بسم الله الرحمن الرحیم
دعوتهایى که در میان بشر پدید آمده همه یکسان بودهاند، بعضى یک بعدى بودهاند که قشر وسیعى را در بر گرفتهاند، اما زود فراموش شدهاند. بعضى دو بعدى بودهاند که هم قشر وسیعى را فراگرفته، هم مدتهاى مدیدى بر جا بودهاند و بعضى سه بعدى بودهاند؛ یعنى غیر از مکان و زمان، تا اعماق روحهاى بشر نیز نفوذ کردهاند که این دعوتها از مختصات پیامبران و اولیاى خداست. جاذبهها نیز این چنیناند؛ گاهى یک بعدى و گاهى دو بعدى و گاهى سه بعدىاند و جاذبه على (علیه السلام) از قسم اخیر است که هم سطح وسیعى از مردم را مجذوب خود کرد، هم مختص به یکى دو قرن نیست و آنچنان در ژرفاى دلهاى پیش رفته که قرنها بعد از وى، دشمنان نیز تحت نفوذ عظمت او واقع گشته و اشکشان جارى شده است. این نیروى على به خاطر پیوند او با خداست و گرنه در تاریخ قهرمانهاى بسیارى سراغ داریم که کم کم از یاد رفتهاند، ولى مىبینیم على (علیه السلام) بعد از مرگش زنده و زندهتر شد: غدا ترون ایامى و یکشف لکم عن سرائرى و تعرفننى بعد خلو مکانى و قیام غیرى مقامى(68)
از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بناى اصلى آن محبت است. از زمان پیامبر اکرم (ص) گروهى را کنار على (علیه السلام) مىبینیم که عاشق و مجذوب او یند تا آنجا که حضرت رسول (ص) فرمود و الذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفالزون یوم القیامة(69). وى تجسم حقیقت است، پس مقیاس و میزانى براى سنجش فطرتها و سرشتها مىباشد. خود آن حضرت مىفرماید:
اگر ببینى که با شمشیرم مؤمنى را مىزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنى نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که دوستم بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت، زیرا این قاعده بر زبان پیامبر (ص) جارى شده است که فرمود: یا على! لا یبغضک مؤمن و لا یحبک منافق
...
بنابراین غیر از عشق جسمى، نوع دیگر از عشق است که از محدوده مادیات بیرون است و در حقیقت فصل ممیز انسان و حیوان مىباشد و آن عشق معقول است، عشق به فضایل و خوبیها و شیفتگى در برابر جمال در برابر جمال حقیقت. این عشق در آیات قرآن با واژه محبت یا مودت در اقسام مختلفى بیان شده است، مانند عشق مؤمنین به خدا والذین آمنوا أشد حبالله(72) ، عشق خدا به مؤمنین ان الله یحب المتقین(73) دوستیهاى دو جانبه بین خدا و مؤمنین فسوف یأتى الله لقوم یحبهم و یحبونه(74)، یا بین خود مؤمنین ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا(75). حتى در روایات هست که روح و جوهر دین چیزى جز محبت نیست و اساسا علاقه و محبت است که اطلاعت را به دنبال مىآورد.
نیروى محبت از نظر اجتماعى نیز نیروى عظیم و مؤثرى است. بهترین اجتماعها آن است که با نیروى محبت اداره شود، یعنى محبت زمامدار به مردم و ارادت مردم به زمامدار. تا عامل محبت نباشد، رهبر نمىتواند یا بسیار سخت مىتواند که اجتماعى را رهبرى و تربیت کند حتى اگر عدالت را در آن برقرار کند، زیرا مردم آن گاه پیرو قانون خواهند بود که از زمامدارشان محبت و علاقه ببینند. قرآن کریم هم این محبت را عمل جذب مردم به پیامبر مىداند و مىفرماید: و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک.
...تا این جا فهمیدیم که عشق پاکان هدف نیست، بلکه وسیله است براى تهذیب نفس. اکنون مىبینیم که آیا اسلام براى ما محبوبى انتخاب کرده است یا خیر. قرآن در مورد پیامبران پیشین مىفرماید که آنها اجرى از مردم نمىخواستند، ولى خطاب به رسول اکرم (ص) مىگوید: قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى(78) راز این مطلب اجر در این است که بنابر نص قرآن فایده این کار هم به خود ما مىرسد، نه به رسول اکرم، و محبت اهل بیت رسول جز اطاعت از حق و سعادت خود ما نتیجهاى ندارد. مراد از قربى هر که باشد مسلما برجستهترین مصادیقش على (علیه السلام) است، چنان که از پیامبر (ص) راجع به محبت على در دلها چیست؟ رمز محبت را هنوز کسى کشف نکرده است، یعنى نمىشود گفت: اگر این کار را بکنید، محبت ایجاد مىشود، اما به هر حال محبت رمزى دارد و چیزى در محبوب هست که محب را جذب مىکند. على محبوب و معشوق انسانهاست، ولى چرا همه دلها خود را با على آشنا مىبینند؟ مسلما ملاک دوستى او جسم او نیست، زیرا جسمش امروز بین ما نیست. محبت او از نوع قهرمان دوستى و نیز از راه محبت به فضیلتهاى اخلاقى و انسانى هم نیست، زیرا بسیارى افراد این چنین هستند، اما محبت هیچ کس چون على (علیه السلام) پایدار نمانده است و رمز محبتش پیوند الهى اوست. دلهاى ما به طور ناخود آگاه در اعماق خویش با حق پیوستگى دارند و چون على (علیه السلام) را آیت بزرگ حق و مظهر صفات او مىیابند، به او عشق مىورزند. نقطههاى روشن در وجودش بسیار است؛ اما آنچه براى همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده است، ایمان و اخلاص اوست و این حقیقت آن است که به وى جذبه الهى داده است.
منبع: جاذبه و دافعه علی (علیه السلام)
عزیز جون چرا دروغ بافی میکنی؟کلمه محبت رو از کتابمقدس مسیحیان گرفتی بعد ادعا میکنی برتری شیعه بر سایر مذاهب؟این کجاش محبته که یه سری "انسان" رو فقط بخاطر اینکه دوست نداشتن به پیامبرتون اعتقاد داشته باشن کشتن! محبت رو از مسیح یاد بگیر که هرچند قادر و شاه بود ولی فروتن شد و بر صلیب رفت،اون هم بخاطر همونهایی که باهاش دشمن بودن.این یعنی محبت.
و الحال این سه چیز باقیست.ایمان،امید و محبت و از اینها بزرگتر محبت است(اول قرنتیان ۱۳:۱۳)
بسم الله و بالله. ما مسلمانان کتاب مقدس مسیحیان را نیز قبول داریم. البته کتاب واقعی نه کتاب تحریف شده را. و اما بعد اگر شما کمی زحمت بکشید و کتاب واقعی حضرت عیسی علیه السلام را مطالعه کنی حتماً به بشارتهای حضرت عیسی می رسید که همگان را به آخرین پیامبر و وصی او دعوت کرده. و بعد اینکه هیچ کس را بخاطر اعتقاد نداشتن به پیامبر اسلام نکشتند بلکه هر کس به خدا و فرمان خداوند ایمان نیاورد و اظهار کفر کرد به دستور و وحی خداوند در جنگ با کفار که آغاز گر جنگ نیز خودشان بودند کشته شدند. اگر کفرشان را اظهار نمی کردند کسی کاری به کارشان نمی داشت. و دیگر اینکه حضرت مسیح را صلیب نکشیدند بلکه کسی را که به اذن خدا شبیه او شده بود به صلیب کشیدند . اگر روزی به کتاب واقعی مسیحیت دست پیدا کنید می بینید که حضرت عیسی چقدر مشتاق پیامبر آخر زمان بود و چه قدر توصیه کرد که به او ایمان بیاورند. و اینجا ما هم شما را دعوت می کنیم به پیامبر خاتم حضرت محمد صل الله علیه و آله ایمان بیاورید و بعد به وصی او حضرت علی علیه السلام و فرزندان معصومش نیز ایمان بیاورید تا رستگار شوید. هر مسیحی که به دستورات کتاب مسیحیت خوب عمل کند و گناه نکند روزی به تشیع دست پیدا خواهد کرد.