اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

صحابه و حدیث غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

صحابه پیغمبر که ابتدای نام آنها با "حرف س" شروع می شود

46 - ابو اسحق سعد بن ابى وقاص "درگذشت او در یکى از سالهاى 54 و 55 و 56 و 58 ذکر شده" و حافظ نسائى در خصایص خود ص 3 باسنادش از مهاجرین مسمار ابن سلمه از عایشه بنت سعد با ذکر سند روایت نموده گفت : از پدرم شنیدم گفت : شنیدم رسول خدا در روز جحفه که دست على علیه السلام را گرفت و خطبه مشتمل بر حمد و ثناى خداوند ایراد و سپس فرمود : اى مردم : من ولى شما هستم ؟ همگى گفتند : راست فرمودى یا رسول الله، سپس دست على را که گرفته بود بلند کرده و فرمود : این ولى من است. این ولى من است و از طرف من ادا میکند و من دوستم با کسى که او را دوست باشد و دشمن هستم با کسى که او را دشمن باشد. و در خصایص ص 4 باسنادش از عبد الرحمن ابن سابط از سعد آورده که گفت : در میان جمعى نشسته بودم که على علیه السلام را نکوهش کردند. بانها گفتم بتحقیق از رسول خدا صلى الله علیه و آله سه خصلت و امتیاز براى على بن ابى طالب علیه السلام شنیدم که اگر یکى از آن خصلت ها براى من مى بود نزد من محبوب تر بود از شتران سرخ مو شنیدم که میفرمود : همانا على براى من بمنزله هرون است براى موسى جز اینکه پس از من پیغمبرى نخواهد بود. و شنیدم که فرمود : البته فردا رایت لشکر اسلام را بکسى میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند. و شنیدم که میفرمود : هر کس که من مولاى اویم پس على علیه السلام مولاى او است. و در خصایص ص 18 و در چاپ دیگر آن ص 25 باسناد مهاجربن سمار آورده که گفت : عایشه بنت سعد از سعد نقل کرد که گفت : با رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم در راه مکه در حالیکه متوجه آنجا بود پس چون به غدیر خم رسید در آنجا براى مردم توقف نمود تا آنها که عقب مانده بودند رسیدند و آنان که گذشته بودند بازگشت داده شدند. همینکه همه آن گروه گرد آمدند خطاب بانان فرمود : اى مردم ولى شما "آنکه از روى صلاحیت عهده دار جمیع امور شما است" کیست ؟ گفتند.

خدا و رسولش - این سئوال و جواب سه بار تکرار شد. سپس دست على علیه السلام را گرفت و او را بپا داشت و فرمود : هر کس که خدا و رسولش ولى او است. پس او "على علیه السلام" ولى او است. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد : و در ص 18 این حدیث را از عامر بن سعد از او روایت نموده و "در طریق دیگر" از ابن عیینه از عایشه بنت سعد از او. و این حدیث را عبد الله بن احمد بن حنبل "بطوریکه در " العمده " ص 48 مذکور است" باسناد از عبد الله بن صفر در سال 299 روایت نموده و گفته که یعقوب ابن حمدان بن کاسب براى ما بیان نمود از ابن ابى نجیح از پدرش، و ربیعه جرشى از سعد و حافظ بزرگ محمد بن ماجه در جلد 1 " سنن " ص 30 باسنادش از عبد الرحمن بن سابط با ذکر سند روایت نموده از سعد که گفت : هنگامى که معاویه از یکى از سفرهاى حج خود آمده بود سعد بر او داخل شد. در آن مجلس نسبت بعلى علیه السلام زبان بطعن و بدى گشودند و معاویه نیز کلماتى گفت، سعد در خشم آمد و گفت : این سخنان ناروا را درباره مردى میگوئى که من از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره او شنیدم که میفرمود : هر کس که من مولاى اویم على علیه السلام مولاى او است. و شنیدم که باو "على علیه السلام" میفرمود. تو براى من بمنزله هارون هستى براى موسى جز اینکه بعد از من پیغمبرى نیست. و شنیدم که فرمود : امروز رایت جنگ را بمردى میسپارم که خدا و رسول او را دوست دارند ؟ و حافظ حاکم در جلد 3 " مستدرک " ص 116 از ابى زکریا یحى بن محمد عنبرى از ابراهیم بن ابى طالب از على بن منذر - از ابى فضیل از مسلم ملائى از خیثمه بن عبد الرحمن از سعد روایت نموده که مردى باو گفت : همانا على بن ابى طالب تو را نکوهش نمود براى اینکه از او تخلف نمودى. پس سعد گفت :

بخدا قسم این "تخلف از على" راى من بود که بخطا پیش گرفتم. همانا به على بن ابى طالب علیه السلام سه امتیاز داده شده است که اگر یکى از آنها بمن عطا شده بود براى من از دنیا و آنچه که در دنیا است محبوب تر بود بطور تحقیق رسول خدا صلى الله علیه و آله روز غدیرخم پس از حمد و ثناى خداوند فرمود : آیا میدانید که من باهل ایمان اولى و سزاوارترم ؟ گفتیم. آرى. فرمود : بار خدایا هر کس من مولاى اویم على علیه السلام مولاى او است، دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. و على علیه السلام در روز خیبر نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله آورده شد در حالیکه چشمان او بعلت بیمارى نمیدید و درد چشم خود را برسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه داشت. پس رسول خدا صلى الله علیه و آله آب دهان خود را در چشم هاى او ریخت و درباره او دعا فرمود. از برکت دعاى آنحضرت تا هنگام شهادتش دیگر مبتلا بعارضه چشم نگشت و خیبر با نیروى او گشوده و فتح گردید و رسول خدا صلى الله علیه و آله عموى خود عباس و جز او را از مسجد خارج فرمود.

پس عباس باو گفت ما را اخراج میفرمائى در صورتیکه وابسته و قبیله تو هستیم و على را در مسجد باقى میگذارى ؟ فرمود اخراج شماها و باقى گذاردن او در مسجد بمیل و اراده شخص من نبوده و بلکه بر حسب امر الهى این کار انجام یافت. ...

 

الغدیر ، ج1

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد