس آورده است:

« وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ »

درباره رسول خدا صل الله علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است که هر دو نخستین کسانی بودند که نماز گزاردند و رکوع به جای آوردند.

 

پرتوی از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام، ص41 به نقل از شواهد التنزیل، ج1، ص 111 ح 124

مناظره قسمت نهم

بسم الله الرحمن الرحیم


ادامه از قسمت قبل...


عمر عبدالوافی [حنبلی]:

آخر قرآن می گوید: «و الذین اتخذوا من دونه اولیاء... : کسانی که جز خدا سرپرستانی گرفته اند، می گویند: ما آنها را عبادت نمی کنیم جز برای این که ما را به خدا نزدیک کنند - زمر/3-».  آیا این همان شرک نمی باشد؟


دکتر عبدالصمد [شافعی]:

جناب عمر عبدالوافی حجر! این که دیگر واضح است که آیه می گوید. آنها اقرار می کنند که ما غیر خدا را می پرستیم. ولی مؤمنی که معتقد به شفاعت است چنین چیزی نمی گوید. او نمی گوید، من شفیع را می پرستم بلکه می گوید: خدا به افرادی اجازه شفاعت داده است. شما فکر نکنید که من به همه سخنان علی عبدالله قانع شده ام ولی حقیقت را هم نباید کتمان کرد.

مشرکان مجسمه های دست ساز را بندگی می کردند و بر آنها سجده و رکوع می آوردند و برایشان حج به جا می آوردند و به نامشان ذبح می کردند. انصاف نیست که شما این آیات را که در مورد مشرکان نجس است، در مورد مسلمانان اعم از شیعه و سنی که معتقد به شفاعت مأذون هستند تلقی کنید. شما سیاسی فکر می کنید یا قرآنی؟ چرا روی لغت های قرآن دقت نمی کنید. عبادت و خواندن غیر خدا، یعنی برای او سجده و ذبح و نماز خواندن، ولی شفاعت خواستن، اصولاً از نوع عبادت نیست. آیا شما همه مراجعان به ادارات دولتی که از آنها حاجت می خواهند و برای حل مشکل خود واسطه می جویند، آیا آنها را از مشرکان مهدورالدم می شمارید؟


ادامه دارد لطفاً پیگیری فرمائید ...

منبع: حق با کیست، ص 18-17

وزیر و معاون رسول خدا

بسم الله الرحمن الرحیم


احمد بن حنبل (بزرگ اهل سنت) در مسندش به سند خود از «اسماء بنت عمیس» روایت کرده که گفت:

شنیدم رسول خدا می فرمود: « اللهم انی اقول کما قال اخی موسی اللهم اجعل بی وزیرا من اهلی علیا اخی اشدد به ...

بار خدایا من می گویم آنچه را که برادم موسی گفت: خدایا از اهل بیتم یکی را وزیر و معاون من قرار ده ، برادرم علی را وزیر من گردان و به او پشت مرا محکم کن و او را در امر رسالت با من شریک ساز.


طرائف،ص74، نقل از احمدبن حنبل، فضائل الصحابه، بنا به نقل احقاق الحق، ج4، ص56

مناظره قسمت هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم


ادامه از قبل...


کاتب عثمان ‍[حنفی]:

آقای علی عبدالله فکرت، این تعریفی که از شرک ارائه می دهد، صحیح به نظر می رسد، مخصوصاً قابل توجه است که آیاتی ارائه شد که «اذن الله را محک شرک و توحید قرار داده است؛ چون این تعریف، مستند به آیات قرآنی است، تفکر انگیز است من فکر نمی کردم می توان چنین مطالب دقیقی از قرآن برداشت نمود. اما آیا واقعاً معتقدان به شفاعت به این ظرایف هم توجه دارند؟


عمر عبدالوافی [وهابی]:

درست است که تو این آیات را به رخ ما می کشی، لکن به فرموده محمدبن عبدالوهاب، وقتی به مشرکان گفته می شد، چرا بت ها را می پرستید، می گفتند بت ها شفیع ما هستند و ما را به خدا نزدیک می کنند. شما هم همان کار را می کنید. اولیاء را می پرستید و می گویید: به شفاعت آنها امید بسته ایم و این همان عقیده مشرکان است.


علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:

من پیوسته می گویم، ملاک شرک و توحید «اذن الله» است؛ باز شما شرک های بی اذن را مطرح می کنید. مقایسه این امر با امر مشرکان جفایی بزرگ در حق مسلمین بوده و مخالفت با علم و درایت است زیرا در اینجا دو تفاوت اساسی داریم: اولاً ما اولیاء را نمی پرستیم و فقط انها را شفیع حاجات خود قرار می دهیم. ثانیاً ما برای شفاعت خواهی از اولیاء ، طبق آیات قرآن اجازه داریم؛ چون قرآن شفاعت به «اذن الله» را قبول دارد. مشکل مشرکان اینست که اذنی در شفیع قرار دادن بت ها ندارند.

حالا شما آمده اید معتقدان به شفاعت را مهدورالدم معرفی کرده و ادم کشی راه می اندازید؟ عمل شما از نظر قرآن فتنه و آشوب است و فتنه از کشتار هم بدتر است «و الفِتنةُ اَشَدُّ منَ القَتل - بقره/191 -».


منبع: حق با کیست ص17-16

علی وصی من

بسم الله الرحمن الرحیم


از روایت حافظ ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه - که سخن او نزد ائمه هر چهار مذهب (اهل سنت) حجت است - آنچه روایت کرده به اسناد خود از علی بن محمد بن منکدر از ام سلمه همسر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله که از لطیف ترین و با محبت ترین زنان آن حضرت بود.

گفت: ام سلمه را غلامی بود که او را - همچو پدر - تربیت کرده بود و به او خدمت می نمود او هیچ نمازی نمی خواند مگر این که علی (علیه السلام) را سبّ می کرد و به او فحش می داد.

ام سلمه به او گفت: ای پدر تو را چه وا داشت بر سبّ علی (علیه السلام)؟!

گفت: به جهت این که او عثمان را کشت و در ریختن خون او شریک است.

ام سلمه گفت: اگر نبود که تو غلام من هستی و مرا تربیت کرده ای و واقعاً به منزله پدرم می باشی، من هرگز به تو از اسرار رسول خدا نمی گفتم ولیکن بنشین تا به تو از علی (علیه السلام) سخن بگویم و آنچه خود درباره او دیده ام.

ام سلمه گفت: روزی پیامبر وارد حجره من گردید و آن روز نوبت من بود - البته از 9 روز یک روز نوبت من می شد - در حالیکه پیامبر دست در دست علی داشت وارد حجره من شد فرمود: ای ام سلمه از حجره خارج شو و آن را برای ما خلوت کن پس من خارج شدم آنان نشستند و زیرگوشی با هم صحبت می کردند و من صدای آنان را می شنیدم ولی نمی دانستم آنان در چه رابطه با هم صحبت می کنند تا این که حوصله ام سر رفت و گفتم روز نصف شد، رو کردم و گفتم: «السلام علیکم...» خواستم وارد شوم پیامبر اجازه نداد و فرمود: داخل نشو و به جای خود برگرد باز زیر گوشی به طور مفصل به صحبت خود ادامه دادند تا این که آفتاب بلند شد پس گفتم: روزم تمام شد و علی (علیه السلام) آن را اشغال نمود باز آمدم کنار در ایستادم و گفتم: «السلام علیکم...» اجازه ورود خواستم باز پیامبر اجازه نداد، برگشتم و نشستم و با خود گفتم الان ظهر می شود که جهت نماز بیرون می آید و روز من تمام می شود من روزی طولانی تر از آن روز ندیده بودم باز به طرف در آمدم و گفتم: «السلام علیکم...» داخل شوم؟ این بار پیامبر اجازه داد و فرمود: آری داخل شو.

پس داخل شدم دیدم علی (علیه السلام) دستهای خود را روی زانوی پیامبر گذاشته بود و دهن خود را به گوش پیامبر نزدیک کرده بود و دهن پیامبر نیز بر گوش علی بود و با هم زیر گوشی گرم مشغول صحبت بودند که علی (علیه السلام) می گفت آیا بگذرم و بکنم؟! پیامبر فرمود: بلی. من داخل شدم، علی روی خود را برگرداند و حجره را ترک کرد و رفت.

پیامبر مرا در کنار خود نشاند و لطف و محبت کرد و عذرخواهی نمود سپس به من فرمود: ای ام سلمه مرا ملامت مکن زیرا که جبرئیل از طرف خداوند آمد و مرا از آنچه بعد از من اتفاق خواهد افتاد، با خبر ساخت و مرا امر کرد که بعد  از خود به علی وصیت کنم و من میان جبرئیل و علی نشسته بودم جبرئیل در دست راست و علی طرف چپ من بود جبرئیل به من امر کرد تا روز قیامت آنچه بناست اتفاق بیفتد، به علی بگویم. پس ای ام سلمه مرا معذور دار و ملامت مکن (و بدان که ):

خداوند برای هر امتی پیامبری برگزیده و از برای هر پیامبری هم وصیی قرار داده است پس من پیامبر این امت هستم و علی هم وصی من در میان عترتم و اهل بیتم و امتم می باشد.

آری این چیزی است که من از علی (علیه السلام) دیدم، الان ای پدر، تو خوددانی خواهی به او بد و ناسزا بگو و خواهی او را ترک کن ...


الطرائف، ص72-70 ، نقل از الخوارزمی، المناقب، ص 89

حدیث از بخاری

بسم الله الرحمن الرحیم


... متن حدیث، ما در اینجا فقط به نقل بخارى (از بزرگان اهل سنت) اکتفا میکنیم. او روایت کند که:


رسول خدا "ص" در روز خیبر فرمود: همانا این پرچم را فردا به مردى میدهم که خداوند به دست او فتح و پیروزى را نصیبمان کند. او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول خدا هم او را دوست دارند، مسلمانان در آنشب خواب از چشمانشان رخت بربسته بود، همه در این فکر و اندیشه بودند که کدامیک به این افتخار نائل میشوند؟

چون صبح شد، جمله به خدمت رسول خدا "ص" آمدند. هر یک به امید اینکه رسول خدا "ص" پرچم را بدو سپارد، ولى پیغمبر اکرم "ص" فرمود: على کجاست؟ گفته شد که چشمانش درد میکند. فرمود: او را بیاورید و چون على "ع" را آوردند، پیغمبر اکرم "ص" از آب دهان خود، به چشمان دردناک على مالید و دعایش نمود، چشمان على خوب شد و درد ساکت گشت، پیغمبر خدا پرچم را به على داد.

على "ع" عرض کرد: اى رسول خدا آیا با آنها بجنگم تا مانند ما "مسلمان" شوند؟ حضرت رسول "ص" جواب فرمود: با ملایمت به سوى آنان "اهل خیبر" روانه شو، ابتدا آنها را به اسلام دعوت نما و واجباتشان را گوشزد کن به خدا قسم اگر به وسیله تو کسى به حق هدایت شود از شتران سرخ مو براى تو ارزنده تر است و در روایت دیگر است: و خداوند فتح را نصیب او فرمود.


الغدیر، ج3 ، ص 7

پرچـــــــم

بسم الله الرحمن الرحیم


حافظ ابن ابى شیبه روایت کند که: حدیث نمود ما را این فضل و او حدیث کرد ما را از سالم بن ابى حفصه، از جمیع بن عمیر، از عبدالله بن عمر، و همچنین بزرگ حفاظ، گنجى شافعى در ص 38 در کتاب "کفایه" خود چاپ نجف و ص 16 چاپ مصر و ص 21 چاپ ایران و ابن صباغ مالکى در "الفصول المهمه" ص 22 و جز ایشان، اشعار حسان را با اضافات نقل کرده اند از جمله آن اشعار این چند بیت است:

على، رمد به چشمش رسیده، دنبال دوا بود و کسى را نمى یافت.

و رسول خدا "ص" به وسیله آب دهان مبارکش، چشمانش را شفا بخشید و گفت:

من امروز، پرچم را بدست کسى میدهم، که زننده و شجاع است و محب رسول خدا است.

خداى را دوست دارد، و خدا هم او را دوستدار است.

و بدست او خداوند سنگرهاى محکم را مى گشاید.

لذا، جز همه مردم، او "على" را به امامت برگزیده شد و وزیر و برادر پیامبر است.

در این اشعار اشاره ایست به حدیث صحیح و متواترى که پیشوایان حدیث نقل کرده اند به سندهائیکه تمامى راویانش ثقه هستند و روایت میرسد به: بریده بن خصیب، عبدالله بن عمر،عبدالله بن عباس، عمران بن حصین، ابى سعید خدرى، ابى لیلى انصارى سهل ساعدى، ابى هریره دوسى، سعد بن ابى وقاص، برا بن عازب، سلمه بن اکوع:

بخارى، در ج 4 ص ص 323کتاب "صحیح" خود، از سهل و در ج 5 ص 269 باز از سهل، و در ص 27. از سلمه، و در ج6 ص 191 از سلمه و سهل این اشعار را نقل کرده است. و مسلم هم، در ج 2 ص 324 کتاب"صحیح" خود، و ترمذى در ج 2 ص 3.. "صحیح" خود، و احمد بن حنبل در ج 1 ص 99 کتاب "مسند" خود، و در ج 5 ص 358 و353 و غیر آن نقل کرده و ابن سعد، در کتاب "طبقات" ج 3 ص 158 و ابن هشام در ج 3 ص 386 کتاب "سیره" اش و طبرى در تاریخ خود در ج 2 ص93.و نسائى هم در کتاب "خصایص" خود، ج 4 ص 33 و16 و8 اشعار حسان را روایت کرده اند.

حاکم در ج 3 ص 116 و19. در باره نقل این اشعار میگوید: این حدیث به حدتواتر رسیده است. 



الغدیر، ج3، ص7

(مطالب موجود در کتاب شریف الغدیر از کتب معتبر اهل سنت جمع آوری شده)

کسانی که ایمان آورده اند

بسم الله الرحمن الرحیم


سوره بقره آیه 25:

وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(البقرة/25)
به کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند، بشارت ده که باغهایی از بهشت برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوه‌ای از آن، به آنان داده شود، می‌گویند: «این همان است که قبلا به ما روزی داده شده بود.(ولی اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است.)» و میوه‌هایی که برای آنها آورده می‌شود، همه (از نظر خوبی و زیبایی) یکسانند. و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.


حسکانی (از عالمان مشهور اهل سنت) از ابن عباس نقل کرده است:


این آیه، درباره علی، حمزه، جعفر و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب نازل شده است.


پرتوی از فضایل امیرالمومنین ص38، نقل از شواهد التنزیل، ج1 ، ص 96، ح113

دو چیز گرانبها...

بسم الله الرحمن الرحیم


خزّاز با سند خود از امام حسن علیه السلام نقل کرده که فرمود:

روزی پیامبر صل الله علیه و آله خطبه خواند و پس از حمد و ثنای خداوند، فرمود:

مردم! گویا (رحلتم نزدیک است ) فراخوانده می شوم و باید اجابت کنم، و من در میان شما دو چیز گران بها - کتاب خدا ، و عترت و خاندانم - را به جا می گذارم که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نمی شوید. پس از آنان یاد گیرید و به آنان نیاموزید که آنان داناتر از شمایند. زمین از آنان خالی نمی ماند وگرنه اهل خود را به کام می کشد. ...

فرهنگ جامع سخنان امام حسن علیه السلام، نقل از کفایة الاثر:162

محبت آل پیغمبر

بسم الله الرحمن الرحیم


پیامبر اکرم صل الله علیه و آله:

هر که با محبت آل پیغمبر بمیرد، شهید مرده، هر کس که با محبت آل پیغمبر به دیدار خدا برود خدا گناهانش را می بخشد، هر کس با محبت آل پیغمبر بمیرد با ایمان کامل مرده است... هر که با محبت آل پیغمبر بمیرد خدا قبرش را مزار فرشتگان قرار می دهد.


خورشید کعبه، نقل از تفسیر فخر رازی ج 27