اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

به دستور خدای متعال


بسم الله الرحمن الرحیم


سیوطی درنوع 62 از اتقان نیز درباره مناسبت آیات و سوره ها و اینکه ترتیب هر یک از آیه ها و سورها، به دستور خدای تعالی بوده چند قول دیگر آورده است.

می گویم: مطلب از طلوع صبح آشکارتر، و از خورشید فروزان در نیمروز نمایان تر است در اینکه آمیخته کردن سوره های این کتاب ارزنده الهی و ترتیب آن بر این طرز شگفت انگیز نمی باشد جز به فرمان خدای تعالی، و کسی که در قرآن غیر آنچه را ما ثابت کردیم بگوید، بر خدا دروغ بسته و سخن ناصواب گفته و بر کتاب او و پیامبرش دروغی ساخته است. و گروه کوچکی قائل شده اند که ترتیب سوره ها در دوران زندگی پیامبر خدا نبوده و در عهد ابوبکر مرتب شده است.

می گویم: بعد از چشم پوشی از دلیلی که به آن تمسک نموده اند و بر طبق آن استدلال کرده اند و به ظاهر آن گول خورده اند.

فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب ، ص 44

تحریف قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا قرآن تحریف شده؟

«... اگر کار جمع آوری و ترتیب سوره های قرآن در زمان پیغمبر صورت نگرفته باشد و چنانچه عده بسیار اندکی بدون دقت و رسیدن به کنه مطلب پنداشته اند بعد از درگذشت آن جناب، صحابه آن را بر اساس نظر خود مرتب کرده باشند، دیگر فرموده خداوند:

فأتوا بسورة  (یونس/39)  ، بعشر سور (نساء/85)  و مانند این دو آیه مفهومی ندارد.

سیوطی در اتقان، فصل نخست از نوع هیجدهم گوید: اجماع و روایات مترادف بر این دلالت دارند که ترتیب آیات توقیفی، مستند به تعیین پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله در ترتیب نزول است و تردیدی در آن نیست و بسیاری از علماء آن را در آثار خود آورده اند از جمله زرکشی در البرهان ادعای اجماع کرده و ابوجعفر ابن الزبیر در کتاب مناسبات خود چنین گفته است:

ترتیب آیات و سوره های قرآن به توقیف و آگاهی خود پیغمبر و فرمان او انجام شد و در این مورد بین مسلمین خلافی نیست.»

فصل الخصاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب، ص 26 - 25

اهل بیت رسول خدا در قرآن


بسم الله الرحمن الرحیم

((واذا بتلى ابراهیم ربه کلمات فاتمهن ))
((هنگامى که پروردگار حضرت ابراهیم را با کلماتى امتحان فرمود و آن کلمات را تمام کرد)) همانطوریکه در آیه قبل گفته شد که مقصود از کلمات چیست ، در این آیه نیز مراد از کلمات عبارتند از رسول اکرم (ص )، امیرالمؤ منین ، حضرت صدیقه و حسنین سلام الله علیهم .
در این باره ((مفضل بن عمر)) یکى از بزرگان صحابه حضرت صادق سلام الله علیه ، که حکیم ، فیلسوف و فقیهى فوق العاده است ، روایتى از آن حضرت نقل مى کند و مى گوید:
قول الله عزوجل ((و اذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن ))ما هذه الکلمات ؟ قال هى الکلمات التى تلقیها آدم من ربه فتاب علیه ، و هو انه قال : اسالک بحق محمد و على و فاطمه والحسن والحسین الا تبت على ، فتاب الله علیه ، انه هو التواب الرحیم . قلت له : یا بن رسول الله فما یعنى عزوجل بقوله : ((فاتمهن ))؟ قال یعنى : اتمهن الى القائم اثنى عشر اماما تسعة من ولد الحسین علیهم السلام ))
از حضرت صادق سلام الله علیه معنى آیه شریفه (واذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات ) را پرسیدم که مقصود خداى تعالى از این کلمات چیست ؟ فرمود:
این کلمات ، همان کلمات است که حضرت آدم ، از خداى تعالى فرا گرفت و چنین عرض کرد:
((پروردگارا، به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسین از تو درخواست مى نمایم که توبه مرا بپذیرى ، پس توبه اش مورد قبول واقع گردید، بدرستیکه خدا، بسیار توبه پذیر و مهربان است ))
مفل بن عم )) مى گوید، سپس از حضرت صادق (ع ) پرسیدم مقصود خداى تعالى از (اتمهن ) در این آیه چیست ، فرمود:
یعنى نام نه امام اگر دیگر از اولاد حسین بن على (ع ) تا قائم آل محمد(ع ) را به پنج تن محلق نمود لذا کلماتى که حضرت ابراهیم به وسیله آنها آزموده شد، جامع تر، بالاتر، عالى تر، از کلماتى است که حضرت آدم (ع ) فرا گرفت .
این کلمات همان است که حضرت صادق سلام الله علیه ، در رواتى مى فرماید: ((نحن الکلمات )) یعنى مائیم آن کلمات که خدا در قرآن به آنها اشاره مى فرماید. چهارده معصوم (ع ) را از این جهت ((کلمه )) نامیده اند که نامهاى آنها در عرش نوشته شده است و همچنین به ملاحظه آن کلمه اى است که دوبار بر شانه آنان نقش بسته است یک بار در رحم مادر و بار دوم بعد از ولادت .
هنگامى که نطفه امام سلام الله علیه منعقد مى شود، بعد از دمیده شدن روح ، بر دوش او نوشته مى شود:
((و تمت کلمة صدقا و عدلا، لا مبدل لکماته ))
((از روى راستى و عدالت کلمه پرورگارت به حد کمال رسید، هیچکس تبدیل و تغییر کلمات خدائى نتواند کرد)) وقتى که امام سلام الله علیه از مادر متولد مى شود، آنگاه نیز بر شانه چپش آیه مذکور نقش مى بندد و درباره این کلمات است که حضرت ولى عصر سلام الله علیه در دعاى رجبیه اش مى فرماید:
((لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک ، بدوها منک و عودها الیک ، اعضاد و اشهاد و مناة و ادواد و حفظة و رواد...))
هرگز امکان ندارد اشخاص که در منطق وحى ، ((کلمات الهى )) نامیده شوند، و انبیاء به آنان متوسل شده باشند، ولى خودشان عارى از ولایت باشند، و حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز داخل این کلمات است ، جزء این کلمات است که (معرفت ) آنها را به حضرت آدم ، به حضرت موسى ، به حضرت عیسى و سایر انبیاء آموخته اند، و همه انبیاء به آنان متوسل شده اند و باز تکرار مى کنیم ، هرگز معقول نیست که کسى ((کملة الله )) باشد، و انبیا به او توسل کنند، ولى مقام ولایت نداشته باشد. لذا این آیه هم از آیاتى است که مى توان از آن را اثبات مقام ولایت حضرت صدیقه سلام الله علیها استفاده کرد.


منبع: فاطمة الزهرا علیهاسلام تألیف علامه امینی

برگرفته از وبلاگ : حدیث بلاگ

نیروی جاذبه علی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

دعوتهایى که در میان بشر پدید آمده همه یکسان بوده‏اند، بعضى یک بعدى بوده‏اند که قشر وسیعى را در بر گرفته‏اند، اما زود فراموش شده‏اند. بعضى دو بعدى بوده‏اند که هم قشر وسیعى را فراگرفته، هم مدتهاى مدیدى بر جا بوده‏اند و بعضى سه بعدى بوده‏اند؛ یعنى غیر از مکان و زمان، تا اعماق روحهاى بشر نیز نفوذ کرده‏اند که این دعوتها از مختصات پیامبران و اولیاى خداست. جاذبه‏ها نیز این چنین‏اند؛ گاهى یک بعدى و گاهى دو بعدى و گاهى سه بعدى‏اند و جاذبه على (علیه السلام) از قسم اخیر است که هم سطح وسیعى از مردم را مجذوب خود کرد، هم مختص به یکى دو قرن نیست و آنچنان در ژرفاى دلهاى پیش رفته که قرنها بعد از وى، دشمنان نیز تحت نفوذ عظمت او واقع گشته و اشکشان جارى شده است. این نیروى على به خاطر پیوند او با خداست و گرنه در تاریخ قهرمانهاى بسیارى سراغ داریم که کم کم از یاد رفته‏اند، ولى مى‏بینیم على (علیه السلام) بعد از مرگش زنده و زنده‏تر شد: غدا ترون ایامى و یکشف لکم عن سرائرى و تعرفننى بعد خلو مکانى و قیام غیرى مقامى‏(68)

از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بناى اصلى آن محبت است. از زمان پیامبر اکرم (ص) گروهى را کنار على (علیه السلام) مى‏بینیم که عاشق و مجذوب او یند تا آنجا که حضرت رسول (ص) فرمود و الذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفالزون یوم القیامة(69). وى تجسم حقیقت است، پس مقیاس و میزانى براى سنجش فطرتها و سرشتها مى‏باشد. خود آن حضرت مى‏فرماید:  

اگر ببینى که با شمشیرم مؤمنى را مى‏زنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنى نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که دوستم بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت، زیرا این قاعده بر زبان پیامبر (ص) جارى شده است که فرمود: یا على! لا یبغضک مؤمن و لا یحبک منافق 

...

بنابراین غیر از عشق جسمى، نوع دیگر از عشق است که از محدوده مادیات بیرون است و در حقیقت فصل ممیز انسان و حیوان مى‏باشد و آن عشق معقول است، عشق به فضایل و خوبیها و شیفتگى در برابر جمال در برابر جمال حقیقت. این عشق در آیات قرآن با واژه محبت یا مودت در اقسام مختلفى بیان شده است، مانند عشق مؤمنین به خدا والذین آمنوا أشد حبالله‏(72) ، عشق خدا به مؤمنین ان الله یحب المتقین‏(73) دوستیهاى دو جانبه بین خدا و مؤمنین فسوف یأتى الله لقوم یحبهم و یحبونه‏(74)، یا بین خود مؤمنین ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا(75). حتى در روایات هست که روح و جوهر دین چیزى جز محبت نیست و اساسا علاقه و محبت است که اطلاعت را به دنبال مى‏آورد.

نیروى محبت از نظر اجتماعى نیز نیروى عظیم و مؤثرى است. بهترین اجتماعها آن است که با نیروى محبت اداره شود، یعنى محبت زمامدار به مردم و ارادت مردم به زمامدار. تا عامل محبت نباشد، رهبر نمى‏تواند یا بسیار سخت مى‏تواند که اجتماعى را رهبرى و تربیت کند حتى اگر عدالت را در آن برقرار کند، زیرا مردم آن گاه پیرو قانون خواهند بود که از زمامدارشان محبت و علاقه ببینند. قرآن کریم هم این محبت را عمل جذب مردم به پیامبر مى‏داند و مى‏فرماید: و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک. 

...تا این جا فهمیدیم که عشق پاکان هدف نیست، بلکه وسیله است براى تهذیب نفس. اکنون مى‏بینیم که آیا اسلام براى ما محبوبى انتخاب کرده است یا خیر. قرآن در مورد پیامبران پیشین مى‏فرماید که آنها اجرى از مردم نمى‏خواستند، ولى خطاب به رسول اکرم (ص) مى‏گوید: قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى‏(78) راز این مطلب اجر در این است که بنابر نص قرآن فایده این کار هم به خود ما مى‏رسد، نه به رسول اکرم، و محبت اهل بیت رسول جز اطاعت از حق و سعادت خود ما نتیجه‏اى ندارد. مراد از قربى هر که باشد مسلما برجسته‏ترین مصادیقش على (علیه السلام) است، چنان که از پیامبر (ص) راجع به محبت على در دلها چیست؟ رمز محبت را هنوز کسى کشف نکرده است، یعنى نمى‏شود گفت: اگر این کار را بکنید، محبت ایجاد مى‏شود، اما به هر حال محبت رمزى دارد و چیزى در محبوب هست که محب را جذب مى‏کند. على محبوب و معشوق انسانهاست، ولى چرا همه دلها خود را با على آشنا مى‏بینند؟ مسلما ملاک دوستى او جسم او نیست، زیرا جسمش امروز بین ما نیست. محبت او از نوع قهرمان دوستى و نیز از راه محبت به فضیلتهاى اخلاقى و انسانى هم نیست، زیرا بسیارى افراد این چنین هستند، اما محبت هیچ کس چون على (علیه السلام) پایدار نمانده است و رمز محبتش پیوند الهى اوست. دلهاى ما به طور ناخود آگاه در اعماق خویش با حق پیوستگى دارند و چون على (علیه السلام) را آیت بزرگ حق و مظهر صفات او مى‏یابند، به او عشق مى‏ورزند. نقطه‏هاى روشن در وجودش بسیار است؛ اما آنچه براى همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده است، ایمان و اخلاص اوست و این حقیقت آن است که به وى جذبه الهى داده است‏. 

 

منبع: جاذبه و دافعه علی (علیه السلام)

بیماری دل

بسم الله الرحمن الرحیم


  فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضاً و لهم عذاب الیم بما کانوا یکذبون

در دل های آنان یک نوع بیماری هست ؛ خداوند بر بیماری آنان افزوده و به خاطر دروغ هایی که می گفتند ، عذاب دردناکی در انتظار آنان است.


چنان که در تأویل آمده است ، این آیه نیز حکایت از نفاق و بیماری دل کسانی می کند که به غدیر ایمان نیاوردند.

در تأویل آیه قبل گذشت که خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت؛ با این همه بنابر روایتی که از امام کاظم علیه السلام نقل شده است - رسول خدا صل الله علیه و آله با بزرگواری ، ایمان ظاهری آنان را پذیرفت و باطن آنان را به پروردگارش واگذار کرد...  (بحار الانوار، ج37، ص 141-148، ح36)


پرتوی از فضایل امیرالمومنین در قرآن ، ص 35 - 36

ایمان دروغین

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الآخر و ما هم بمؤمنین  

گروهی از مردم می گویند: به خدا و روز قیامت ایمان آورده ایم. حال آنکه ایمان نیاورده اند. 

 

در میان انبوه مردمی که در روز غدیر خم حضور داشتند ، می توان از ابوبکر و عمر و سران مهارجرین و انصار یاد کرد که با امیرمؤمنان علیه السلام بیعت کردند و عمر به آن حضرت ، تبریک گفت. 

بین بیعت کنندگان ، کسانی بودند که در باطن ، به امامت و ولایت حضرت وصی علیه السلام ایمان نیاوردند و در دل ، آن را نپذیرفتند. طبق روایتی از امام کاظم علیه السلام این آیه بر آنان تطبیق شده و خداوند ، پیامبرش را از بیمار دلی آنان مطلع کرده است. (بحارالانوار، ج 37،ص143) 

 

پرتوی از فضایل امیرالمومنین در قرآن ، ص 34 - 35

قرآن ناطق

بسم الله الرحمن الرحیم

ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ

آن ، کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است.

علی بن ابراهیم قمی - در تفسیرش به سند خود - از ابی عبدالله علیه السلام ، «الکتاب» در این آیه را به حضرت علی علیه السلام تأویل کرده و افزوده است:

شکی دراو نیست ، او مایه هدایت پرهیزگاران است.(تفسیرقمی، ج1، ص 59)

مؤید این تأویل ، سخن خود حضرت وصی علیه اسلام است که تفسیر کاشف در ذیل آیه وَمَا یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ   آورده است:

قال الامام أمیرالمومنین علی علیه السلام : ذاک القرآن الصامت ، و أنا القرآن الناطق.(تفسیر کاشف ، ج 2 ،‌ص 14)

امام امیرمؤمنان  علی علیه السلام فرمود:

آن ، قرآن خاموش است و قران ناطق منم.

پرتوی از فضایل امیرالمومنین در قرآن ، ص 34

صراط الذین ...

بسم الله الرحمن الرحیم

صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ ...  

 

صراط در این آیه ، به پیامبر صل الله علیه و آله و کسانی که با آن حضرت بودند و نیز به علی بن ابی طالب علیه السلام  و پیروان او تأویل شده است1 .  


1- شواهد التنزیل ، ج1 ، ص 85،ح 105 :

« حدثنی أبو عثمان الزعفرانی بسنده عن عبد الرحمان بن زید بن أسلم ، عن أبیه فی قول الله تعالی: « صراط الذین انعمت علیهم »  قال:  النبی و من معه ، و علی بن أبی طالب و شیعته »