اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

غدیریه حسان بن ثابت انصارى


بسم الله الرحمن الرحیم


"حسان بن ثابت از شعراى غدیر است که ترجمه قسمتى از اشعار او در ص 94 و 95 ج 2 ترجمه الغدیر گذشت و باز به طور خلاصه ترجمه اش را مینویسم".

پیامبر بزرگوار، درروز غدیر به مسلمانان ندا کرد و گفت:

نبى و مولاى شما کیست؟ بدون هیچگونه درنگ وچشم پوشى گفتند:

خداوند مولاى ماست و تو پیامبر مائى و از ما، هیچگونه عصیانى دراین زمینه نخواهى دهد.

پیغمبر اکرم به على فرمود: برخیز که تو بعد از من پیشواى این خلقى.

هر که من مولاى اویم، على مولاى اوست، و بر شماست که به راستى پیرو اوباشید.

خداوندا دوستدار دوستان او باش و دشمن دشمنانش.


الغدیر، ج3 ص6

مظلومیت وصیّ پیامبر اکرم صل الله علیه و آله

بسم الله الرحمن الرحیم


  مظلومیت على(علیه السلام)

هر کس تاریخ اسلام را مطالعه کند، به این نکته پى مى برد که با نهایت تأسف على(علیه السلام) کوه علم و تقوا نزدیکترین افراد به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و بزرگترین مدافع اسلام چنان مورد هتک و سبّ و ناسزا قرار گرفت و چنان دوستانش تحت فشار و بدترین اذیت و آزار واقع شدند که در تاریخ بى سابقه است آن هم از سوى کسانى که خود را صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى نامیدند.

به عنوان نمونه:

الف) على بن جهم خراسانى را دیدند که پدر خودش را لعن مى کند، گفتند: چرا؟ گفت: براى این که نام مرا «على» گذارده است!(1)

ب) معاویه در بخشنامه اى به تمام کارگزارانش نوشت: هر کس چیزى از فضایل ابوتراب (على(علیه السلام)) و اهل بیتش را نقل کند از امان ما خارج است (جان و مال او مباح است) و به دنبال این بخشنامه خطبا در تمام نقاط بر منابر به صورت علنى سبّ على(علیه السلام) مى کردند و از او بیزارى مى جستند و نسبت هاى ناروا به او و خاندانش مى دادند.(2)

ج) بنى امیّه هر گاه مى شنیدند نام نوزادى را على گذاشته اند، فوراً او را به قتل مى رساندند، این سخن را سلمة بن شبیب از ابوعبدالرحمان عقرى نقل مى کند.(3)

د) زمخشرى و سیوطى نقل کرده اند که در ایّام بنى امیّه بر فراز بیش از هفتاد هزار منبر، سبِّ على(علیه السلام) مى کردند و این سنّتى بود که معاویه گذارده بود.(4)

هـ ) هنگامى که عمربن عبدالعزیز دستور داد این بدعت زشت را ترک کنند و در خطبه هاى نماز جمعه به امیرمؤمنان على(علیه السلام) بدگویى نکنند و ناسزا نگویند ضجّه و فریاد از اهل مسجد برخاست و به عمربن عبدالعزیز گفتند: «ترکت السنة ترکت السنّة; سنّت را ترک کردى، سنّت را ترک کردى!».(5)

اینها همه در صورتى است که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) طبق روایت صحیح در کتب معتبر آنها فرموده است: «من سبّ علیاً فقد سبّنى و من سبّنى فقد سبّ الله; هر کس على را سبّ کند (و دشنام دهد) مرا سب کرده و هر کس مرا سب کند، خدا را سب کرده است!!».(6)

منبع: شیعه پاسخ می گوید

 


1. لسان المیزان، جلد 4، صفحه 210 .

2. النصایح الکافیه، صفحه 72 .

3. تهذیب الکمال، جلد 20، صفحه 429 و سیر اعلام النبلاء، جلد 5، صفحه 102 .

4. ربیع الابرار، جلد 2، صفحه 186 و النصایح الکافیه، صفحه 79 عن السیوطى.

5. النصایح الکافیه، صفحه 116 و تهنئة الصدیق المحبوب، نوشته سقاف، صفحه 59 .

6. اخرجه الحاکم و صحّحه و اقرّه الذهبى (مستدرک الصحیحین، جلد 3، صفحه 121).

در وصف علی علیه السلام


بسم الله الرحمن الرحیم

از آن جمله آنچه درباره ورود ام الخیر دختر حریش بن سراقه بارقی بر معاویه، ذکر کرده که در شرح ماجرای صفین در وصف علی بن ابیطالب (علیه السلام) گفته است:

بیائید خدا شما را رحمت کند، به سوی امام عادل و وصی پرهیزکار و صدیق اکبر، بدانید که دشمنی معاویه با علی (علیه السلام) از جنگ بدر است و کینه جاهلیت می باشد، معاویه بدین وسیله می خواهد انتقام خونهای بنی عبد شمس را بگیرد. (القعد الفرید ج2 ، ص117)

طرائف، ص 78 و 79

کلمات زن شجاع با معاویه

بسم الله الرحمن الرحیم


آنچه علما در تواریخ و کتب خود از اخبار زنانی که بر معاویه وارد شده اند،  ذکر کرده اند، ابن عبدربه در جلد اول کتاب « العقد الفریدن بعضی از آنها را نوشته است و در داستان « دارمیة حجونیة » با معاویه، گفته است که معاویه به او گفت: حالت چگونه است ای دختر حام؟

گفت: حالم خوب است ولی من از اولاد حام نیستم زنی هستم از بنی کنانه.

معاویه گفت: آیا می دانی برای چه تو را دعوت و احضار کرده ام؟

گفت: غیب را جز خدا کسی نمی داند.

معاویه گفت: می خواستم از تو بپرسم که چرا علی (علیه السلام) را دوست داری و مرا دشمن و از او پیروی می کنی و با من دشمنی می نمائی؟

گفت: آیا مرا از پاسخ به این سئوال معذور می داری؟

گفت: نه.

گفت: حالا که از  پذیرش عذر من امتناع داری، بدان « من علی را دوست می دارم چون در میان رعیت عدالت را اجرا می کرد و سهم هر کس را به طور یکسان و مساوی می داد و تو را دشمن می دارم به این سبب که با کسی که به امر خلافت از تو سزاوارتر بود، نبرد کردی و چیزی را به دست آوردی که از آن تو نیست و از علی پیروی نمودم برای این که رسول خدا صل الله علیه و آله در غدیر خم رشته ولایت او را منعقد کرد و برای این که علی مسکینان را دوست می داشت و اهل دین را بزرگ می شمرد و با تو دشمنم به این علت که موجب خونریزی و اختلاف کلمه شدی، و در قضاوت ستم نمودی و به دلخواه خود داوری کرد... (العقد الفرید، ج2، ص113 طبع بیروت)

این کلمات آن بانوی شجاع است در مقابل معاویه در معنی مذکور.


طرائف ، ص 78 - 78

وزیر و معاون رسول خدا

بسم الله الرحمن الرحیم


احمد بن حنبل (بزرگ اهل سنت) در مسندش به سند خود از «اسماء بنت عمیس» روایت کرده که گفت:

شنیدم رسول خدا می فرمود: « اللهم انی اقول کما قال اخی موسی اللهم اجعل بی وزیرا من اهلی علیا اخی اشدد به ...

بار خدایا من می گویم آنچه را که برادم موسی گفت: خدایا از اهل بیتم یکی را وزیر و معاون من قرار ده ، برادرم علی را وزیر من گردان و به او پشت مرا محکم کن و او را در امر رسالت با من شریک ساز.


طرائف،ص74، نقل از احمدبن حنبل، فضائل الصحابه، بنا به نقل احقاق الحق، ج4، ص56

علی وصی من

بسم الله الرحمن الرحیم


از روایت حافظ ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه - که سخن او نزد ائمه هر چهار مذهب (اهل سنت) حجت است - آنچه روایت کرده به اسناد خود از علی بن محمد بن منکدر از ام سلمه همسر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله که از لطیف ترین و با محبت ترین زنان آن حضرت بود.

گفت: ام سلمه را غلامی بود که او را - همچو پدر - تربیت کرده بود و به او خدمت می نمود او هیچ نمازی نمی خواند مگر این که علی (علیه السلام) را سبّ می کرد و به او فحش می داد.

ام سلمه به او گفت: ای پدر تو را چه وا داشت بر سبّ علی (علیه السلام)؟!

گفت: به جهت این که او عثمان را کشت و در ریختن خون او شریک است.

ام سلمه گفت: اگر نبود که تو غلام من هستی و مرا تربیت کرده ای و واقعاً به منزله پدرم می باشی، من هرگز به تو از اسرار رسول خدا نمی گفتم ولیکن بنشین تا به تو از علی (علیه السلام) سخن بگویم و آنچه خود درباره او دیده ام.

ام سلمه گفت: روزی پیامبر وارد حجره من گردید و آن روز نوبت من بود - البته از 9 روز یک روز نوبت من می شد - در حالیکه پیامبر دست در دست علی داشت وارد حجره من شد فرمود: ای ام سلمه از حجره خارج شو و آن را برای ما خلوت کن پس من خارج شدم آنان نشستند و زیرگوشی با هم صحبت می کردند و من صدای آنان را می شنیدم ولی نمی دانستم آنان در چه رابطه با هم صحبت می کنند تا این که حوصله ام سر رفت و گفتم روز نصف شد، رو کردم و گفتم: «السلام علیکم...» خواستم وارد شوم پیامبر اجازه نداد و فرمود: داخل نشو و به جای خود برگرد باز زیر گوشی به طور مفصل به صحبت خود ادامه دادند تا این که آفتاب بلند شد پس گفتم: روزم تمام شد و علی (علیه السلام) آن را اشغال نمود باز آمدم کنار در ایستادم و گفتم: «السلام علیکم...» اجازه ورود خواستم باز پیامبر اجازه نداد، برگشتم و نشستم و با خود گفتم الان ظهر می شود که جهت نماز بیرون می آید و روز من تمام می شود من روزی طولانی تر از آن روز ندیده بودم باز به طرف در آمدم و گفتم: «السلام علیکم...» داخل شوم؟ این بار پیامبر اجازه داد و فرمود: آری داخل شو.

پس داخل شدم دیدم علی (علیه السلام) دستهای خود را روی زانوی پیامبر گذاشته بود و دهن خود را به گوش پیامبر نزدیک کرده بود و دهن پیامبر نیز بر گوش علی بود و با هم زیر گوشی گرم مشغول صحبت بودند که علی (علیه السلام) می گفت آیا بگذرم و بکنم؟! پیامبر فرمود: بلی. من داخل شدم، علی روی خود را برگرداند و حجره را ترک کرد و رفت.

پیامبر مرا در کنار خود نشاند و لطف و محبت کرد و عذرخواهی نمود سپس به من فرمود: ای ام سلمه مرا ملامت مکن زیرا که جبرئیل از طرف خداوند آمد و مرا از آنچه بعد از من اتفاق خواهد افتاد، با خبر ساخت و مرا امر کرد که بعد  از خود به علی وصیت کنم و من میان جبرئیل و علی نشسته بودم جبرئیل در دست راست و علی طرف چپ من بود جبرئیل به من امر کرد تا روز قیامت آنچه بناست اتفاق بیفتد، به علی بگویم. پس ای ام سلمه مرا معذور دار و ملامت مکن (و بدان که ):

خداوند برای هر امتی پیامبری برگزیده و از برای هر پیامبری هم وصیی قرار داده است پس من پیامبر این امت هستم و علی هم وصی من در میان عترتم و اهل بیتم و امتم می باشد.

آری این چیزی است که من از علی (علیه السلام) دیدم، الان ای پدر، تو خوددانی خواهی به او بد و ناسزا بگو و خواهی او را ترک کن ...


الطرائف، ص72-70 ، نقل از الخوارزمی، المناقب، ص 89

حدیث از بخاری

بسم الله الرحمن الرحیم


... متن حدیث، ما در اینجا فقط به نقل بخارى (از بزرگان اهل سنت) اکتفا میکنیم. او روایت کند که:


رسول خدا "ص" در روز خیبر فرمود: همانا این پرچم را فردا به مردى میدهم که خداوند به دست او فتح و پیروزى را نصیبمان کند. او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول خدا هم او را دوست دارند، مسلمانان در آنشب خواب از چشمانشان رخت بربسته بود، همه در این فکر و اندیشه بودند که کدامیک به این افتخار نائل میشوند؟

چون صبح شد، جمله به خدمت رسول خدا "ص" آمدند. هر یک به امید اینکه رسول خدا "ص" پرچم را بدو سپارد، ولى پیغمبر اکرم "ص" فرمود: على کجاست؟ گفته شد که چشمانش درد میکند. فرمود: او را بیاورید و چون على "ع" را آوردند، پیغمبر اکرم "ص" از آب دهان خود، به چشمان دردناک على مالید و دعایش نمود، چشمان على خوب شد و درد ساکت گشت، پیغمبر خدا پرچم را به على داد.

على "ع" عرض کرد: اى رسول خدا آیا با آنها بجنگم تا مانند ما "مسلمان" شوند؟ حضرت رسول "ص" جواب فرمود: با ملایمت به سوى آنان "اهل خیبر" روانه شو، ابتدا آنها را به اسلام دعوت نما و واجباتشان را گوشزد کن به خدا قسم اگر به وسیله تو کسى به حق هدایت شود از شتران سرخ مو براى تو ارزنده تر است و در روایت دیگر است: و خداوند فتح را نصیب او فرمود.


الغدیر، ج3 ، ص 7

پرچـــــــم

بسم الله الرحمن الرحیم


حافظ ابن ابى شیبه روایت کند که: حدیث نمود ما را این فضل و او حدیث کرد ما را از سالم بن ابى حفصه، از جمیع بن عمیر، از عبدالله بن عمر، و همچنین بزرگ حفاظ، گنجى شافعى در ص 38 در کتاب "کفایه" خود چاپ نجف و ص 16 چاپ مصر و ص 21 چاپ ایران و ابن صباغ مالکى در "الفصول المهمه" ص 22 و جز ایشان، اشعار حسان را با اضافات نقل کرده اند از جمله آن اشعار این چند بیت است:

على، رمد به چشمش رسیده، دنبال دوا بود و کسى را نمى یافت.

و رسول خدا "ص" به وسیله آب دهان مبارکش، چشمانش را شفا بخشید و گفت:

من امروز، پرچم را بدست کسى میدهم، که زننده و شجاع است و محب رسول خدا است.

خداى را دوست دارد، و خدا هم او را دوستدار است.

و بدست او خداوند سنگرهاى محکم را مى گشاید.

لذا، جز همه مردم، او "على" را به امامت برگزیده شد و وزیر و برادر پیامبر است.

در این اشعار اشاره ایست به حدیث صحیح و متواترى که پیشوایان حدیث نقل کرده اند به سندهائیکه تمامى راویانش ثقه هستند و روایت میرسد به: بریده بن خصیب، عبدالله بن عمر،عبدالله بن عباس، عمران بن حصین، ابى سعید خدرى، ابى لیلى انصارى سهل ساعدى، ابى هریره دوسى، سعد بن ابى وقاص، برا بن عازب، سلمه بن اکوع:

بخارى، در ج 4 ص ص 323کتاب "صحیح" خود، از سهل و در ج 5 ص 269 باز از سهل، و در ص 27. از سلمه، و در ج6 ص 191 از سلمه و سهل این اشعار را نقل کرده است. و مسلم هم، در ج 2 ص 324 کتاب"صحیح" خود، و ترمذى در ج 2 ص 3.. "صحیح" خود، و احمد بن حنبل در ج 1 ص 99 کتاب "مسند" خود، و در ج 5 ص 358 و353 و غیر آن نقل کرده و ابن سعد، در کتاب "طبقات" ج 3 ص 158 و ابن هشام در ج 3 ص 386 کتاب "سیره" اش و طبرى در تاریخ خود در ج 2 ص93.و نسائى هم در کتاب "خصایص" خود، ج 4 ص 33 و16 و8 اشعار حسان را روایت کرده اند.

حاکم در ج 3 ص 116 و19. در باره نقل این اشعار میگوید: این حدیث به حدتواتر رسیده است. 



الغدیر، ج3، ص7

(مطالب موجود در کتاب شریف الغدیر از کتب معتبر اهل سنت جمع آوری شده)

کسانی که ایمان آورده اند

بسم الله الرحمن الرحیم


سوره بقره آیه 25:

وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(البقرة/25)
به کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند، بشارت ده که باغهایی از بهشت برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوه‌ای از آن، به آنان داده شود، می‌گویند: «این همان است که قبلا به ما روزی داده شده بود.(ولی اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است.)» و میوه‌هایی که برای آنها آورده می‌شود، همه (از نظر خوبی و زیبایی) یکسانند. و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.


حسکانی (از عالمان مشهور اهل سنت) از ابن عباس نقل کرده است:


این آیه، درباره علی، حمزه، جعفر و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب نازل شده است.


پرتوی از فضایل امیرالمومنین ص38، نقل از شواهد التنزیل، ج1 ، ص 96، ح113

غدیریه امیرالمومنین علی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم


  همانا على "ع" بعد از رسول اکرم "ص" فصیحترین و آشناترین مردم است به خصوصیات و موازین کلام عرب، و هم اوست که از کلام پیامبر گرامى من کنت "مولاه فهذا على مولاه" چنین فهمیده که مولا یعنى امامیکه طاعتش چون پیامبر بر همه واجب است.


آن حضرت در ضمن اشعارى چنین سرود:

محمد پیامبر خدا، برادر مهربان منست

و حمزه، سرور شهیدان عموى من.

و جعفر، آنکه روز و شب با ملائکه در پرواز است، پسر مادر من است.

دختر پیامبر باعث سکون دل و همسر من است، خون و گوشت او با خون گوشت من بستگى دارد.

ودو نوه پیامبر، پسران من و فاطمه اند، "به من بگوئید" کدامین شما ها چنین بهره اى دارید؟

از روى درک و علم، قبل از همه شما، اسلام اختیار نمودم

و پیامبر خدا، در روز غذیر خم، به امر خدا، ولایتم را بر شما واجب نمود

پس واى بر آنکه در روز باز پسین به ملاقات خدا رسد، در حالیکه به من ظلم نموده باشد.

این اشعار را امیر مومنان در جواب نامه معاویه نگاشتند:

نامه معاویه چنین بود:

من داراى فضائلى هستم، پدرم در جاهلیت بزرگ و آقا بود، در اسلام به پادشاهى رسیدم. خویشاوند پیامبر، و دائى مومنین، و نویسنده وحى الهى هستم.

امیر المومنین بعد ازخواندن نامه فرمود:

آیا پسر هند جگر خوار به این فضائل بر من برترى مى جوید؟ بعدبه جوانى که نزدیکشان بود فرمودند بنویس: محمد النبى اخى و صنوى، تا آخر اشعار که ترجمه اش گذشت.

و چون معاویه اشعار حضرت را خواند، امر کرد که از دسترس مردم شام دور نگه دارند، مبادا به سوى حضرت متمایل گردند.


منبع: الغدیر، ج3 ،ص 5

عداوت با علی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم


در کتاب «المناقب» (از کتب اهل سنت) ابن مغازلی از ابوذر غفاری روایت کرده است که گفت:


قال رسول الله صل الله علیه و آله: «مَن ناصَبَ علیاً اَلخِلافَة بعدِی ...   هر کس با علی (علیه السلام) عداوت و دشمنی کند پس او کافر است او مانند کسی است که با خدا و رسولش جنگ کرده است و هر کس در (حقانیت) علی شک کند، پس او کافر است).

ابن مغازلی از عبدالله بن بریده (یزید) روایت کرده است که گفت:  پیامبر صل الله علیه و آله فرمود:

« لِکل نَبی وَصی وَ وارثٌ وَ اِن وصیی وَ وارثی علی بنُ ابیطالِب» (هر پیغمبری وصی و وارثی دارد، وصی و وارث من علی بن ابیطالب است.)


منبع: طرائف (تألیف ابن طاووس) ، ص 69

وصی پیامبر صل الله علیه و آله

بسم الله الرحمن الرحیم


از کتاب «المناقب» (از کتب معتبر اهل سنت) تألیف شافعی ابن مغازلی در تفسیر آیه:  « و النجمِ اِذا هَوی » به سندی که به ابن عباس می رسد نقل می شود که ابن عباس گفت:

با عده ای از جوانان بنی هاشم درکنار پیامبر نشسته بودم ناگاه ستاره ای از جای خود جست و در زمین فرود آمد، پس پیامبر فرمود این ستاره در منزل هر کس فرود آمد او بعد از من وصی من است، جوانان بنی هاشم به پا خاستند و نگاه کردند دیدن که آن ستاره در منزل علی بن ابیطالب فرود آمده است گفتند پیامبر در علی گمراه شده است،  خداوند متعال آیه شریفه را نازل فرمود:  « وَ النجمِ اِذا هَوی ما ضَ ل صاحِبُکُم وَ ما غَوی » تا آیه « وَ هُوَ بالاُفُق الاَعلی » ( سوگند به ستاره هنگامی که افول می کند، که هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد گم نکرده است و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید، آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است آن کس که قدرت عظیمی دارد، او را تعلیم داده همان کس که توانائی فوق العاده و سلطه بر همه چیز دارد، در حالی که در افق اعلی قرار داشت) (المناقب، ص310)


منبع: طرائف ، ص 68

وصی رسول الله

بسم الله الرحمن الرحیم


از مسند احمد بن حنبل به سندی که به سلمان منتهی می گردد نقل می شود که سلمان گفت:  ای رسول خدا هر پیغمبری برای خود وصیی داشته است ، وصیّ تو کیست؟ پیامبر فرمود: 

ای سلمان بگو ببینم وصی برادم موسی که بود؟  گفتم: یوشع بن نون بود فرمود: چرا؟  گفتم چون یوشع عالم ترین بنی اسرائیل بود .  فرمود:

فَانَّ وَصیی وَ وارثی و مَن ...

پس وصی و وارث من و آن کس که قرضم را ادء کند و به وعده هایم وفا نماید، علی بن ابیطالب (علیه السلام) است.


طرائف (تألیف ابن طاووس) ، ص 68

جانشین پیامبر

بسم الله الرحمن الرحیم


احمد بن حنبل (بزرگ اهل سنت ) در مسند به سند خود روایت کرده است که وقتی که آیه « و انذر عشیرتک الاقربین » نازل شد پیامبر اهل بیت خود را که سی نفر مرد بودند، جمع کرد سه روز خوردند و آشامیدند پیامبر به ایشان گفت: « مَن یَضمُنَ عَنّی دَینی وَ .... کیست که قرض و وعده های مرا ضمانت کند، در نتیجه جانشین من گردد و بامن در بهشت باشد؟ مردی که راوی اسم او را نبرده گفت: ای رسول خدا آیا کسی را پیدا می کنی که قبول کند؟ »

دیگری گفت: که از اهلبیتش می پرسد پس از آن علی علیه السلام گفت:  من یا رسول الله

پیامبر فرمود:  توئی . (المسند جلد 1، ص111 ط مصر)

و همچنین احمد بن حنبل این روایت را به طریق دیگر نیز نقل کرده است و نیز فقیه ابن مغازلی.


منبع: طرائف ، ص 67

معنای حب

بسم الله الرحمن الرحیم

 

استاد شهید مطهری : 

اما روایت « حب علی بن أبی طالب حسنة لا تضر معها سیئة » « محبت علی حسنه ای است که هیچ گناهی با وجود آن ، به آدمی زیان نمی رساند. » 

باید دید چه تفسیری دارد؟ یکی از علمای بزرگ - گویا وحید بهبهانی است - این حدیث را به گونه ای خاص تفسیر کرده است.  

ایشان می فرمایند: 

معنای حدیث این است که اگر محبت علی علیه السلام راستین باشد ، هیچ گناهی به انسان صدمه نمی زند ؛ یعنی اگر محبت علی ، که نمونه کامل انسانیت و طاعت و عبودیت و اخلاق است ، از روی صدق باشد و به خود بندی نباشد ، مانع ارتکاب گناه می گردد ، مانند واکسنی است که مصونیت ایجاد میکند و نمی گذارد بیماری در شخص واکسینه شده راه یابد.  محبت پیشوایی مانند علی ، که مجسمه عمل و تقوا و پرهیزگاری است ، آدمی را شیفته رفتار او میکند ،‌فکر گناه را از سر او به در می کند ، البته به شرطی که محبتش صادقانه باشد. کسی که علی علیه السلام را بشناسد ، تقوای او را بشناسد ، سوز و گداز او را بداند ، ناله های نیمه شبش را بداند و به چنین کسی عشق بورزد ، محال است که خلاف فرمان او که همیشه امر به تقوا و عمل می کرد ، عمل کند.   

هر محبی به خواسته محبوبش احترام میگذارد و فرمان اور را گرامی میدارد ، فرمان برداری از محبوب ، لازمه محبت صادق است. لهذا اختصاص به علی علیه السلام ندارد و  محبت صادقانه رسول اکرک عل الله علیه و اله نیز چنین است. پس معنای حدیث «حب علی بن أبی طالب حسنة لا تضر معها سیئة» این است که محبت علی ، حسنه ای است که مانع ضرر زدن گناه می شود ؛ یعنی مانع راه یافتن گناه می شود. معنایش این نیست که جاهلان پنداشته اند و آن این که محبت علی چیزی است که هر گناهی مرتکبب شوی ، بلا اثر است.  

برخی از دراویش از طرفی دعوی دوستی خدا دارند و از طرف دیگر ، از هر گناه کاری گناه کارترند ، اینان نیز مدعیان دروغ گو هستند.  

 

پرتوی از فضایل امیرالمومنین علیه السلام در قرآن ، ص 24 - 25

رفض ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سلیمان بلخی حنفی (از علمای اهل تسنن) ضمن باب 62 ینابیع الموده ص 355 (چاپ اسلامبول)  و سید مؤمن شلنجی در ص 139 نورالابصار چاپ سال 1290 نقلا از بیهقی و نور الدین ابن صباغ مالکی در ص 4 فصول المهمه و نیز حافظ جمال الدین زرندی در معراج الوصول بعد از این اشعار (اشعار شافعی) گفته اند که شافعی گفت:  

قالوا ترفضت قلت کلا 

ما الرفض دینی و لا اعتقادی  

لکن ... 

یعنی بمن گفتند رافض شدی گفتم ابداً نیست رفض دین من و نه اعتقاد من لکن دوست میدارم بدون شک بهترین امام و بهترین هادی را اگر معنی رفض دوستی وصی پیغمبر ( و آل طاهرین آنحضرت است ) پس بدرستیکه من رافضی تر از همه مردم هستم. 

 

شبهای پیشاور ، ص 63 - 64

امیرالمومنین

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام درباره تفسیر « الصراط المستقیم» نقل شده است که آن حضرت فرمود: 

 

مراد ، امیرمؤمنان (علی علیه السلام) و شناخت او است ، و دلیل آن هم این فرموده خداوند است:   « و انهُ فی امّ الکتاب لدینا لعلیّ حکیم » (سوره زخرف ایه 4) ؛  او امیرمؤمنان است در « ام الکتاب »(یکی از نامهای سوره فاتحه) ، در این فرموده خدا:  « اهدنا الصراط المستقیم »  (تفسیر قمی ، ج 1، ص57) .  

پرتوی از فضایل امیرالمومنین علیه السلام در قرآن ، ص 33

دوست داشتن علی علیه السلام

 بسم الله الرحمن الرحیم 

زید بن ثابت گفت : رسول خدا صل الله علیه و اله فرمود: 

 

هر کس علی را در زمان حیات آن حضرت و بعد از وفاتش دوست بدارد، خداوند عزوجلْ ، تا زمانی که خورشید طلوع و غروب می کند ، برای او ایمنی (از عذاب) و (ثبات) ایمان می نویسد و هر کس در زمان حیات علی علیه السلام و یا بعد از وفاتش نسبت به آن حضرت بغض و کینه ورزد، به مرگ جاهلیت خواهد مرد و همه کردار و رفتارش ، حسابرسی میشود.  

 

فضائل الشیعه ، تألیف شیخ صدوق ، ص 27 ، حدیث پنجم