اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل سنت و غدیر خم

بسم الله الرحمن الرحیم

تعدادی دیگر از راویان حدیث غدیر در منابع معتبر اهل سنت:

عبد الله بن ابى اوفى علقمه اسلمى "در سال 86 و 87 درگذشته" حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " حدیث غدیر را از او با ذکر سند روایت نموده.

- ابو عبد الرحمن عبد الله بن عمر بن خطاب عدوى "در سال 72 و 73 در گذشته" حافظ هیثمى در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از طریق طبرانى با ذکر سند از عبد الله بن عمر روایت نموده که گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود : هر کس من مولاى او هستم على علیه السلام مولاى او است. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و شمن دار آنکه را که او را دشمن دارد، و حافظ ابن ابى شیبه در سنن خود روایت او را با ذکر سند آورده و وصابى شافعى در " الاکتفاء " از او روایت مزبور را نقل نموده و سیوطى ر در جمع الجوامع " و در " تاریخ الخلفاء " ص 114 نقل از طبرانى آنرا روایت نموده و متقى هندى در جلد 6 کتاب " کنز العمال " ص 154 بطریق طبرانى در " المعجم الکبیر " آنرا ذکر نموده و بدخشانى نیز بهمین طریق در " نزل الابرار " ص 20 و در " مفتاح النجا " روایت نموده و خطیب خوارزمى در فصل چهارم از مقتلش و همچنین جزرى در " اسنى المطالب " ص 4 نامبرده را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده اند.

- ابو عبد الرحمن عبد الله بن مسعود هذلى "در سال 32 و 33 در گذشته و در بقیع مدفون است" حافظ ابن مردویه باسنادش نزول آیه تبلیغ را درباره على علیه السلام در روز غدیر با ذکر سند از او روایت نموده و سیوطى در جلد " الدر المنثور " ص 298 و قاضى شوکانى در جلد 2 تفسیرش ص 57 و آلوسى بغدادى از سیوطى از ابن مردویه در جلد 2 " روح المعانى " ص 348 آنرا از او روایت نموده اند و خوارزمى و شمس الدین جزرى " اسنى المطالب " ص 4 او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده اند.

- عبد الله بن یامیل حافظ ابن عقده در کتاب " المفرد فى الحدیث " بسندى که منتهى بابراهیم بن محمد نموده از جعفر بن محمد از پدرش و ایمن بن نابل بن عبد الله بن یامیل با ذکر سند از او روایت نموده که گفت : شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمود : هر کس من مولاى اویم پس على علیه السلام مولاى او است.. تا آخر حدیث مزبور، ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 274 بطریق حافظ ابو موسى مدینى و ابن حجر در جلد 2 " الاصابه " صفحه 382 از طریق حافظ ابن عقده و حافظ ابو موسى - و قندوزى حنفى در ینابیع ص 34 آنرا از او روایت نموده اند.

- عثمان بن عفان "در سال 35 درگذشته" حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " باسناد خود و منصور رازى در " کتاب الغدیر " با ذکر سند از او روایت نموده اند و او یکى از عشیره مبشره است که ابن المغازلى بطرق خود آنها را از جمله یکصد تن راویان حدیث غدیر بشمار آورده است.

منبع: الغدیر

تعداد ائمه در کتب اهل سنت

بسم الله الرحمن الرحیم


ائمه دوازده نفرند و نهمین فرزند امام حسین علیه السلام مهدی و قائم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین هستند .منتخب الأثر ص124 . در پنجاه روایت به اسماء ائمه اشاره شده است . در منابع شیعه و سنی . به ویژه در حدیث لوح که فرمود : اولین خلیفۀ من علی ، بعد از او امام حسن ، بعد از امام حسین ، امام زین العابدین ، امام باقر ، امام صادق ... تا حضرت ولی عصر علیهم السلام  درمجموع 342 روایت دارای چنین مضمونی است: ائمه بعد از من دوازده نفرند و آخرین آنها مهدی است .  در 148 روایت به این صورت اشاره شده است: ان المهدی ، التاسع من ولد الحسین .مهدی ، نهمین فرزند امام حسین علیه السلام است .در99 روایت پیامبر اکرم می فرماید : مهدی ششمین فرزند امام صادق علیه السلام است .در98 روایت می فرماید :پنجمین فرزند امام کاظم علیه السلام است . در95 روایت آمده: چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام است .در90 روایت آمده: سومین فرزند امام جواد علیه السلام است .در90 روایت به حضرت مهدی(عج) دومین فرزند امام هادی علیه السلام است .در146 روایت آمده : حضرت مهدی فرزند امام عسکری علیه السلام است .در136 روایت دوازدهمین امام و خاتم ائمه حضرت مهدی سلام الله علیه نامیده شده است .در مجموع این روایات 902 روایت است که در آن روایات اشاره شده که حضرت مهدی سلام الله ، فرزند امام عسکری ، فرزند امام هادی ، و ... است .برخیاز طرفدارانحکومت عباسینیز با جعلاحادیثیکوشیدهاند چنینوانمود کنند کهمهدیاز نسلعباساست. تاریخبغداد، ۱/۶۳؛ تاریخدمشق، ۴/۱۷۸ – ۱۷۹؛ مجمعالزوائد ۵/۱۸۷؛ تهذیبتاریخدمشق۷/۲۳۶؛ میزانالاعتدال۱/۸۹؛ الفتن، ابنحماد، ص۱۱۰؛ مستدرکحاکم، ۴/۵۱۴، بیهقی، دلائلالنبوه، ۶/۵۱۳٫ بسیاری از علمای اهل سنت سالولادتحضرتمهدی(ع) ازاهلسنت۲۵۵ هجری دانستهاند. مانند: مسعودی در،مروجالذهب، ۴/۱۹۹٫-  ابناثیر درالکاملفیالتاریخ، ۷/۲۷۴٫-  ابنعربی در الیواقیتو الجواهر، ۲/۱۴۳٫- سبطابنجوزیحنفی در تذکره الخواص، ص۳۲۵٫- صلاحالدینصفدی درالوافیبالوفیات، ۲/۳۳۶٫-  ابنصباغمالکی درالفصولالمهمه، ص۲۸۸٫- ابنطولوندمشقی در الائمه الاثنا عشر، ص۱۱۷٫- ابنحجر مکی درالصواعقالمحرقه، صص۲۰۷ و ۲۰۸٫- ابنعماد حنبلی در شذراتالذهب، ۲/۱۴۱٫ - محمد امینبغدادی در سبائکالذهب، ص۳۴۶٫

جالبتر اینکه در91 روایت اشاره شده که : ان له غیبة طویلة الی أن یأذن الله تعالی بالخروج .در313 روایت به عمر طولانی حضرت اشاره شده است .منتخب الأثرص349 در14 روایت به ولادت مخفی امام زمان سلام الله علیه اشاره شده است . دربارۀ کسانی که در زمان  امام حسن عسکری حضرت مهدی را دیدهاند 118 روایت داریم. همچنین در زمان غیبت صغری فراوان افراد متعدد حضرت را دیدهاند و معجزات و کراماتی از امام زمان سلام الله علیه مشاهده کرده‌اند .در کدام یک از موضوعات اسلامی از توحید گرفته تا معاد این همه انبوه روایات سراغ دارید ؟

منبع: سنت

گواهان

بسم الله الرحمن الرحیم


شیخ کلینی رحمة الله از محمد بن سنان روایت می کند:

نزد امام جواد علیه السلام از ناسازگاری شیعه سخن به میان آوردم، حضرت فرمودند:

محمد، خدای تبارک و تعالی پیوسته در یکتایی خویش، یگانه و تنها بود. سپس محمد و علی و فاطمه علیهم السلام را آفرید. آن گاه پس از درنگی به طول هزار زمانه، تمام آفریده ها را هستی داد و آن سه را بر آفرینش اینان گواه گرفت. سپس پیروی آفریده ها را از آن سه، واجب کرد و کارشان را به این نیک گوهران سپرد. بنابراین پیامبر و علی و فاطمه، هر آنچه را بخواهند، حلال می دارند و البته جز خواسته خدای تعالی را نمی خواهند.  سپس فرمود:

محمد، هر کس از کیش ما پیشی بگیرد، از دین بیرون شده است ، هر کس از آن بازماند، نابود می گردد و هرکس به همراه آن رود، به آن می پیوندد.  محمد آنچه را گفتم فراگیر.

الکافی، کلینی، ج 1، ص 44

ورود به بهشت

بسم الله الرحمن الرحیم


پیامبر خدا صل الله علیه و آله فرمودند:

یا علی!  هرگاه کسی از بندگان خدا به اندازه عمر نوح، که در میان قومش قیام کرد (نهصد و پنجاه سال ) به عبادت خدا پردازد و به مقدار کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کند و بر فرض، عمرش آن قدر طولانی گردد که بتواند هزار بار بیت خدا را با پای پیاده زیارت کند، سپس در میان صفا و مروه، به ناحق کشته شود، چنانچه ولایت تو را قبول نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نرسیده و داخل آن نمی گردد.

مناقب خوارزمی ص 28  - بحارالانوار ج 27 ص 194 ح 53

صعب و مستصعب

بسم الله الرحمن الرحیم


امام صادق علیه السلام:

حدیث ما صعب و مستصعب است ، تحمل آن را ندارد جز سینه های نورانی یا دلهای سالم با اخلاق نیکو (تزکیه شده).


کافی ج 2 ص 255

شیعه؟ - 100 اثر سودمند

بسم الله الرحمن الرحیم


رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند:

ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه علیها سلام را دوست بدارد، او در بهشت با من خواهد بود و چنانچه کسی او را به خشم آورد، جایگاهش آتش است.

یا سلمان! محبت فاطمه علیها سلام در صد جا اثر سودمند خواهد داشت، از آن جمله: 

در حال مرگ و عالم قبر و میزان و محشر و صراط و در پای حساب اعمال...

فرائد سمطین ج 2 ص 67 ش 391



بسم الله الرحمن الرحیم

رسول الله صل الله علیه و آله:

اگر کسی خدا ا در میان « صفا و مروه » هزار سال و سپس هزار سال و آنگاه هزار سال عبادت کند، تا همچون مشک کهنه شود، اما محبت ما را نداشته باشد، خداوند او را به صورت در آتش می افکند...

مجمع البیان ج 9 ص 29 - 28

بسم الله الرحمن الرحیم

امام باقر علیه السلام:

رسول خدا صل الله علیه و آله حرفی را از خدای تبارک و تعالی نیاموخت مگر اینکه آنرا به علی علیه السلام یاد داد و سپس به ما رسید.

کافی ج 1 ص 391

یقین قوی


بسم الله الرحمن الرحیم


امام صادق علیه السلام:

بر امامت او استوار نمی ماند به جز کسی که یقینش بسیار قوی و معرفتش نسبت به او صحیح می باشد.


خورشید کعبه بنقل از روزگار رهایی، ص 378

قلم

بسم الله الرحمن الرحیم


ابوحمزه گفت: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود:

قلم ازشیعه (شیعه واقعی) برداشته شده، برای اینکه خداوند آنها را با عصمت و ولایتش [از گناه و معصیت] نگه می دارد.

فضائل الشیعة، ص 43 ، حدیث 14

اهل تحیت و سلام خدا

بسم الله الرحمن الرحیم


ابوحمزه گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که [خطاب به شیعیانش] (شیعیان واقعی و پرهیزکار) فرمود:

شما اهل تحیت و سلام خدایید. شما به سبب رحمت خداوندی، برگزیده خدایید. شما اهل توفیق خدا و اهل عصمتید [یعنی خداست که به شما توفیق انجام اعمال خیر را می دهد و از آلودگی ها نگه می دارد] شما در اثر اطاعت از خداوند، اهل دعوت خدایید. نه حسابی بر شماست و نه ترس و اندوهی.


فضائل الشیعة ، حدیث 13، ص 43-41

محبت آل پیغمبر

بسم الله الرحمن الرحیم


پیامبر اکرم صل الله علیه و آله:

هر که با محبت آل پیغمبر بمیرد، شهید مرده، هر کس که با محبت آل پیغمبر به دیدار خدا برود خدا گناهانش را می بخشد، هر کس با محبت آل پیغمبر بمیرد با ایمان کامل مرده است... هر که با محبت آل پیغمبر بمیرد خدا قبرش را مزار فرشتگان قرار می دهد.


خورشید کعبه، نقل از تفسیر فخر رازی ج 27

اطاعت از فرمان خداوند

بسم الله الرحمن الرحیم


حبیب سجستانی از امام باقر علیه السلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:

رسول خدا صل الله علیه و آله فرمود:

خداوند عزوجل فرمود:

بطور قطع و یقین، هر گروه و دسته ای در اسلام [بخواهند] به سبب دوستی و ولایت امام جائر و ستمگری که از طرف خدا [منصوب] نیست دینداری کنند، عذاب خواهم کرد؛ هر چند در عمل ، نیکوکار و پرهیزکار باشند. و حتماً آن عده از مسلمانان را که [بخواهند] به سبب دوستی و ولایت هر امام عادلی که از جانب خدا [منصوب] است دینداری کنند می بخشم؛ هر چند در عمل ستمگر و گناهکار باشند.


فضائل الشیعة، حدیث دوازدهم، ص41


(نکته مهم در این حدیث شریف ، اطاعت از فرمان خداوند می باشد نه عمل نیک بدون پیروی از فرمان خداوند)

شیعیان ما

بسم الله الرحمن الرحیم


ابوذر گفت: رسول خدا صل الله علیه و آله را دیدم که دست بر دوش علی بن ابی طالب علیه السلام نهاد و فرمود:

ای علی، هر کس ما را دوست بدارد، عرب است و هر کس کینه ما را داشته باشد، جفاکار است. شیعیان (شیعیان واقعی به شرط تقوی و پیروی از معصومین) ما از خانواده های اصیل و از خاندان شرافت و بزرگواری و حلال زاده اند. جز ما و شیعیان ما کسی بر کیش ابراهیم نیست و سایر مردم از آن بیزارند. همانان خداوند، فرشتگانی دارد که گناهان شیعیان ما را از بین می برند؛ آنگونه که تیشه، ساختمان را ویران می کند. 


منبع: فضائل الشیعة ، حدیث نهم ، ص37

یاران امام زمان

بسم الله الرحمن الرحیم


حضرت علی علیه السلام:


(یاوران مهدی علیه السلام) فقط از خدا می هراسند، شهادت را می طلبند و همواره آرزو دارند که در راه خدا کشته شوند.

خورشید کعبه نقل از الملاحم و الفتن ، ص 52

زینت معصومین

بسم الله الرحمن الرحیم


امام حسن عسگری علیه السلام:


پارسایی و تقوای الهی را پیشه کنید و مایه افتخار و زینت ما باشید، نه مایه سرشکستگی ما.

خورشید کعبه نقل از بحار ج78 ، ص 372

محبت اهل بیت

بسم الله الرحمن الرحیم


اسماعیل بن مسلم از امام صادق علیه السلام از پدران گرامی آن حضرت نقل کرد که رسول خداصل الله علیه و آله فرمود:

ثابت قدم ترین شما در صراط، کسی است که اهل بیت مرا بیشتر دوست می دارد. 

منبع: فضائل الشیعة ، حدیث سوم ص25

ساده زیستی

بسم الله الرحمن الرحیم


ساده زیستى امام على علیه السلام
...- ابزار و وسائل ساده زندگى
فـرهـنگ ساده زیستى اگر در جوامع بشرى بگونه شایسته اى تحقّق یابد مى توان با بـسیارى ازمشکلات اقتصادى مقابله کرد و در روزگاران سخت آینده که انفجار جمعیّت همراه بـا کـمـبـود مـوادغـذائى ومحدود بودن امکانات زیستى دامنگیر انسان هاست چاره اى جز رواج فرهنگ ساده زیستى وجود ندارد.
امام على علیه السّلام الگوى کامل فرهنگ ساده زیستى بود.
درکمک به همسر، گندم را با آسیاب سنگى آرد مى کرد و در کار خانه حضور جدّى داشت .
از لباس هاى معمولى که عموم مردم مى پوشیدند استفاده مى کرد،
روزى به بازار رفت و به لباس فروشان ندا داد که چه کسى پیراهن 3 درهمى دارد؟
مـردى گـفـت : در مـغـازه مـن مـوجـود اسـت ، حـضـرت امـیرالمؤ منین علیه السّلام آن را خرید و پوشید.
خانه اى چون خانه دیگران داشت ،
و اسـبـى یـا الاغـى کـه هـمـگـان در اخـتـیـار داشتند بکار مى گرفت و روزى شمشیر خود را فروخت تا مشکل اقتصادى خانواده را حل کند.
هـارون بـن عنتره مى گوید : در شهر خورنق(19) هوا سرد بود، على علیه السّلام رادیدم کـه قـطـیـفـه اى بـرخـود پـیـچـیـده و از سـرمـا رنـج مـى بـرد، گـفـتـم از بـیـت المال سهمى بردار.
امام على علیه السّلام پاسخ داد :
چـیـزى از مـال شـمـا برنمى دارم و این قطیفه را که مى بینى برخود پوشانده ام آن را از مدینه همراه آورده ام . (20)
نان خشکیده مى خورد که دخترش امّ کلثوم وقتى نان جوین خشک را بر سفره پدر دید اشکش جارى شد.
در اوائل زندگى ، شب ها با همسرش برروى پوستینى مى خوابید که در روز بر روى آن شتر را علوفه مى داد.(21)
... ـ ازدواج ساده
          الف ـ مراسم ساده
          
وقتى على علیه السّلام ازحضرت زهراء سلام الله علیها خواستگارى کرد، و پیامبر صلى الله علیه و آله موافقت نمود،فرمود:
على جان ! از درهم ودینار چه دارى ؟
پاسخ داد: یک شتر و زره جنگى .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:حیوان سوارى لازم است ، زره را بفروش .
زره را بـه بـازار بـرد و بـه 40 درهـم فـروخـت و هـمـه را تـقـدیـم رسول خدا صلى الله علیه و آله کرد.
خـطـبـه عـقـد در حـضـور جـمـعـى ازیـاران پـیـامـبـر خـوانـده شـد، رسـول خـدا مـقـدارى از قیمت زره را به سلمان داد تا لباس و برخى مایحتاج زندگى امام على علیه السّلام را تهیّه کند و مقدارى هم به مقداد داد و فرمود :
آن را بـه خـواهـر عـلى عـلیـه السـّلام امّ هـانـى بـده تـا به عنوان صدقه بر سر عروس بـریزد که با دادن یک غذاى ساده به جمعى از اصحاب ، مراسم عروسى پایان گرفت . (22)
          ب ـ تدارکات ساده ازدواج
          
هـمـه قـبـول دارنـد که دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله بزرگ زنان بهشتى و دختر بزرگترین پیامبر آسمانى است .
هـمـه قـبول دارند که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام یکى از بزرگترین شخصیّت هاى جهان اسلام است .
امّا ازدواج ساده آن بزرگواران جاى بسى شگفتى است .
که چگونه ساده و دور از تشریفات انجام گرفت .
عـلى عـلیـه السـّلام بـا فـاطـمـه سـلام الله عـلیـهـا دخـتـر رسـول اللّه صـلى الله عـلیـه و آله در مـاه صـَفـَر از سـال دوّم هـجـرى ازوداج کـرد و از فـاطـمـه سـلام الله عـلیـهـا در ذى الحـجـّه هـمـان سال داراى فرزند شد.
نقل شده که :
امـام عـلى عـلیـه السّلام زِرِه خویش را مَهرِ فاطمه سلام الله علیها قرارداد، زیرا که در آن موقع چیزى از سیم و زر نداشت .
و در نقل دیگرى آمده است که :
عـلى عـلیـه السـّلام بـا فـاطـمه سلام الله علیهابر مَهرى به مقدار چهارصد و هشتاد دِرهم ازدواج نمود، و پیغمبر صلى الله علیه و آله به او امر کرد که ثُلث آن مبلغ را به خرید عطریّات اختصاص ‍ دهد.
و نقل شد که :
عـلى عـلیـه السـّلام زِرِه خـود را بـه خـاطـر شـیـربـَهـا تـقـدیـم نـمـود زیـرا کـه رسول اللّه صلى الله علیه و آله او را به این امر فرمان داده بود.
سـِنِّ حـضـرت زهـراء سـلام الله عـلیـهـا در روزِ ازدواجـش پـانـزده سـال و پـنـج مـاه و نـیـم بـود و عـلى عـلیـه السـّلام در آن روز بـیـسـت و یـک سال و پنج ماه داشت . (23)
... ـ غذاى ساده
داستان احنف بن قیس
احنف بن قیس وقتى به دربار شام رفت وغذاهاى رنگارنگ او را دید به گریه افتاد.
معاویه گفت : چرا گریه مى کنى ؟
پاسخ داد : یک شب هنگام افطار خدمت على علیه السّلام رفتم به من فرمود :
برخیز با حسن و حسین علیهماالسلام همسفره باش ، و خود به نماز ایستاد، وقتى نماز امام عـلى عـلیـه السـّلام بـه پـایـان رسـیـد ظـرف دربـسته اى را جلوى امام على علیه السّلام گذاشتند، بگونه اى در پوش غذا بسته بود که دیگرى نتواند آنرا باز کند،
امـام دَر پـوش غـذا را بـرداشـت و آرد جـو را در آورد و تناول کرد.
بـه حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام عـرض کـردم : شـمـا اهل سخاوت مى باشید، پس چرا غذاى خود را پنهان مى کنید؟
فرمود: این کار از روى بخل ورزى نیست ، مى خواهم فرزندانم از روى دلسوزى چیزى به آن (مانند روغنى یا دوغى ) نیافزایند.
عرض کردم : مگر حرام است ؟
فرمود :
نه اما رهبرامّت اسلامى باید در خوراک و لباس مانند فقیرترین افراد جامعه زندگى کند تـا الگـوى بـیـنـوایـان بـاشـد، و فـقـرا بـتـوانـنـد مـشـکـلات و تـهـیـدسـتـى را تحمّل کنند.(24)

و در نقل دیگرى آمده است :
احنف بن قیس مى گوید:
روزى بـه دربار معاویه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شیرین پیش من آوردند که تعجّب کردم .
آنگاه طعام دیگرى آوردند که آنرا نشناختم .
پرسیدم : این چه طعامى است ؟
معاویه جواب داد:
ایـن طـعـام از روده هـاى مـرغـابى تهیّه شده ، آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و شکر نِیشکر در آن ریخته اند.
احنف بن قیس مى گوید :
در اینجا بى اختیار گریه ام گرفت و گریستم .
معاویه با شگفتى پرسید:
علّت گریه ات چیست ؟
گفتم : به یاد على بن ابیطالب علیه السّلام افتادم ، روزى در خانه او بودم ، وقت طعام رسید.
فرمود : میهمان من باش .
آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.
گفتم : در این سفره چیست ؟
فرمود: آرد جو ( سویق شعیر )
گفتم : آیا مى ترسید از آن بردارند یا نمى خواهید کسى از آن بخورد ؟
فـرمـود: نـه ، هـیـچ کدام از اینها نیست ، بلکه مى ترسم حسن و حسین علیهماالسلام بر آن روغن حیوانى یا روغن زیتون بریزند.
گفتم : یا امیرالمؤ منین مگر این کار حرام است ؟
حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:
لا وَ لکِن یَجِبُ عَلى اَئِمَّةِ الحَقِّ اَن یُقَدِّرُوا اَنفُسَهُم بِضَعفَةِ النّاسِ لِئَلاّ یَطغِى الفَقیرَ فَقرُهُ

(نه ، بلکه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان فقرا نگردد).

هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگویند: بر ما چه باک ، سفره امیرالمؤ منین نیز مانند ماست .
مـعـاویـه گـفـت : اى احـنـف مـردى را یـاد کـردى کـه فـضـیـلت او قابل انکار نیست .(25)
ابورافع مى گوید :
روز عـیـدى خـدمت امام على علیه السّلام رسیدم ، دیدم که سفره اى گره خورده در پیش روى حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام است ، وقتى آنرا باز کرد دیدم نان جوین است .
گفتم : چرا گره مى زنى ؟
فرمود : براى اینکه بچه ها دوغى یا روغنى بر آن نیافزایند.
امام على علیه السّلام بیشتر از سبزیجات استفاده مى فرمود.
و اگر غذاى بهترى مى خواست شیر شتر میل مى کرد
گوشت بسیار کم مى خورد و مى فرمود :
شکم ها را مدفن حیوانات نکنید با این همه ، از همه قدرتمندتر و قوى تر بود.


منبع: الگوهاى رفتارى امام على علیه السّلام ، ج 1

غصب حق مولا

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

( سخن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بعد از دفن ، در مسجد قبا)روزى ابوبکر و امیرالمؤ منین ، علىّ علیه السلام در محلّى یکدیگر را ملاقات کردند.
ابوبکر گفت : حضرت رسول ، پس از جریان غدیر خم چیز خاصّى درباره شما نفرمود، امّا من بر فضل تو شهادت مى دهم ؛ و در زمان آن حضرت نیز بر تو به عنوان امیرالمؤ منین سلام کرده ام .
و اعتراف مى کنم که حضرت رسول درباره تو فرمود: تو وصىّ و وارث و خلیفه او در خانواده اش مى باشى ، ولى تصریح نفرمود که تو خلیفه بعد از او در امّتش باشى .
امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام اظهار داشت : اى ابوبکر! چنانچه رسول خدا صلوات اللّه علیه را به تو نشان دهم و ایشان تو را بر خلافت من در بین امّتش دستور دهد، آیا مى پذیرى ؟
ابوبکر گفت : بلى ، اگر رسول خدا با صراحت بگوید، من کنار خواهم رفت .
امام علىّ علیه السلام فرمود: پس چون نماز مغرب را خواندى ، نزد من بیا تا آن حضرت را به تو نشان دهم .
همین که ابوبکر آمد، با یکدیگر به سمت مسجد قبا حرکت کردند و وقتى وارد شدند؛ دیدند که حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله رو به قبله نشسته است ؛ و خطاب به ابوبکر کرد و فرمود:
اى ابوبکر! حقّ مولایت ، علىّ را غصب کرده اى و جائى نشسته اى که جایگاه انبیاء و اوصیاء آن ها است ؛ و کسى غیر از علىّ استحقاق آن مقام را ندارد چون که او خلیفه من در اُمّتم مى باشد و من تمام امور خود را به او واگذار کرده ام .
و تو مخالفت کرده اى و خود را در معرض سخط و غضب خداوند قرار داده اى ، این لباس خلافت را از تن خود بیرون بیاور و تحویل علىّ ابن ابى طالب ده ، که تنها شایسته و حقّ او خواهد بود وگرنه وعده گاه تو آتش دوزخ مى باشد.
در این هنگام ابوبکر با وحشت تمام از جاى برخاست و به همراه امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام از مسجد خارج گردید و تصمیم گرفت تا خلافت را به آن حضرت واگذار نماید.
ولى در مسیر راه ، رفیق خود، عمر را دید و جریان را برایش تعریف کرد، عمر گفت : تو خیلى سُست عقیده و بى اراده هستى ، مگر نمى دانى که آن ها ساحر و جادوگر هستند، باید ثابت قدم و پابرجا باشى ، به همین جهت ابوبکر از تصمیم خود منصرف شد؛ و با همان حالت از دنیا رفت . 

 

(یک خلاف ، پنج نوع مجازات !)اصبغ بن نباته که یکى از اصحاب حضرت امیرالمؤ منین ، علىّ علیه السلام است حکایت کند:
روزى عمر بن خطّاب نشسته بود که پرونده پنج نفر زِناکار را نزد او آوردند تا حکم مجازات هریک را صادر نماید.
عمر دستور داد تا بر هریک ، حدّ زنا اجراء نمایند.
امام علىّ علیه السلام که در آن مجلس حضور داشت ، خطاب به عمر کرد و فرمود: این حکم به طور مساوى براى چنین افرادى صحیح نیست و قابل اجراء نمى باشد.
عمر گفت : پس خود شما هر حکمى را که صلاح مى دانى صادر و اجراء نما.
امام علىّ علیه السلام اظهار داشت : باید اوّلین نفر اعدام و گردنش زده شود، دوّمین نفر سنگسار گردد، سوّمین نفر صد ضربه شلاّق بخورد، چهارمین نفر پنجاه ضربه شلاّق و پنجمین نفر را تعزیر یعنى ، مقدارى شکنجه نمایند.
عمر و حاضرین در مجلس ، از صدور چنین حکمى بسیار تعجّب کرده ؛ و علّت اختلاف مجازات را براى یک معصیت جویا شدند؟
امیرالمؤ منین علىّ بن ابى طالب علیه السلام فرمود: شخص اوّل مشرک بود و حکم مرد زناکار مشرک با زن مسلمان اعدام است .
شخص دوّم مسلمان بود ولى چون همسر داشت ، زناى او محصنه بوده است و مى بایست سنگسار شود.
شخص سوّم نیز مسلمان بود، و چون ازدواج نکرده بود، حدّ آن صد ضربه شلاّق است .
شخص چهارم غلام و عبد بود و حدّ او نصف حدّ افراد آزاد مى باشد.
و شخص پنجم دیوانه است و بر دیوانه حدّ جارى نمى گردد؛ بلکه باید او را تعزیر و شکنجه نمایند. 

 

... (احساس مسئولیّت و عاقبت اندیشى )بعد از آن که عثمان ، روز جمعه هیجدهم ذى الحجّه کشته شد، مسلمین متوجّه امیرالمؤ منین امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام گشتند تا با آن حضرت بیعت کنند.
پس هنگامى که حضرت در یکى از باغات مشغول کار بود، عدّه اى از مهاجرین و انصار به همراه طلحه و زبیر وارد شدند؛ و چون خواستند با حضرت بیعت کنند، اظهار فرمود: شما نیازى به من ندارید و هر که غیر از من انتخاب کنید، من راضى خواهم بود.
جمعیّت حاضر گفتند : کسى غیر از شما براى این کار وجود ندارد؛ و این مقام تنها شایسته شما مى باشد؛ ولیکن حضرت در مقابل اظهارات آن ها زیر بار نمى رفت .
و این جریان چند روزى به طور مکرّر ادامه یافت ؛ و در نهایت مسلمین به آن حضرت عرضه داشتند: امروز کسى شایسته تر از شما نیست ، به جهت آن که باسابقه ترین افراد، در اسلام و نزدیک ترین فرد به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هستى .
حضرت فرمود: چنانچه دیگرى را خلیفه کنید؛ و من وزیر او باشم بهتر است .
گفتند: خیر، کسى غیر از شما سزاوار این مقام وجود ندارد و بایستى که ما با تو بیعت کنیم .
حضرت امیر علیه السلام اظهار نمود: اکنون که چنین است ، باید به مسجد برویم و در حضور همگان با من بیعت نمائید، چون که این امر مهمّ، نباید مخفى بماند.
و جمعیّت حاضر پیشنهاد آن حضرت را پذیرفتند، پس هنگامى که حضرت سلام اللّه علیه وارد مسجد گشت ، جمعى دیگر از مهاجرین و انصار نیز وارد شدند؛ و به همراه آن افراد خواستند با آن حضرت بیعت کنند، که دوباره حضرت امتناع ورزید و فرمود: مرا رها نمائید؛ و غیر از مرا، برگزینید.
ولیکن جمعیّت براى بیعت با آن حضرت پافشارى مى کردند.
و در نهایت اوّل کسى که با حضرت بیعت کرد، طلحه و سپس زبیر بود.  

حقیر گوید: همین دو نفر چون به مقاصد دنیوى و شهوى خود نرسیدند اوّلین کسانى بودند که با آن حضرت مخالفت و عهد شکنى کردند تا جائى که به سرکردگى عایشه ، جنگ جمل را به راه انداختند و آن همه خونریزى و کشتار انجام شد.
 

منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امیرالمومنین علیه السلام

درخشش نور

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

درخشش نور در کعبه دل هااکثر مُورّخین و محدّثین شیعه و سنّى در روایات و کتاب هاى خود آورده اند:
چون مدّت حمل فاطمه بنت اسد به سر آمد و هنگام زایمان او فرا رسید، کنار کعبه الهى آمد و دست نیاز به درگاه باریتعالى بلند نمود و اظهار داشت : اى پروردگار! همانا من به تو ایمان آورده ام ، و به تمامى آنچه بر پیامبرانت فرستاده اى ، معتقد هستم ؛ و نیز آنچه را که جدّم ابراهیم خلیل بیان فرموده ، تصدیق کرده ام .
پس اى خداوند مهربان ! تو را به حقّ آن کسى که این کعبه را بنا نموده است ، و به حقّ نوزادى که در شکم دارم ، درد زایمان را بر من سهل و آسان گردان .
یکى از راویان به نام یزید بن قَعنب ، در ادامه حکایت گوید:
من به همراه عبّاس عموى پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله و جمعى دیگر در کنارى نشسته بودیم و حرکات و سَکَنات فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤ منین علىّ بن ابى طالب علیه السلام را مشاهده مى کردیم و سخنانش را مى شنیدیم .
هنگامى که دعایش پایان یافت ، ناگهان دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه به درون آن وارد شد و از دید نظاره گران ناپدید گشت و سپس ‍ دیوار کعبه همچون حالت اوّل ، به هم پیوست .
بعد از آن به سمت کعبه رفتیم و هرچه تلاش کردیم تا شاید بتوانیم درب کعبه را بگشائیم و از وضعیّت فاطمه با خبر شویم ، ممکن نشد؛ و با کلید هم نتوانستیم قفل درب کعبه الهى را باز کنیم .
به همین جهت مطمئن شدیم که این جریان از طرف خداوند متعال انجام گرفته است .
پس از گذشت چهار روز، دوباره مشاهده کردیم که همان دیوار شکافته شد و فاطمه بنت اسد در حالى که قنداقه علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه علیه را روى دست هاى خود گرفته بود، از درون کعبه الهى خارج گردید.
سپس راوى در ادامه گوید: پس از گذشت مدّتى ، فاطمه بنت اسداظهار نمود که من بر تمامى زن هاى گذشته ، برترى و فضیلت دارم ؛ چون آسیه دختر مُزاحم خداوند را در خفاء و پنهان عبادت مى کرد، و مریم دختر عمران با دست خود، درخت خرما را تکان داد تا چند خرما برایش افتاد و او تناول نمود.
ولیکن من به برکت فرزندم داخل کعبه الهى شدم و تا چند روز از میوه ها و غذاهاى بهشتى تناول مى کردم ؛ و چون خواستم از درون خانه خدا بیرون آیم ، ندائى را شنیدم که فرمود: اى فاطمه ! نام نوزاد را علىّ قرار ده ، چون او بر همه عرشیان و فرشیان برترى دارد.
خداى اءعلى گوید: من اسم این نوزاد را از نام خود برگرفته ام ، و او را بر تمامى علوم و اسرار خود آگاه کرده ام .
او بُت شکن بُت هاى اطراف کعبه است ، او بر بام خانه من اذان گوید و انسان ها را به وحدانیّت دعوت کند.
پس خوشا به حال آن که دوستدار این نوزاد و فرمان بر او باشد، و دوزخ جایگاه دشمنان ، و مخالفان او خواهد بود.
همچنین آورده اند:
هنگام ولادت مولاى متّقیان علىّ علیه السلام ، عمر پربرکت پیامبر خدا علیه السلام حدود سى سال بوده است ؛ و آن حضرت دستور داد که گهواره این مولود عزیز را کنار رختخواب ایشان قرار دهند تا شخصا از وى نگه دارى و مواظبت نماید.
و حضرت رسول صلوات اللّه علیه این نوزاد گرامى را روى سینه خود مى خوابانید و برایش سخن هاى مناسب مطرح مى نمود. 

اوّلین نماز در هفت سالگىیکى از راویان حدیث و اصحاب امیرالمومنین ، امام علىّ علیه السلام حکایت کند:
روزى حضرت امیرالمؤ منین صلوات اللّه علیه را در مسجد دیدم که بر بالاى منبر نشسته است و در حالى که مشغول صحبت و سخنرانى بود، تبسّمى نمود به طورى که دندان هایش نمایان گشت ، و در ادامه سخنانش فرمود:
من در سنین هفت سالگى ، با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در بیابان مشغول چوپانى بودیم ، چون موقع نماز شد، نماز را دو نفرى به جماعت خواندیم ، ابوطالب وارد شد و اظهار داشت : چه مى کنید؟
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در جواب چنین اظهار نمود: خداى سبحان را عبادت و پرستش مى کنیم ، تو هم اسلام بیاور و با ما نماز بخوان ؛ و خداوند متعال را پرستش نما.
سپس حضرت امیر علیه السلام در ادامه داستان افزود:
خداوندا! من نمى شناسم بنده اى از امّت پیغمبرت را که قبل از من ، همراه پیغمبرت نماز خوانده باشد، چون از سنّ هفت سالگى با او نماز خوانده ام .
و در روایتى دیگر وارد شده است که امام علىّ علیه السلام فرمود: پیش از آن که کسى با حضرت رسول نماز بخواند، من سه سال همراه آن حضرت نماز مى خواندم . 

روزى ارزشمند و شخصیّتى عظیممرحوم محمّد بن یعقوب کلینى ، فرات بن ابراهیم کوفى و علاّمه امینى و دیگر بزرگان از شیعه و سنّى در کتاب هاى خود مطالب و روایاتى را به سندهاى مختلف ، پیرامون عید سعید غدیر خم آورده اند، از آن جمله :
حسن بن راشد و در روایتى دیگر فرات بن أ حنف حکایت کند:
روزى محضر مبارک امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه شرفیاب شدم و عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ! آیا براى مسلمان ها عیدى بافضیلت تر از عید فطر، قربان ، جمعه و روز عرفه وجود دارد؟
فرمود: بلى ، روزى است که از همه آن ها در نزد خداوند متعال شریف تر و عظیم تر و بافضیلت تر خواهد بود؛ و آن روزى است که خداى متعال دین مبین اسلام را در روز آن کامل نمود و این آیه قرآن را بر پیغمبر نازل نمود: (اَلْیَوْم أ کْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أ تَمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَ رَضیتُ لَکُمُ الاْ سْلامَ دیناً ). 

یعنى ؛ امروز (با معرّفى علىّ بن أ بى طالب علیه السلام به عنوان امام و خلیفه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله ، دین خود را بر شما مسلمان ها کامل نمودم و براى شما دین اسلام را برگزیدم .
از آن حضرت سؤ ال کردم : آن روز، کدام روزى مى باشد که مولاى متّقیان ، علىّ علیه السلام به امامت و خلافت منصوب گردید؟
در پاسخش چنین فرمود: هر یک از پیغمبران الهى براى خود وصىّ و جانشین تعیین کرده اند و آن روز معیّن را به عنوان عید برگزیده اند.
و سپس افزود: آن روزى که بر تمامى ایّام شرافت و برترى دارد، روزى است که رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله از طرف خداوند متعال ، حضرت علىّ علیه السلام را به عنوان امام و خلیفه خود به مردم معرّفى نمود.
و در آن روز آیات الهى نازل شد و دین مبین اسلام تکمیل گردید و حجّت خداوند بر همگان ثابت گشت .
سؤ ال کردم : یاابن رسول اللّه ! در آن روز چه اعمال و عباداتى بهتر است ، که انجام دهیم ؟
حضرت در پاسخ فرمود: خوشحال نمودن مؤ منین ، فرستادن صلوات بر حضرت محمّد و اهل بیتش ؛ و برائت و بیزارى جستن از دشمنان و ظالمین به آن ها.
و دیگر آن که چون خداوند، این روز یعنى ؛ هیجدهم ذى الحجّة را روز تثبیت ولایت بر مؤ منین قرار داد، بهتر است روزه بگیرید و روزه گرفتن در آن موجب کفّاره شصت سال گناه خواهد بود. 

 

منبع: چهل داستان و چهل حدیث از اءمیر المؤ منین على علیه السلام