اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اقامه شهادت

بسم الله الرحمن الرحیم


حضرت على علیه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : سوگند مىدهم هر مرد مسلمانى که غدیر خم را به خاطر دارد و سخنى را که در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده است ، از جا برخیزد . سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعیم گفته است که افراد بسیارى شهادت دادند ـ و اعلام کردند آن هنگام که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست امیر المؤمنین على علیه السّلام را به دست مبارک خود گرفت خطاب به مردم فرمود :

آیا می‌دانید که من شایسته‌تر به مؤمنان از خود آنها مىباشم ؟ همگى فرمایش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را تصدیق کردند . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود :

هر کس من مولای او هستم ،‌ این [علی] مولای او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار .

ابو طفیل گفت : از میان جمع در حالى بیرون رفتم که در خودم احساس ناراحتى مىکردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به دیدار «زید بن ارقم» رفتم و به او گفتم : از على چنین و چنان شنیدم و ناراحت شدم ! «زید» گفت : آنچه را که شنیدى انکار مکن ! به دلیل آن که، آنچه را که استماع کردهاى من خود از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدهام !

هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید :

رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة .

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، علی بن أبی بکر الهیثمی (متوفای807 هـ ) ج 9 ، ص 104 ، ناشر : دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة , بیروت – 1407 .

این روایت را احمد نقل کرده و راویان آن ، راویان صحیح بخاری هستند ؛ غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است.


سعید بن وهب گوید : حضرت على علیه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد که هر کس در روز غدیر خم سخنى در حق من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده است از جا برخیزد . در این هنگام پنج تن و یا شش تن برخاستند و گواهى دادند که آنان در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در محل غدیر شنیدند، خطاب به مردم فرمود:هر کس من مولای او هستم ، این علی نیز مولای اوست.هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید :رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح .(مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 104 )

سنت-تاریخ تحلیل نشده اسلام

 ابو اسحاق از عمرو بن ذى مرّ ، سعید بن وهب و زید بن یثیع نقل کرده است که هر سه به اتفاق هم گفتند که شنیدیم حضرت على علیه السّلام سوگند مىداد که هر کسى از شما از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم آن چه را درباره من فرموده ، شنیده است ، شهادت خود را اعلام نماید . سیزده تن از حاضران از جای خود برخاستند و گواهى خود را اعلام داشتند که از آن حضرت صلّى اللّه علیه و آله شنیدیم ، فرمود :

آیا من از جان مؤمنان سزاوراتر از خود آنها نیستم ؟ مردم فرموده آن حضرت را تصدیق کردند . در این هنگام دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود : «من کنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه واحبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله» .

هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید :رواه البزار ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة .مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 105 .

این روایت را بزار نقل کرده و تمام راویان آن ، راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از فطر بن خلیفه که او نیز قابل اعتماد است .

سنت-سنت نبوی-سایت سنت

أبی اسحاق از سعید بن وهب و از «زید بن یثیع روایت کرده است که هر دو تن گفتند : حضرت على علیه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد که هر کس در روز غدیر خم سخنى در حق من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده است از جا برخیزد . در این هنگام شش تن از کنار سعید بن وهب و شش تن از کنار زید بن یسع برخاستند و گواهى دادند که آنان در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در محل غدیر شنیدند ، خطاب به مردم فرمود :

آیا خداوند از مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیست ؟

حاضران گفتند :

آرى ! خدا بر همگى آنان اولویت دارد.

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود:

بارخدایا هرکه من مولای او هستیم ، این علی مولای اوست ، بارخدایا دوست بدار کسانی که او را دوست دارند و دشمن باش با کسی که با او دشمنی ورزد.

سنت

 اعتراف وحشتناک البانی در مورد استدلال حضرت علی در مورد غدیر را ببینیم

عبد الله پسر احمد در آنچه بر مسند احمد افزوده است ، از سعید بن وهب و زید بن یثیع نقل کرده که این دو نفر گفته‌اند : علی در رحبه مردم را سوگند داد که هر کس حدیث غدیر را از رسول خدا شنیده است از جا بر خیزد . بعد از شش نفر از کنار سعید و شش نفر از کنار زید شهادت دادند ... و در حدیث چهارم ـ در طریق داشت دوّم و سوّم ـ نیز این روایت گذشت . سند آن نیکو است و بزار نیز همانند آن را به شکل کامل‌تری نقل کرده است. و برای این روایت سند‌های بسیاری وجود دارد که طایفه بزرگی از علما آن را نقل کرده‌اند ؛ از جمله هیثمی در مجمع الزوائد .

من نیز تا اندازه‌ای که در توانم بود این روایات را بعد از تحقیق سند‌های آن ، آن‌هایی را که سندش قطعی بوده نقل کردم وگر نه این روایت طرق بسیاری دارد . و ابن عقده نیز آن را در کتابی جدا‌گانه آورده است .

ابن حجر عسقلانی در باره حدیث غدیر گفته : بعضی از روایات غدیر صحیح و بعضی از آن حسن هستند . و خلاصه این که این حدیث با هر دو قسمتش [ من کنت مولاه ... اللهم وال من والاه] صحیح است ؛ بلکه قسمت اول آن به صورت متواتر از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم نقل شده ؛ چنانچه برای کسانی که در سند آن تحقیق کرده‌اند ، مطلب آشکاری است و من به اندازه کافی آن را ذکر کردم .

سنت

 منبع: سنت

اعتراف

بسم الله الرحمن الرحیم

اعتراف به صحت حدیث غدیر

ترمذی از أبو طفیل


أبی سریحه و یا زید بن أرقم (تردید از شعبه است) از رسول خدا نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود : «هرکس من مولای او هستم ، پس علی مولای او است» .این حدیث حسن و صحیح است ، شعبه این روایت را از میمون بن عبد الله از زید بن أرقم از رسول خدا صلی الله علیه واله نقل کرده است . أبو سریحه همان حذیفة بن أسید غفاری صحابی رسول خدا است .الترمذی ، محمد بن عیسى أبو عیسى السلمی (متوفای279هـ) ، سنن الترمذی ، ج 5 ، ص 633 ، ح3713 ، بَاب مَنَاقِبِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .

محمد ناصر البانی بعد از نقل این روایت می‌گوید :

أخرجه الترمذی و قال : «حدیث حسن صحیح» .قلت : وإسناده صحیح على شرط الشیخین .

ترمذی آن را نقل کرده و گفته است که این روایت حسن و صحیح است و من می‌گویم که سند آن با شرائطی که بخاری و مسلم برای صحت روایت قائل هستند ، صحیح است .الألبانی ، محمد ناصر ، سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج4 ، ص331ـ 332 ، ناشر : مکتبة المعارف ـ الریاض .


ابن ماجه قزوینی از سعد بن أبی وقاص

عبد الرحمن ، معروف به ابن سابط ، از سعد بن ابى وقّاص نقل کرده است که در یکى از سال‌هاى حج که معاویة به مکّه رفته بود ، سعد بن ابى وقّاص به ملاقات او رفت . در این هنگام ، حاضران براى خوشحال کردن ، معاویه ، از حضرت على علیه السّلام بدگویی مىکردند .

سعد ، از شنیدن نکوهش آنان ، خشمناک شد و گفت : چنین سخنان نابجا و نابخردانه را درباره بزرگوارى مىگوئید که خود از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم فرمود :

«من کنت مولاه فعلىّ مولاه» .

و شنیدم خطاب به حضرت على علیه السّلام، مىفرمود:

«انت منّى بمنزلة هارون من موسى الّا أنّه لا نبىّ بعدى»

و شنیدم که فرمود:«لاعطینّ الرّایة رجلا یحبّ اللّه و رسوله ؛ همانا پرچم جنگ را به مردى مىسپارم که خدا و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را دوست مىدارد.

ابن ماجه القزوینی ، محمد بن یزید (متوفای275 هـ) ، سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ص 45 ، ح121 ، باب فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار الفکر - بیروت .

محمد ناصر البانی نیز بعد از نقل روایت می‌گوید :

أخرجه ابن ماجة ( 121 ) . قلت : و إسناده صحیح (ألبانی، محمّد ناصر ، سلسة الأحادیث الصحیحة‌ ، ج 4 ، ص 249 ،)


ابن ماجه قزوینی از براء بن عازب

عدی بن ثابت از براء بن عازب نقل کرده است که در «حجة الوداع» که افتخار همراهى با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را داشتیم ، در بازگشت ، در یکى از مسیرها دستور داد براى نماز جمع شویم و در آنجا دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود :

«ألست أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ ؛ آیا من سزاوارتر نیستم به مؤمنان از خود آنها؟ » همگى تصدیق کرده و بله گفتند . باز فرمود :

«ألست أولى بکلّ مؤمن من نفسه ؛ آیا من نسبت به تک تک مؤمنان از خود آن‌ها سزاوارتر نیستم ؟ » .

باز هم تصدیق کرده و بله گفتند . سپس اشاره به حضرت على علیه السّلام کرده و فرمود:«فهذا ولىّ من أنا مولاه» ؛ اکنون که فرموده مرا تصدیق کردید ، بدانید که على به هر مؤمنى همان مقام اولویت را دارد که من نسبت به آن مؤمن دارم.

سپس فرمود : « پروردگارا! دوست على علیه السّلام را دوست بدار ، و دشمن او را خوار و ذلیل فرما » .

ابن ماجه القزوینی ، محمد بن یزید (متوفای275 هـ) ، سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ص 43 ، ح116 ، فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار الفکر - بیروت .

البانی بعد از نقل این روایت می‌گوید :صحیح .

محمّد ناصر الألبانی ، صحیح ابن ماجة ، ج 1 ، ص 26 ، ح113 ، طبق برنامه المکتبة‌ الشاملة


ابن حجر عسقلانی از امیر مؤمنان علیه السلام

حضرت على علیه السّلام فرموده است : رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در زیر درختى در محل «خم» قرار گرفته بود ، طولى نکشید از زیر درخت بیرون آمده و دست مرا گرفت و خطاب به مردم فرمود : اى مردم ! مگر نه این است که گواهى می‌دهید ، خداى تعالى پروردگار شماست ؟ در پاسخ گفتند : آرى ! فرمود :مگر نه این‌ است که گواهى میدهید ، خدا و رسول او از جان شما به شما سزاوارترند ؟ و خدا و رسول او مولاى شمایند ؟ گفتند : آرى ! فرمود : بنا بر این ، کسى که خدا و رسول او مولاى او هستند ، به راستى این شخص (على علیه السّلام) مولاى اوست. اینک ، در میان شما دو اثر ارزنده و گرانبها مىگذارم که هرگاه به آن‌ها تمسک کنید ، هرگز در منجلاب گمراهى گرفتار نخواهید شد : یکى ، کتاب خدا است که ریسمان استوار میان شما و خدا مىباشد که یک طرف آن در دست حق تعالى است و طرف دیگرش در اختیار شماست و دیگرى ، اهل بیت من است .

ابن حجر بعد از نقل این روایت می‌گوید :سند این روایت صحیح است . حدیث غدیر خم را نسائی از طریق أبو طفیل از زید بن أرقم و نیز از علی علیه السلام و گروهی از صحابه نقل کرده‌ است . در این روایت چیزهای است که در آن‌ها نیست . اصل حدیث را ترمذی نیز نقل کرده است .

ابن حجر عسقلانی ، أحمد بن علی بن حجر (متوفای852 هـ) ، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة ، ج 16 ، ص142 ، ح3943 ، تحقیق : د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری ، ناشر : دار العاصمة/ دار الغیث - السعودیة ، الطبعة : الأولى ، 1419هـ


 بزار از زید بن یثیع

ابو اسحاق از عمرو بن ذى مرّ ، سعید بن وهب و زید بن یثیع به اتفاق همگان روایت کرده اند که از حضرت على علیه السّلام شنیدیم ، سوگند مىداد که اگر کسى از شما از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم آن چه را درباره من فرموده ، شنیده است ، شهادت خود را اعلام نماید . سیزده تن از حاضران از جای برخواستند و شهادت دادند که از آن حضرت صلّى اللّه علیه و آله شنیدیم ، فرمود : مگر نه این که من از جان مؤمنان سزاوارتر از خود آن ها هستم ؟ مردم فرموده آن حضرت را تصدیق کردند . در این هنگام دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود :

«من کنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله» .

البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای292 هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار) ج 3 ، ص 35 ، ح786 ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن ، مکتبة العلوم والحکم - بیروت ، المدینة الطبعة : الأولى ، 1409هـ .

هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید :رواه البزار ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة .این روایت را بزار نقل کرده و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است

الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ، ص 105 ، ناشر : دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت – 1407هـ .

 


 بزار از سعد بن أبی وقاص

عائشه دختر سعد از پدرش نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود : آیا من از مؤمنین نسبت به خودشان سزاوارتر نیستم ؟ هر کس که من مولای او هستم ، علی مولای او است .

البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای292 هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار) ج 4 ، ص 41 ، ح1203 ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن ، مکتبة العلوم والحکم - بیروت ، المدینة الطبعة : الأولى ، 1409 هـ .

هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید :

رواه البزار ورجاله ثقات .این روایت را بزار نقل کرده و راویان آن مورد اعتماد هستند .مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ، ص 107 ، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاة: 807 ، ناشر : دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت – 1407 .


 طبرانی از زید بن أرقم

یحیی بن جعده از زید بن ارقم روایت کرده است که همراه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به راه خویش ادامه مىدادیم تا به غدیر خم رسیدیم . در آن جا درختى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به آن درخت اشاره کرد و اصحاب زیر آن درخت را تمیز و مرتب ساختند و آن روز به اندازهاى هوا گرم بود که ما روز گرم و پر حرارتى را مانند آن روز ندیده بودیم .در آنجا بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ایراد خطابه پرداخت . پس از حمد و ثناى الهى ، خطاب به مردم فرمود : هیچ پیغمبرى مبعوث نمىشود مگر آنکه نیمى از مقدار زندگى پیغمبر پیشین خود را عهدهدار مىشود ؛ طولى نمىکشد ، دعوت الهى را اجابت مىکنم و دو اثر گران بار (یا گرانبها) در میان شما به جاى مىگذارم که اگر از خواسته و رویه آنان پیروى نمایید ، هرگز به گمراهى گرفتار نخواهید شد: یکى کتاب خداست و دیگرى عترت من است .سپس دست على علیه السّلام را به دست گرفت و خطاب به مردم گفت : اى مردم ! چه کسى از جان و مال شما ، از خود شما سزاوارتر است ؟ گفتند : خدا و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داناتر و اولیتر به جان و مال است آنگاه فرمود :«من کنت مولاه فعلىّ مولاه» .

المعجم الکبیر ، ج 5 ، ص 171 ، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی الوفاة: 360 ، ناشر : مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی .البانی بعد از نقل این روایت می‌گوید :أخرجه الطبرانی ( 4986 ) و رجاله ثقات .طبرانی آن را نقل کرده و روایان آن مورد اعتماد هستند .

البانی ، محمد ناصر ، السلسلة الصحیحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المکتبة‌ الشاملة .

 

اهل سنت و غدیر خم

بسم الله الرحمن الرحیم

تعدادی دیگر از راویان حدیث غدیر در منابع معتبر اهل سنت:

عبد الله بن ابى اوفى علقمه اسلمى "در سال 86 و 87 درگذشته" حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " حدیث غدیر را از او با ذکر سند روایت نموده.

- ابو عبد الرحمن عبد الله بن عمر بن خطاب عدوى "در سال 72 و 73 در گذشته" حافظ هیثمى در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از طریق طبرانى با ذکر سند از عبد الله بن عمر روایت نموده که گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود : هر کس من مولاى او هستم على علیه السلام مولاى او است. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و شمن دار آنکه را که او را دشمن دارد، و حافظ ابن ابى شیبه در سنن خود روایت او را با ذکر سند آورده و وصابى شافعى در " الاکتفاء " از او روایت مزبور را نقل نموده و سیوطى ر در جمع الجوامع " و در " تاریخ الخلفاء " ص 114 نقل از طبرانى آنرا روایت نموده و متقى هندى در جلد 6 کتاب " کنز العمال " ص 154 بطریق طبرانى در " المعجم الکبیر " آنرا ذکر نموده و بدخشانى نیز بهمین طریق در " نزل الابرار " ص 20 و در " مفتاح النجا " روایت نموده و خطیب خوارزمى در فصل چهارم از مقتلش و همچنین جزرى در " اسنى المطالب " ص 4 نامبرده را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده اند.

- ابو عبد الرحمن عبد الله بن مسعود هذلى "در سال 32 و 33 در گذشته و در بقیع مدفون است" حافظ ابن مردویه باسنادش نزول آیه تبلیغ را درباره على علیه السلام در روز غدیر با ذکر سند از او روایت نموده و سیوطى در جلد " الدر المنثور " ص 298 و قاضى شوکانى در جلد 2 تفسیرش ص 57 و آلوسى بغدادى از سیوطى از ابن مردویه در جلد 2 " روح المعانى " ص 348 آنرا از او روایت نموده اند و خوارزمى و شمس الدین جزرى " اسنى المطالب " ص 4 او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده اند.

- عبد الله بن یامیل حافظ ابن عقده در کتاب " المفرد فى الحدیث " بسندى که منتهى بابراهیم بن محمد نموده از جعفر بن محمد از پدرش و ایمن بن نابل بن عبد الله بن یامیل با ذکر سند از او روایت نموده که گفت : شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمود : هر کس من مولاى اویم پس على علیه السلام مولاى او است.. تا آخر حدیث مزبور، ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 274 بطریق حافظ ابو موسى مدینى و ابن حجر در جلد 2 " الاصابه " صفحه 382 از طریق حافظ ابن عقده و حافظ ابو موسى - و قندوزى حنفى در ینابیع ص 34 آنرا از او روایت نموده اند.

- عثمان بن عفان "در سال 35 درگذشته" حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " باسناد خود و منصور رازى در " کتاب الغدیر " با ذکر سند از او روایت نموده اند و او یکى از عشیره مبشره است که ابن المغازلى بطرق خود آنها را از جمله یکصد تن راویان حدیث غدیر بشمار آورده است.

منبع: الغدیر

ثقلین و غدیر


بسم الله الرحمن الرحیم


ثقلین و غدیر در کنار هم از لسان پیامبر

حضرت على علیه السّلام فرموده است : رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در زیر درختى در محل «خم» قرار گرفته بود ، طولى نکشید از زیر درخت بیرون آمده و دست مرا گرفت و خطاب به مردم فرمود : اى مردم ! مگر نه این است که گواهى می‌دهید ، خداى تعالى پروردگار شماست ؟ در پاسخ گفتند : آرى ! فرمود:مگر نه این‌ است که گواهى می‌دهید ، خدا و رسول او از جان شما به شما سزاوارترند ؟ و خدا و رسول او مولاى شمایند ؟ گفتند : آرى ! فرمود : بنا بر این ، کسى که خدا و رسول او مولاى او هستند ، به راستى این شخص (على علیه السّلام) مولاى اوست. اینک ، در میان شما دو اثر ارزنده و گرانبها مىگذارم که هرگاه به آن‌ها تمسک کنید ، هرگز در منجلاب گمراهى گرفتار نخواهید شد : یکى ، کتاب خدا است که ریسمان استوار میان شما و خدا مىباشد که یک طرف آن در دست حق تعالى است و طرف دیگرش در اختیار شماست و دیگرى ، اهل بیت من است.ابن حجر بعد از نقل این روایت بر صحت آن تصریح کرده و به طرق آن نیز اشاره کرده و می‌گوید :سند این روایت صحیح است . حدیث غدیر خم را نسائی از طریق أبو طفیل از زید بن أرقم و نیز از علی علیه السلام و گروهی از صحابه نقل کرده‌ است . در این روایت چیزهای است که در آن‌ها نیست . اصل حدیث را ترمذی نیز نقل کرده است.ابن حجر عسقلانی ، أحمد بن علی بن حجر (متوفای852 هـ) المطالب العالیة زوائد المسانید الثمانیة ، ج 16 ، ص142 ، ح3943 ، تحقیق : د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری ، ناشر : دار العاصمة/ دار الغیث - السعودیة ، الطبعة : الأولى ، 1419هـ .
منبع: سنت

خشنودی خداوند


بسم الله الرحمن الرحیم


صاحب ینابیع المودة می نویسد:

احمد به سند خود از حکیم بن جبیر از علی بن الحسین علیه السلام روایت کرده که فرمود: نخستین کسی که نفس خویش را برای خشنودی خداوند فروخت، علی بن ابی طالب بود.


پرتوی از فضایل امیرالمومنین علیه السلام در قران به نقل از مفاتیح المحبة ص 87

امام علی علیه السلام در کتب اهل سنت


بسم الله الرحمن الرحیم

 الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّیلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِیةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ(البقرة/274)

«کسانی که مال خود را در شب و روز، پنهان و آشکارا، انفاق می کنند مزدشان نزد پروردگارشان است و نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند»

ابن عباس می گوید: این کلام خدا در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام - نازل شده است که نزد علی بن ابی طالب چهار درهم بود، آن حضرت یک درهم را شب و درهم دیگر را در پنهانی و یک درهم دیگر را آشکارا انفاق نمود. و خداوند به جهت اهمیت این عمل، آیه فوق را بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نازل کردند تا از این طریق شخصیت معنوی و برجسته امام علی علیه السلام به همگان معرفی شود.

روایت فوق درمنابع متعددی از اهل سنت از جمله منابع زیر نقل شده است:

1- التفسیر الکبیر، ج 7 ص 9. در ذیل آیه شریفه.

2- اسد الغابه فی معرفه الصحابه ج4 ص 25. - ابراهیم بن محمد الجوینی الخراسانی

3- فرائد السمطین، با چاپ و تحقیق محمد باقر محمودی(موسسه المحمودی، الطباعه بیروت ، الطبعه الاولی 1398 هـ ق) ج1، ص 356، ح

علم خدا نزد اوست


بسم الله الرحمن الرحیم

قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَینِی وَبَینَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ (الرعد/43) : « بگو خدا و آن کس که علم کتاب نزد اوست برای گواهی میان من و شما بس است»
طبق نقل علماء اهل سنت، آیه شریفه فوق درباره امام علی علیه السلام - نازل شده است:
از عبدالله بن سلام نقل شده که: از رسول خدا صل الله علیه و اله درباره آیه شریفه: « و من عنده علم الکتاب: کسی که نزد اوست علم و (اسرار) کتاب (قرآن)» سئوال شد، حضرت فرمود: این آیه منحصراً درباره حصرت علی بن ابیطالب است.
منابع زیر عبارت فوق را نقل کرده اند:
شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده، باب مناقب السبعون، ص 284، حدیث 60.
سیوطی در الاتقان، ج1 ص 13 و تفسیر درّ المنثور در ذیل آیه شریفه
شیخ سلیمان بلخی از ابن عباس نقل میکند که گفت آنکه علم کتاب در نزد اوست علی علیه السلام است زیرا او بتفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ آن عالم بود. [ینابیع الموده ص 104].

آیات در شأن علی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

آیات فراوانی را علمای اهل سنت در شأن امام علی علیه السلام - تفسیر کرده اند و در تأیید آن روایاتی را از پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله آورده اند به طوری که بعضی از علمای اهل تسنن مانند ابن حجر، خطیب بغدادی، سیوطی، گنجی شافعی، ابن عساکر، سیخ سلیمان قندوزی حنفی و... از ابن عباس روایت کرده اند که گفت:  نزلت فی علی ثلاث مائة آیه :در شأن علی علیه السلام - سیصد آیه نازل شده است.

بسیاری از منابع اهل سنت این روایت را پذیرفته اند از جمله:

1- خطیب بغدادی در شرح حال اسماعیل بن محمد عبدالرحمن در شماره 3275 از تاریخ بغداد، ج6 ، ص 221.

2- شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده، باب 42، ص 148 (... اکثر من ثلاث مائة آیه) او عبارت « بیش از سیصد آیه » را نقل کرده است.

3- گنجی شافعی در باب 62 از کتاب کفایه الطالب، ص 231.

4- سیوطی در تاریخ الخلفاء، ص 172.

5- ابن حجر در صواعق المحرقه، ص 76.

آیه در شأن علی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

آلوسی یکی از وهابیون و سلفی هائی ست که زبان تندی نسبت به شیعه دارد گفته:
أن هذه الآیة نزلت فی علی کرم الله تعالی وجهه. (این آیه  ( إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ (المائدة/55)
سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.) در شأن علی (علیه السلام) نازل شده است).منبع: روح المعانی جلد 6 صفحه 197 .

ابن ابی حاتم در تفسیرش از ابی سعید اشج از فضل بن دکین از ابو نعیم احول از موسی بن قیس حضرمی از سلمه بن کهیل نقل می کند:

« تصدق علی بخاتمه و هو راکع فنزلت ، إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ .»  (علی (علیه السلام) انگشترش را در حال رکوع صدقه داد و این آیه نازل شد.)  تفسیر ابن أبی حاتم ج 4 ص 1162.

صاحب اختیار

بسم الله الرحمن الرحیم

ابن جزیر طبری در تفسیر خود از عتبه بن ابی حکیم نقل می کند که منظور از آیه  إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ (المائدة/55)  ،  علی بن ابیطالب (علیه السلام ) بوده است.(تفسیر الطبری ج 6 ص 288).

این نشان می دهد که در تفسیر ابن ابی حاتم و طبری تصریح شده که آیه ولایت در حق امیرالمومنین نازل شده است و این قابل انکار نیست.

علمای اهل سنت با اینکه به نزول این آیه درباره ولایت علی علیه السلام اقرار دارند اما بعضی از آنها مانند ابن حجر و غیره در اینجا طفره رفته و میگویند کلمه « ولی » به بمعنی دوست و ناصر است نه بمعنی اولی بتصرف در صورتیکه از ظاهر کلام کاملاً معلوم است که « ولی »  بمعنی زعیم و صاحب اختیار است زیرا آیه شریفه با « انما » که کلمه انحصار است شروع شده است یعنی صاحب اختیار و اولی بتصرف شما فقط خدا و رسول او و کسی است که در حال رکوع صدقه داده است.  اگر « ولی » بمعنی دوست باشد انحصار آن بخدا و رسول او و شخص راکعی که صدقه داده است بی معنی و دور از منطق خواهد بود چون در اینصورت مومنین جز خدا و رسول و علی علیه السلام دوست دیگری نخواهند داشت در حالیکه مومنین همه دوست و ناصر یکدیگرند و دوستی چیزی نیست که خداوند آنرا در انحصار خود و اولیائش قرار دهد.

عایشه گفت:

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث الکساء
قالت عائشة: خرج النبی صلی الله علیه و سلم غداة و علیه مرط مرجل من شعر أسود، فجاء الحسن بن علی فأدخله ثم جاء الحسین فدخله، ....
... صفیه دختر شیبه گفت که عایشه گفت:
صبحگاهی پیامبر (صل الله علیه و اله) از منزل خارج شد و در حالی که ردائی از پشم یا خز از موی سیاه بر دوش او بود، پس حسن بی علی (علیه السلام) آمد، پیامبر (صل الله علیه و اله) او را داخل رداء کرد، حسین (علیه السلام) آمد، او را هم زیر رداء جای داد، فاطمه (سلام الله) آمد، او را هم وارد کرد، بعد از آنها علی (علیه السلام) آمد پیامبر (صل الله علیه و اله) او را هم داخل کرد، پس پیامبر (صل الله علیه و اله) فرمود: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا(احزاب آیه 33).
منحصراً خداوند اراده کرده است تا رجس و پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاکیزه کند، پاکیزه کردنی.منبع:
قال الحافظ ابوالحسین مسلم بن الحجاج النیسابوری فی صحیحه ج4 ص 1883 الرقم:2424،ط
بیروت: حدثنا ابوبکر بن ابی شیبة، و محمد بن عبدالله بن نمیر (و اللفظ لآبی بکر) قالا: حدثنا محمد بن بشر، عن زکریا عن مصعب بن شیبة، عن صفیة بنت شیبة،

شیعه؟ - 100 اثر سودمند

بسم الله الرحمن الرحیم


رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند:

ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه علیها سلام را دوست بدارد، او در بهشت با من خواهد بود و چنانچه کسی او را به خشم آورد، جایگاهش آتش است.

یا سلمان! محبت فاطمه علیها سلام در صد جا اثر سودمند خواهد داشت، از آن جمله: 

در حال مرگ و عالم قبر و میزان و محشر و صراط و در پای حساب اعمال...

فرائد سمطین ج 2 ص 67 ش 391



بسم الله الرحمن الرحیم

رسول الله صل الله علیه و آله:

اگر کسی خدا ا در میان « صفا و مروه » هزار سال و سپس هزار سال و آنگاه هزار سال عبادت کند، تا همچون مشک کهنه شود، اما محبت ما را نداشته باشد، خداوند او را به صورت در آتش می افکند...

مجمع البیان ج 9 ص 29 - 28

بسم الله الرحمن الرحیم

امام باقر علیه السلام:

رسول خدا صل الله علیه و آله حرفی را از خدای تبارک و تعالی نیاموخت مگر اینکه آنرا به علی علیه السلام یاد داد و سپس به ما رسید.

کافی ج 1 ص 391

دلهای مومنین شیفته محبت علی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم


ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا.

"سوره مریم آیه 96"

ترجمه: آنان که ایمان آوردند وکردارى شایسته انجام دادند بزودى پروردگار بر ایشان دوستى و محبت قرار خواهد داد.

ابو اسحق ثعلبى باسنادش از برا بن عازب روایت کرده که گوید: رسول خدا بعلى بن ابیطالب فرمود:

اى على بگو اللهم اجعل لى عندک عهدا واجعل لى فى صدور المومنین موده.

خداوندا براى من در پیشگاه خودت عهدى قرار ده و در دلهاى مومنین دوستى و محبتى براى من جایگزین فرما.

بعد که على مرتضى این دعا را خواند. این آیه نازل شد: ان الذین آمنوا... این روایت را نیز عده زیادى از دانشمندان اسلامى نقل کرده اند از جمله:

1- ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى در " تذکره " ص 1. این روایت را نقل کرده و گوید روایت شده از ابن عباس که: این دوستى را خداوند براى على در دلهاى مومنین قرار داده است2.- در جلد نهم مجمع الزواید ص 125 از ابن عباس روایت کند که وى گوید: در باره على بن ابیطالب "ع" این آیه نازل شد:


ان الذین آمنوا و آنگاه گوید: یعنى محبتى در دلهاى مومنین "این قسمت در چاپ دوم زیاد شده است".

3- خطیب خوارزمى در " مناقب " ص 188 حدیث ابن عباس را روایت کرده و بعد از آن با اسنادى که ذکر کرده از قول على بن ابیطالب نقل کند که آنحضرت فرمود: مردى بمن رسید و گفت اى على من تو را بخاطر خدا دوست دارم. من بخدمت پیامبر آمدم و گفتم یا رسول الله مردى بمن این چنین گفت حضرت فرمود: اى على شاید تو در باره او کار خوبى انجام داده اى گفتم: یا رسول الله من هیچ خدمتى باو نکرده ام.

پیامبر فرمود: سپاس پروردگارا که دلهاى مومنین را شیفته محبت و دوستى تو نمود.

در این هنگام این آیه نازل شد: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات...

4- صدر الحفاظ گنجى در الکفایه ص 121 نیز این روایت را آورده است.

5--محب الدین طبرى در " ریاض " ص 2.7 در باره این آیه از طریق حافظ سلفى از ابن حنفیه نقل کند که او گفت: مومنى نبود مگر اینکه دوستى على و خاندانش را در دل داشت.

6- حموئى در " فرائد " در باب چهاردهم از طریق واحدى با دو سند از ابن عباس نقل کرده است.

7- سیوطى در در المنثور جلد چهارم ص 287 از طریق حافظ ابن مردویه و دیلمى از برا و از طریق طبرانى و ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده است.

8- قسطلانى در " المواهب " جلد هفتم ص 14 از طریق نقاش. 9 - شبلنجى در " نور الابصار " ص 112 از نقاش و آنچه که قبلا از ابن حنفیه نقل کردیم او نیز متذکر شده است.

1.- حضرمى در " رشفه الصادى " ص 25.


منبع: الغدیر ، ج 3

جان فدای رسول خدا

بسم الله الرحمن الرحیم


از امام حسن مجتبى "علیه السلام" نقل شده که:

در شب هجرت، امیر المومنین "علیه السلام" جان خود را فداى رسول خدا نمود و شر مشرکین را از سر حضرت برطرف نمود و خداوند هم این آیه را در شان او نازل فرمود: " و من الناس من یشرى نفسه ابتغا مرضات الله ".

شعر سوم اشاره به نه آیه فرموده که در باره امیر المومنین "علیه السلام" نازل گردیده است،در آین آیات مراد از مومن حضرت على "ع" است ولى ما به ده آیه واقف شدیم و نمى دانیم چرا حسان به نه آیه تخصیص داده است.

"زیادتى چاپ دوم": و معاویه بن صعصعه در قصیده اى که نصر بن مزاحم در ص 31 کتاب "صفین" از وى نقل مى کند، چنین گوید:

و من نزلت فیه ثلاثون آیه تسمیه فیها مومنا مخلصا فردا
سوى موجبات جشن فیه و غیرها بها اوجب الله الولایه و الدا

ترجمه:

کسى که در سى آیه قرآن مومن مخلص نامیده شده

به اضافه فضایل دیگرش، که خداوند بسبب آنهمه، ولایت و دوستى او را واجب فرمود.

اما آیاتیکه در باره حضرت نازل شده عبارت است از:

- افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لا یستوون.

سوره سجده: 18.

که در ص 75 این جلد احادیثى که دلالت داشت بر اینکه این آیه در باره على است گذشت.

2- هو الذى ایدک بنصره و بالمومنین

سوره انفال: 62.

حافظ ابن عساکر در تاریخش به سند صحیح گوید که: خبر داد ما را ابوالحسن على بن مسلم شافعى از ابو القاسم بن العلا و ابوبکر محمد بن عمر بن سلیمان رینى نصیبى، از ابوبکر احمد بن یوسف بن خلاد، از ابو عبدالله حسین بن اسماعیل مهرى، از عباس بن مکار، از خالد بن ابى عمر اسدى، از کلبى، از صالح، از ابى هریره که گفت: بر عرش نوشته شده: لا اله الا الله وحدى لا شریک لى ومحمد عبدى و رسولى ایدته بعلى و ذلک قوله عز و جل فى کتابه الکریم: هو الذى ایدک بنصره و بالمومنین على وحده.

کسى جز من شایسته پرستش نیست خداى یکتائى که بى شریکم، بنده ام محمد را پیامبر خود قرار دادم و به وسیله على او را تایید کردم و دلیل آن سخن خدا است چنانکه گوید: او کسى است که تو را با یارى خود و مومنین تایید فرمود، و مراد از مومنین على بتنهائى است".

این حدیث را گنجى شافعى در "کفایه" ص 11. به اسناد خود روایت کرده و سپس تصریح مى نماید که: این حدیث راابن جریر در تفسیرش و ابن عساکر در تاریخ خود در شرح حال على "ع" ذکر نموده و حافظ جلال الدین سیوطى در ج 3 ص 199 "الدرر المنثور" از ابن عساکر نقل کرده و قندوزى در ص 94 "ینابیع الموده" از حافظ ابن نعیم به اسنادش از ابو هریره و همچنین از طریق ابى صالح از ابن عباس روایت نموده است.

ابتداى حدیث را جمعى از حفاظ که مورد اطمینانند نقل کرده اند از جمله: خطیب بغدادى در ج 1 ص 173 تاریخش به اسناد خود از انس بن مالک روایت کرده و گوید: رسول خدا "ص" فرمود: پس از آنکه به معراج برده شدم دیدم بر عرش نوشته شده:

لا اله الا محمد رسول الله ایدته بعلى نصرته بعلى.

"ترجمه این حدیث گذشت"

و محب الدین طبرى در ج 2 ص 172 "الریاض" از ابى الحمرا از طریق ملا در سیره اش و در ص 69 "ذخایر العقبى"، و خوارزمى در ص 254 "مناقب" خود و حمویى در باب 46 "فراید" خود از دو طریق به یک لفظ چنین روایت کرده اند که حضرت رسول "ص" فرمود: چون در عوالم بالا سیر داده شدم دیدم بر عرش نوشته شده:

لا اله الا الله محمد رسول الله صفوتى من خلقى ایدته بعلى نصرته به.

و به اسناد دیگر از ابى الحمرا، خدمتکار پیامبر صلى الله علیه و آله به این لفظ نقل کرده که: شبى که سیر داده شدم، در طرف راست عرش دیدم نوشته است:

انا الله وحدى لا اله غیر یغرست جنه عدن بیدى لمحمد صفوتى، ایدته بعلى.

و به همین لفظ حافظ سیوطى چنانکه در ج 6 ص 158 "کنز العمال" نقل کرده از چند طریق از ابى الحمرا روایت نموده و از طریق دیگر از جابر از پیامبر روایت نموده که:

مکتوب فى باب الجنه قبل ان یخلق الله السموات و الارض بالفى سنه: " لا اله الا الله محمد رسول الله ایدته بعلى.

"این تکه زیادى چاپ دوم است": حافظ هیثمى در ج 9 ص 121 "المجمع" از طریق طبرانى، از ابى الحمرا و سیوطى در ج 1 ص 7 "الخصایص الکبرى" از طریق انس از ابن عدى و ابن عساکر این حدیث را نقل نموده اند.

سید همدانى در دوستى هشتم از کتاب "موده القربى" از حضرت على نقل کند که فرماید: رسول خدا "صل الله علیه و آله" "خطاب به حضرت امیر" فرمود: اسم ترا در چهار جا مقرون به اسم خودم دیدم: هنگامى که آهنگ معراج داشتم و به بیت المقدس رسیدم دیدم بر صخره نوشته شده است:


لااله الا الله محمد رسول الله ایدته بعلى وزیره.

و چون به سدره المنتهى ریدم بر آن نوشته بود:

انى انا الله لا اله الا انا و حدى محمد صفوتى من خلقى ایدته بعلى وزیره و نصرته به.

چون به عرش پروردگار عالمیان رسیدم بر پایه هاى عرش نوشته شده بود: انى انا الهل لا اله الا انا محمد حبیبى من خلقى، ایدته بعلى وزیره و نصرته به.

و چون به بهشت رسیدم بر در آن نوشته بودند:

لا اله الا انا، و محمد حبیبى من خلقى ایدته بعلى وزیره و نصرته به.


منبع: الغدیر، جلد 3

چه کسی در قرآن مومن خطاب شد؟

بسم الله الرحمن الرحیم



ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى اشعار زیر را در ص 1. تذکره خود نقل کرده است:

کیست آنکه در حال رکوع انگشتر خود را به فقیر بخشید و پنهان داشت؟

و چه کسى شب در بستر محمد "ص" خوابید تا محمد شبانه آهنگ غار کند؟

و چه کسى در نه آیه قرآن مومن خطاب شده است

در بیت اول اشاره به داستان مشهور مى کند، آنجا که حضرت على "ع" درحال رکوع انگشتر خود را به فقیر بخشید و در باره اش این آیه نازل شد:

انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون

و شرح این آیه بیاید.

و شعر دوم اشاره به حدیثى است که امت اسلامى به نقل آن اتفاق دارند که: على برد سبز رنگ پیامبر خدا "ص" را پوشید و در بستر حضرت خوابید تا اواز دست مشرکین فرار کند و خود را فداى پیغمبر نمود و بدین مناسبت این آیه نازل شد:

و من الناس من یشرى نفسه ابتغا مرضاه الله

و به طوریکه در شرح نهج البلاغه ج 3 ص 27. مذکور است، ابو جعفر اسکافى گفته: داستان در بستر رسول اکرم "ص" خوابیدن حضرت على به تواتر ثابت شده و جز دیوانه یا بى دین آنرا انکار نمى کند و همه مفسرین روایت نموده اند که آیه " و من الناس من یشرى " تا آخر آیه در شب خوابیدن حضرت على "ع" جاى حضرت رسول "ص" و در باره على "ع" نازل شده است.

ثعلبى در تفسیرش روایت کند که: چون پیامبر خدا "ص" اراده هجرت به سوى مدینه را فرمود، على "ع" را در مکه به جاى خود گذارد تا دیون پیامبر و ودایعى که خدمت حضرت گذارده بودند رد کند، و در شب خروج به سوى غار، در حالیکه مشرکین اطراف خانه را گرفته و قصد کشتن حضرت را داشتند، به على امر فرمود که در بستر او بخوابد، امر کرد: برد سبز حضرمى مرا به خود پیچ و در بستر من بخواب یقین بدان که از ناحیه مشرکین بتو آسیبى نخواهد رسید انشاالله.

على "ع" به دستور حضرت عمل کردو در نتیجه خداوند به جبرئیل و میکائیل وحى فرستاد که: من بین شما دو، برادرى افکندم و عمر یکى از شما دو نفر، طولانى تر از دیگرى است اینک کدامیک از شما برادر خود را بر خود مقدم میدارد؟ هر دو طول زندگى را اختیار نمودند، سپس خداوندوحى فرستاد که:

چرا شما مثل على "ع" نبودید، من بین او و محمد "ص" عقد برادرى بستم، در جاى پیغمبر خوابید و جان خود را براى فدا نمودن آماده ساخت و او را بر خود مقدم داشت، فرود آئید و او را از دست دشمنان حفظ کنید.

هر دو فرود مدند، جبرئیل نزد سر حضرت على "ع" و میکائیل نزد پاى او نشستند جبرئیل بانگ زد:

بخ بخ من مثلک یا على یباهى الله تبارک و تعالى بک الملائکه.

"مبارک باد مبارک باد کیست مانند تو اى على که خداوند به وجود تو بر ملائکه مباهات میفرماید".

و در حالیکه پیامبر خدا، روانه مدینه بود، خداوند این آیه را در شان على "ع" نازل فرمود:

" و من الناس من یشرى نفسه ابتغا مرضاه الله ".

ابن عباس گوید که این آیه در حال فرار کردن پیامبر "ص" با ابى بکر از دست مشرکین به سوى غار و خوابیدن حضرت على در جاى او نازل شد.

این حدیث ثعلبى را با همه طول و تفصیلش، غزالى در ج3 ص 238 "احیا العلوم" نقل کرده است. و گنجى در "کفایه" ص 114 و صفورى در ج 2 ص 2.9 "نزهه المجالس" از حافظ نسفى روایت نموده، و ابن صباغ مالکى در ص 33 "فصول" خود و سبط ابن جوزى حنفى در ص 12 "تذکره" خود و شبلنجى در ص 86 "نور الابصار" این حدیث را روایت نموده اند.

در سه مصدر اخیر چنین آمده که:

ابن عباس گوید: امیر مومنان "ع" شعرى که در آنشب سروده بود براى من بازگو فرمود که:

و قیت بنفسى خیر من وطى الحصا و اکرم خلق طاف بالبیت و الحج
روبت اراعى منهم ما یسوونى و قد صبرت نفسى على القتل و الاسر
و بات رسول الله فى الغار آمنا و ما زال فى حفظ الاله و فى الستر

جان خود را براى بهترین شخصى که بر روى زمین پدید آمده، سپر قرار دادم. او گرامى ترین انسانى بود که طواف خانه و حجر نمود. در تمامى شب منتظر بودم که از مشرکین به من آسیبى برسد.

و خود را براى کشته شدن و اسیرى آماده ساخته بودم.

رسول خدا در آن شب با ایمنى در غار بسر برد و خداوند اورا از دیده ها مخفى داشت و حفظ فرمود.

داستان لیله المبیت "شب خوابیدن" در این کتابها آمده است: ج 1 ص 348 "مسند" احمد، ج 2 ص 1..-99 "تاریخ - طبرى" و ج 1 ص 312 "طبقات" ابن سعد، ج 2 ص 29 "تاریخ یعقوبى"، ج 2 ص 291 "سیره" ابن هشام، ج 2 ص 9. "العقد الفرید" ج 13 ص 191 "تاریخ خطیب بغدادى، ج 2 ص 42 تاریخ ابن اثیر ج 1 ص 126 تاریخ ابى الفدا، ص 75 "مناقب" خوارزمى، ص 39 "الامتاع" مقریزى، ج 7 ص 338 "تاریخ" ابن کثیر، ج 2 ص 29 "السیره الحلبیه.



منبع: الغدیر ، ج 3

مومن و فاسق مساوی هستند؟

بسم الله الرحمن الرحیم


شعرى دیگر از حسان درباره على و شرح آن

ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى، در "تذکره" خود ص 115، و گنجى شافعى در ص 55 "کفایه" وابن طلحه شافعى در ص 2. "مطالب السوول"، اشعار ذیل را به حسان نسبت مى دهند و ابن طلحه، ضمن نقل اشعار گوید: این اشعار از قول حسان منتشر و گوش و زبان به زبان بازگو شده و اما اشعار عبارتند از:

خداوند در باره على و ولید قرآن نازل نمود -

على را مومن و ولید را فاسق خواند. هرگز مومنى که خداشناس است با فاسق خائن برابر نیست.

على با عزت و کرامت در پیشگاه خداوند حاضر میشود و ولید با هلاکت و خوارى.

به زودى ولید در جهنم به جزاى اعمال خود مى رسد در حالیکه على "ع" بدون شک داخل بهشت مى شود.

ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه ج 2 ص 1.3 اشعار حسان را نقل کرده و بعد از شعر سوم این ابیات را اضافه دارد:

به زودى ولید و على "ع" به حساب خوانده مى شوند.

على به سبب خصلتهاى نیکو و ایمانش به بهشت مى رود

در حالیکه جزاى ولید جز خوارى و جهنم نیست.

در پیشنیان ابان کسانى بودند که در شهرهاى ما شلوار کوتاه مى پوشیدند

و احمد زکى در "جمهره الخطب" ج 2 ص 23 این اشعار حسان را از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید نقل کرده است.

در این ابیات اشاره به آیه اى از قرآن شده که:

افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لا یستوون.

"آیا کسى که مومن است مانند کسى است که فاسق مى باشد نه، مساوى نیستند"،این آیه در باره مشاجره اى که بین على و ولید بن عقبه بن ابى معیط واقع شد نازل شده است.

طبرى در ج 21 ص 62 تفسیر خود به سندش از عطا بن یسار گوید: بین على و ولید صحبتى شد ولید گفت: من از تو زبان آورتر، و نیزه ام تیزتر و در عقب نشاندن صف دشمن تواناترم.

على "ع" فرمود: ساکت شو، که فاسقى بیش نیستى و به سبب این مشاجره آیه فوق نازل شد.

و در ج 4 ص 185 "اغانى" و ج 3 ص 47. "تفسیر خازن"،آمده که: بین على و ولید منازعه اى واقع شد ولید به على "ع" گفت: ساکت باش که توکودکى بیش نیستى و من پیرى سالخورده ام، بخدا قسم که نیزه ام از نیزه ات تیزتر واز تو زبان آورتر دلیرترم و در صف نبرد پر دل تر هستم. على فرمود ساکت شو، که فاسقى بین نیستى.

و خداوند آیه فوق را بدین مناسبت نازل فرمود.

"زیادتى چاپ دوم"

واحدى به اسناد خود از طریق ابن عباس در ص 263 کتاب "اسباب النمول" این روایت رابه سندهاى صحیح نقل نموده و محب الدین طبرى در ج 2 ص 2.6 "الریاض"، از ابن عباس و قتاده از طریق حافظ سلفى و حافظ واحدى و در ص 88 "ذخائر العقبى" روایت را نقل کند و خوارزمى در ص 188 "مناقب" خود و گنجى در ص 55 ":فایه" و نیشابورى در تفسیرخود ذکر نموده اند و ابن کثیر در ج 3 ص 462 تفسیر خود گوید که: عطا بن یسار وسدى و جز این دو گویند که: آیه فوق در باره على ابن ابى طالب و عقبه نازل شده است.

و جمال الدین زرندى در "نظم درر السمطین" حدیث را نقل کرده است.

و ابن ابى الحدید در ج 1 ص 394 و ج 2 ص 1.3 "شرح نهج البلاغه" روایت را نقل و از استاد خود حکایت کند که:

نزول این آیه در شان على "ع" پیش همه معلوم و قطعى است و خبرش هم مشهور و همگى در نقل آن اتفاق دارند.

سیوطى در ج 4 ص 178 "درالمنثور" با بررسى طریق روایت کرده و گفته که: ابوالفرج در "اغانى"، و واحدى، ابن عدى، ابن مردویه، خطیب بغدادى، ابن عساکر، این روایت را از طرق زیادى از ابن عباس روایت نموده اندو ابن اسحاق و ابن جریر از عطا بن یسار با بررسى طریق روایت نموده است و این ابى حاتم از سدى "رض" مانند آنرا با بررسى طریق روایت کرده و باز از ابن ابى حاتم ازعبدالرحمن ابن ابى لیلى "رض" روایت را نقل و ابن مردویه، خطیب، ابن عساکر از ابن عباس نقل کرده اند.

"زیادتى چاپ دوم" حلبى در ج 2 ص 85 کتاب سیره خود روایت فوق را ذکر نموده است.



الغدیر جلد 3

حدیث برادری


بسم الله الرحمن الرحیم

جمله:

" الست اخاه فى الهدى و وصیه ".

اشاره به حدیث برادرى على "ع" با پیامبر "ص" و حدیث وصایت حضرت است و این دو حدیث به حدى مشهور و متواتر است که اهل تحقیق، در اغلب مسانید حفاظ و بزرگان مى توانند بیایند.

و جمله: " و اعلم فهر بالکتاب و بالسنن".

اشاره به روایاتى است که در باره علم على "ع" به کتاب و سنت وارد شده است.

حفاظ از پیامبر خدا "ص" در حدیثى که خطاب به فاطمه است نقل کنند که:

زوجتک خیر اهلى اعلمهم علما و افضلهم حلما و اولهم اسلاما.

"من تو را بهترین وابستگان خود به همسرى دادم او، اعلم ایشان است و د رحلم و بردبارى بر آنها برترى دارد و در اسلام بر همه پیشى گرفته است".

و در حدیث دیگر میفرماید:

اعلم امتى من بعدى على بن ابى طالب.

"عالمترین امت من على "ع" است" و در حدیث سوم آمده که:

اعلم الناس بالله و بالناس.

"على از همه مردم به خدا و مردم داناتر است".

و در حدیثى دیگر فرمود: اى على تو را هفت خصلت است، یک به یک شمرد و از جمله فرمود:

و اعلمهم بالقضیه.

"تو داناترین مردم به قضا و داورى هستى".

محب الدین طبرى حدیث را در ج 2 ص 193 "ریا" و در ص 78 "ذخایر العقبى" نقل کند و ابن عبدالبر ج 3 ص 4.."استیعاب" که در حاشیه کتاب "اصابه" چاپ شده از عائشه روایت کند که: على داناترین مردم به سنت پیامبر است. و گنجى در ص 19. "کفایه" از ابى امامه، از پیغمبر "ص" آورده که:

اعلم امتى بالسنه و القضا بعدى على بن ابى طالب.

"على دانشمندترین امت من است به سنت و حدیث من و داناترین ایشان در قضا و داورى است بعد از من".

خوارزمى در ص 49 "مناقب" خود، و شیخ الاسلام حمویى در "فراید" باب 18 از سلمان، از پیامبر خدا "ص" روایت نموده اند که:

اعلم امتى من بعدى على بن ابیطالب.

"داناترین مردم بعد از من على "ع" است".

حفاظ و راویان معتبر حدیث از على "ع" نقل کنند که فرمود: به خدا قسم آیه اى نازل نشد مگر اینکه دانستم در چه امرى نازل شده، و براى چه کسى نازل گشته همانا خداوند به من دلى دانا، و زبانى گویا عطا فرموده است.

و باز از رسول اکرم "ص" روایت شده که: حکمت ده جز است، نه جز آن به على "ع" داده شده و یک جز دیگر بین بقیه مردم تقسیم شده است.

سید احمد زینى دحلان در ج 2 ص 337 "الفتوحات الاسلامیه" خود گوید:

خداوند به على"ع" علم زیادى عنایت فرموده و "نیروى" کشف سرشارى:

ابوالطفیل گوید: على "ع" را در حال خطبه خواندن دیدم که مى گفت:

آنچه مى خواهید از قرآن از من سوال کنید به خدا قسم آیه اى در قرآن نیست مگر اینکه میدانم در شب نازل شده یا در روز، در بیابان بوده یا در کوه، اگر بخواهم،. 7. شتر، از تفسیر فاتحه الکتاب فراهم مى آورم.

ابن عباس گوید که: سرچشمه علم رسول خدا "ص" از علم خداست و علم على "رضى الله عنه" از علم پیامبر خدا "ص" است و من علم خود را از علم على "رض" گرفته ام و علم من و اصحاب پیغمبر خدا "ص" در مقابل علم على "رض" به مانند

قطره اى است از هفت دریا. و گفته شده که:

عبدالله بن عباس بقدرى در فراق على گریه کرد که چشمانش کور شد.

و باز ابن عباس نقل کند که: به على نه دهم علم داده شده، به خدا قسم که در یک دهم دیگر هم با مردم شریک است.

معاویه مشکلات علمى خودرا به على مى نوشت و جواب مى خواست و پس از آنکه على "ع" درگذشت، معاویه گفت:

بامرگ على "ع" علم و دانش از کف رفت.

عمر بن الخطاب پیوسته به خدا پناه مى برد از اینکه مشکله اى پیش آید و على براى حلش حاضر نباشد. از عطا سوال شد که: در اصحاب پیامبر خدا "ص" کسى داناتر از على بود؟ گفت: نه. به خدا کسى را داناتر از او سراغ ندارم.

عبدالله بن مسعود روایت کند که، قرآن به هفت حرف نازل شده و هر یک از حروف را ظاهرى است و باطنى، و على "ع" علم ظاهر و باطن قرآن را داراست.

و ما نظیر این احادیثى که در باره علم على نقل شد در کتب حدیث زیاد مى بینیم که اگر آنها را جمع کنند کتاب ضخیمى را تشکیل مى دهد.

الغدیر جلد 3

ناخشنودی حضرت فاطمه سلام الله

بسم الله الرحمن الرحیم

سوید بن غفله می گوید: چون فاطمه علیها سلام به آن بیماری که موجب رحلت (شهادت) آن حضرت گردید مبتلا شد، گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادتش آمدند و گفتند: ای دختر رسول خدا ! وضع بیماریت چگونه است؟

آن حضرت ستایش خداوند سبحان کرده بر پدرش درود فرستاد، و سپس فرمود: حالم به گونه ای است که از دنیای شما بیزارم و مردانتان را دشمن می دارم، زیرا که تمامی مردان شما را تجربه و امتحان نمودم و حال و قالشان را آزمودم و از آنچه کردند، بسی ناخشنودم. بنابراین آنها را از پیش خود دور و خود را از رویت و مشاهده چهره مکاره ایشان، به گوشه خانه خود مستور نمودم.
سوید بن غفله می گوید:

زنان حاضر در مجلس سخنان حضرت فاطمه علیها سلام را پیش مردان خود بازگو و تکرار کردند.

به دنبال آن، گروهی از بزرگان و روسای مهاجرین و انصار جهت عذرخواهی و اظهار ندامت، نزد حضرت زهرا علیها سلام آمدند و به آن حضرت گفتند:

ای سرور زنان عالم! اگر ابوالحسن (علی علیه السلام) برای ما حقایق را عنوان می کرد قبل از آنکه ما با دیگری عهد وثیق و پیمان استوار و محکم بسته باشیم، هرگز از او روی بر نتافته و به دیگری میل نمی کردیم.

حضرت فاطمه علیها سلام فرمود:

از من دور شوید که بعد از عذرخواهی های غیر صادقانه عذری باقی نمانده و بعد از تقصیر شما، چیزی وجود ندارد.

 

سلسله مباحث فاطمه شناسی ج1 به نقل از طبرسی،احتجاج، ج1/ص 109