اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

حضرت زهرا و اهل سنت

بسم الله الرحمن الرحیم

فاطمه سلام الله از زبان اهل سنت:

محمد بن یزید بن عبدالأکبر بغدادى (210- 285) ادیب و نویسنده معروف اهل سنت- که آثار گران‏سنگى از او به یادگار مانده است- در کتاب «الکامل» خود، داستان آرزوهاى خلیفه‏ ى اول را به نقل از عبدالرحمان بن عوف آورده و یادآور مى‏شود:

«وددت أنی لم أکن کشفت عن بیت فاطمة و ترکته ولو أغلق على الحرب

«آرزو مى‏کردم اى کاش بیت فاطمه را هتک حرمت نمى‏کردم و آن را رها مى‏نمودم هر چند براى جنگ بسته شده باشد».

----------------------------------------------------------------------------

ابوالفرج مسعودى (متوفاى 345) در مروج‏الذهب مى‏نویسد: ابوبکر در حال احتضار چنین گفت:

من سه چیز انجام دادم و آرزو داشتم که کاش آنها را انجام نمى‏دادم، یکى از آن سه چیز این بود که:

«فوددت انّی لم أکن فتشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً». « آرزو مى‏کردم کاش حرمت خانه‏ى زهرا را زیر پا نمى‏نهادم و در این مورد سخن زیادى گفت ».

مسعودى، با اینکه نسبت به اهل‏بیت پیامبر، گرایش‏هاى سالمى دارد، ولى باز به ملاحظاتى که بر آگاهان به تاریخ پوشیده نیست، از بازگویى سخن خلیفه خود دارى کرده و با کنایه رد شده است و تنها به این اکتفا نموده که خلیفه سخن زیادى در این مورد گفت. حالا این سخن زیاد چه بوده است خدا مى‏داند؟!
منبع: وبسایت آوینی

اهل سنت و غدیر خم

بسم الله الرحمن الرحیم

تعدادی دیگر از راویان حدیث غدیر در منابع معتبر اهل سنت:

عبد الله بن ابى اوفى علقمه اسلمى "در سال 86 و 87 درگذشته" حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " حدیث غدیر را از او با ذکر سند روایت نموده.

- ابو عبد الرحمن عبد الله بن عمر بن خطاب عدوى "در سال 72 و 73 در گذشته" حافظ هیثمى در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از طریق طبرانى با ذکر سند از عبد الله بن عمر روایت نموده که گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود : هر کس من مولاى او هستم على علیه السلام مولاى او است. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و شمن دار آنکه را که او را دشمن دارد، و حافظ ابن ابى شیبه در سنن خود روایت او را با ذکر سند آورده و وصابى شافعى در " الاکتفاء " از او روایت مزبور را نقل نموده و سیوطى ر در جمع الجوامع " و در " تاریخ الخلفاء " ص 114 نقل از طبرانى آنرا روایت نموده و متقى هندى در جلد 6 کتاب " کنز العمال " ص 154 بطریق طبرانى در " المعجم الکبیر " آنرا ذکر نموده و بدخشانى نیز بهمین طریق در " نزل الابرار " ص 20 و در " مفتاح النجا " روایت نموده و خطیب خوارزمى در فصل چهارم از مقتلش و همچنین جزرى در " اسنى المطالب " ص 4 نامبرده را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده اند.

- ابو عبد الرحمن عبد الله بن مسعود هذلى "در سال 32 و 33 در گذشته و در بقیع مدفون است" حافظ ابن مردویه باسنادش نزول آیه تبلیغ را درباره على علیه السلام در روز غدیر با ذکر سند از او روایت نموده و سیوطى در جلد " الدر المنثور " ص 298 و قاضى شوکانى در جلد 2 تفسیرش ص 57 و آلوسى بغدادى از سیوطى از ابن مردویه در جلد 2 " روح المعانى " ص 348 آنرا از او روایت نموده اند و خوارزمى و شمس الدین جزرى " اسنى المطالب " ص 4 او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده اند.

- عبد الله بن یامیل حافظ ابن عقده در کتاب " المفرد فى الحدیث " بسندى که منتهى بابراهیم بن محمد نموده از جعفر بن محمد از پدرش و ایمن بن نابل بن عبد الله بن یامیل با ذکر سند از او روایت نموده که گفت : شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمود : هر کس من مولاى اویم پس على علیه السلام مولاى او است.. تا آخر حدیث مزبور، ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 274 بطریق حافظ ابو موسى مدینى و ابن حجر در جلد 2 " الاصابه " صفحه 382 از طریق حافظ ابن عقده و حافظ ابو موسى - و قندوزى حنفى در ینابیع ص 34 آنرا از او روایت نموده اند.

- عثمان بن عفان "در سال 35 درگذشته" حافظ ابن عقده در " حدیث الولایه " باسناد خود و منصور رازى در " کتاب الغدیر " با ذکر سند از او روایت نموده اند و او یکى از عشیره مبشره است که ابن المغازلى بطرق خود آنها را از جمله یکصد تن راویان حدیث غدیر بشمار آورده است.

منبع: الغدیر

تعداد ائمه در کتب اهل سنت

بسم الله الرحمن الرحیم


ائمه دوازده نفرند و نهمین فرزند امام حسین علیه السلام مهدی و قائم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین هستند .منتخب الأثر ص124 . در پنجاه روایت به اسماء ائمه اشاره شده است . در منابع شیعه و سنی . به ویژه در حدیث لوح که فرمود : اولین خلیفۀ من علی ، بعد از او امام حسن ، بعد از امام حسین ، امام زین العابدین ، امام باقر ، امام صادق ... تا حضرت ولی عصر علیهم السلام  درمجموع 342 روایت دارای چنین مضمونی است: ائمه بعد از من دوازده نفرند و آخرین آنها مهدی است .  در 148 روایت به این صورت اشاره شده است: ان المهدی ، التاسع من ولد الحسین .مهدی ، نهمین فرزند امام حسین علیه السلام است .در99 روایت پیامبر اکرم می فرماید : مهدی ششمین فرزند امام صادق علیه السلام است .در98 روایت می فرماید :پنجمین فرزند امام کاظم علیه السلام است . در95 روایت آمده: چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام است .در90 روایت آمده: سومین فرزند امام جواد علیه السلام است .در90 روایت به حضرت مهدی(عج) دومین فرزند امام هادی علیه السلام است .در146 روایت آمده : حضرت مهدی فرزند امام عسکری علیه السلام است .در136 روایت دوازدهمین امام و خاتم ائمه حضرت مهدی سلام الله علیه نامیده شده است .در مجموع این روایات 902 روایت است که در آن روایات اشاره شده که حضرت مهدی سلام الله ، فرزند امام عسکری ، فرزند امام هادی ، و ... است .برخیاز طرفدارانحکومت عباسینیز با جعلاحادیثیکوشیدهاند چنینوانمود کنند کهمهدیاز نسلعباساست. تاریخبغداد، ۱/۶۳؛ تاریخدمشق، ۴/۱۷۸ – ۱۷۹؛ مجمعالزوائد ۵/۱۸۷؛ تهذیبتاریخدمشق۷/۲۳۶؛ میزانالاعتدال۱/۸۹؛ الفتن، ابنحماد، ص۱۱۰؛ مستدرکحاکم، ۴/۵۱۴، بیهقی، دلائلالنبوه، ۶/۵۱۳٫ بسیاری از علمای اهل سنت سالولادتحضرتمهدی(ع) ازاهلسنت۲۵۵ هجری دانستهاند. مانند: مسعودی در،مروجالذهب، ۴/۱۹۹٫-  ابناثیر درالکاملفیالتاریخ، ۷/۲۷۴٫-  ابنعربی در الیواقیتو الجواهر، ۲/۱۴۳٫- سبطابنجوزیحنفی در تذکره الخواص، ص۳۲۵٫- صلاحالدینصفدی درالوافیبالوفیات، ۲/۳۳۶٫-  ابنصباغمالکی درالفصولالمهمه، ص۲۸۸٫- ابنطولوندمشقی در الائمه الاثنا عشر، ص۱۱۷٫- ابنحجر مکی درالصواعقالمحرقه، صص۲۰۷ و ۲۰۸٫- ابنعماد حنبلی در شذراتالذهب، ۲/۱۴۱٫ - محمد امینبغدادی در سبائکالذهب، ص۳۴۶٫

جالبتر اینکه در91 روایت اشاره شده که : ان له غیبة طویلة الی أن یأذن الله تعالی بالخروج .در313 روایت به عمر طولانی حضرت اشاره شده است .منتخب الأثرص349 در14 روایت به ولادت مخفی امام زمان سلام الله علیه اشاره شده است . دربارۀ کسانی که در زمان  امام حسن عسکری حضرت مهدی را دیدهاند 118 روایت داریم. همچنین در زمان غیبت صغری فراوان افراد متعدد حضرت را دیدهاند و معجزات و کراماتی از امام زمان سلام الله علیه مشاهده کرده‌اند .در کدام یک از موضوعات اسلامی از توحید گرفته تا معاد این همه انبوه روایات سراغ دارید ؟

منبع: سنت

به دستور خدای متعال


بسم الله الرحمن الرحیم


سیوطی درنوع 62 از اتقان نیز درباره مناسبت آیات و سوره ها و اینکه ترتیب هر یک از آیه ها و سورها، به دستور خدای تعالی بوده چند قول دیگر آورده است.

می گویم: مطلب از طلوع صبح آشکارتر، و از خورشید فروزان در نیمروز نمایان تر است در اینکه آمیخته کردن سوره های این کتاب ارزنده الهی و ترتیب آن بر این طرز شگفت انگیز نمی باشد جز به فرمان خدای تعالی، و کسی که در قرآن غیر آنچه را ما ثابت کردیم بگوید، بر خدا دروغ بسته و سخن ناصواب گفته و بر کتاب او و پیامبرش دروغی ساخته است. و گروه کوچکی قائل شده اند که ترتیب سوره ها در دوران زندگی پیامبر خدا نبوده و در عهد ابوبکر مرتب شده است.

می گویم: بعد از چشم پوشی از دلیلی که به آن تمسک نموده اند و بر طبق آن استدلال کرده اند و به ظاهر آن گول خورده اند.

فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب ، ص 44

تحریف قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا قرآن تحریف شده؟

«... اگر کار جمع آوری و ترتیب سوره های قرآن در زمان پیغمبر صورت نگرفته باشد و چنانچه عده بسیار اندکی بدون دقت و رسیدن به کنه مطلب پنداشته اند بعد از درگذشت آن جناب، صحابه آن را بر اساس نظر خود مرتب کرده باشند، دیگر فرموده خداوند:

فأتوا بسورة  (یونس/39)  ، بعشر سور (نساء/85)  و مانند این دو آیه مفهومی ندارد.

سیوطی در اتقان، فصل نخست از نوع هیجدهم گوید: اجماع و روایات مترادف بر این دلالت دارند که ترتیب آیات توقیفی، مستند به تعیین پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله در ترتیب نزول است و تردیدی در آن نیست و بسیاری از علماء آن را در آثار خود آورده اند از جمله زرکشی در البرهان ادعای اجماع کرده و ابوجعفر ابن الزبیر در کتاب مناسبات خود چنین گفته است:

ترتیب آیات و سوره های قرآن به توقیف و آگاهی خود پیغمبر و فرمان او انجام شد و در این مورد بین مسلمین خلافی نیست.»

فصل الخصاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب، ص 26 - 25

خشنودی خداوند


بسم الله الرحمن الرحیم


صاحب ینابیع المودة می نویسد:

احمد به سند خود از حکیم بن جبیر از علی بن الحسین علیه السلام روایت کرده که فرمود: نخستین کسی که نفس خویش را برای خشنودی خداوند فروخت، علی بن ابی طالب بود.


پرتوی از فضایل امیرالمومنین علیه السلام در قران به نقل از مفاتیح المحبة ص 87

رد افکار و اعمال وهابیون توسط اهل سنت

بسم الله الرحمن الرحیم

در پایگاه پژوهشی تخصصی وهابیت شناسی در خصوص رد افکار و اعمال وهابیون توسط اهل سنت مطالب قابل تأملی آمده که به اطلاع شما می رسانیم:

با ظهور محمد بن‌عبدالوهاب (1115ـ1206) در عربستان و قتل و غارت مسلمانان به اسم توحید و شرک، علمای منطقه نجد و احساء از اولین کسانی بودند که به نقد افکار و اعمال محمد بن‌عبدالوهاب و آل‌سعود پرداختند و جنایات آنان را غیرشرعی و مخالف اسلام معرفی کردند. یکی از این عالمان اهل‌سنّت، شیخ محمد بن‌فیروز حنبلی احسائی (م1142ـ1216ق) است که نزد شیخ محمد حیات سندی، شیخ عبدالله بن‌عبداللطیف انصاری احسایی و علامه محمد بن‌عبدالرحمن بن‌عفالق احسایی شاگردی کرد و خود به درجه افتا و تألیف رسید و شاگردان فراوانی تربیت کرد. وی از معاصران و مخالفان جدی محمد بن‌عبدالوهاب بود؛ به نحوی که محمد بن‌عبدالوهاب صراحتاً ایشان را تکفیر کرد و آل‌سعود نیز به اذیت و آزار ایشان پرداخت، اما وی از بیان حق باز نایستاد و اشتباهات محمد بن‌عبدالوهاب را در تألیف و تبلیغ گوشزد کرد. همین مسئله باعث شد که آل‌سعود به احساء لشکرکشی کند و در پی قتل وی برآید، اما ابن‌فیروز مطلع شد و به بصره رفت و به تبلیغ و نقد وهابیت پرداخت و به تدریس صحیح بخاری مبادرت ورزید. محمد بن‌فیروز بعد از عمری تدریس و تحقیق در سال 1216ق در 75 سالگی از دنیا رفت و برای خاکسپاری به شهر خودش (شهر زبیر) برده شد و در آن شهر مدفون گردید. عنوان اصلی رساله الردّ علی مذهب ابن‌عبدالوهاب عامله الله بما یستحق است که با عنوان الرّد علی مَن کفّر اهل الریاض و اهله منتشر شده است. ایشان کتاب دیگری با نام الرسالة المرضیة فی الردّ علی الوهابیة در ردّ وهابیت دارد که این کتاب نیز به چاپ رسیده است.


دیدیم که حتی علمای اهل سنت نیز وهابیت را تأیید نکرده و نمی کنند. این گروه خاص که برخلاف اسلام و سنت رفتار می کنند هدفی غیر از تفرقه افکنی بین مسلمانان ندارند. همان سیاست انگلیسی که : تفرقه بیانداز و حکومت کن.

شیعه؟ - وحدت شیعه و سنی

بسم الله الرحمن الرحیم

وهابیت شبهه های فراوان بر تشیع و حتی دیگر مذاهب اهل تسنن وارد کرده که هیچ پایه و اساس محکمی ندارد. اگر این آقایان فقط کتب معتبر بزرگان خودشان را مطالعه کرده بودند دست از این تفرقه افکنی ها و جنایت های بین مذاهب بر می داشتند.

در خصوص زیارت قبور اولیاء خدا و معصومین علیهم السلام و حتی رسول الله صل الله علیه و اله شاهدیم که چگونه وهابیون عربستان دیگران را منع کرده و آنها را مشرک نامیده و خون شان را حلال می شمارند.  حال به حدیثی معتبر از یکی از کتب اهل سنت توجه می کنیم تا ببینیم ادعاهای وهابیون کذبی بیش نیست:

پیامبر صل الله علیه و اله فرمود: وقتی شما بر مزار کسی سلام می کنید او می شنود و پاسخ می دهد. (اهوال القبور ابن رجب حنبلی، ص 142).  

وقتی انسانهای عادی در قبور خود سلام ما را می شنوند و جواب می دهند ، آیا اولیاء خدا که ممات و حیات شان یکی ست اینگونه نیستند و نباید به زیارت شان رفت؟!

حدیث دیگر از کتابی معتبر از اهل سنت ذکر می کنیم که این موضوع را روشن تر می کند:


آنجا که در جنگ بدر، کشته های مشرکین را در چاهی ریختند، پیامبر خطاب به آنها فرمود: آنچه را خدایم به من وعده داده راست یافته ام، آیا شما هم دیدید که سخنان من راست بوده است.

عمربن خطالب سر رسید و عرض کرد یا رسول الله، شما با مردگان صحبت می کنید.

حضرت فرمودند: والله آنها از شما شنوا ترند (صحیح بخاری، ج 5 ص 76).

شیعه؟ - اخبار وجود امام مهدی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

صفحه 69 کتاب وزین شبهای پیشاور درخصوص اخبار وجود امام مهدی علیه السلام از طرق اهل سنت آمده که :   خواجه کلان شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 73 ینابیع المودة و علامه سمهودی شافعی در جواهر العقدین و ابن حجر مکی در صواعق محرقه و طبرانی در اوسط از ابو ایوب انصاری و علی بن هلال (بمختصر تفاوتی در الفاظ و عبارات) نقل نموده اند که در مرض موترسول اکرم صل الله علیه و اله فاطمه سلام الله علیها گریه میکرد رسول اکرم فرمود:  ان لکرامة الله ایاک زوج من هوا أقدمهم سلما و اکثرهم علما (از جمله کرامتهای پروردگار بتو آنست که تزویج کرد تو را بکسی که اقدم مردم است اسلاماً و بیشتر آنها از حیث علم و دانش).  

آنگاه فرمود خداوند متعال نظر فرمود بر اهل زمین پس مرا اختیار نمود پیغمبر مرسل آنگاه نظر دیگر فرمود علی را برگزید بوصایت پس بمن وحی نمود که تو را تزویج نمایم باو و قرار دهم او را وصی خودم.

یا فاطمة منا خیرالانبیاء و هو أبوک و منا خیر الوصیاء و هو بعلک و منا خیرا الشهداء ....  یا فاطمه از ماست بهترین انبیاء و او پدر تو میباشد و از ماست بهترین اوصیاء و او شوهر تو میباشد و از ما است بهترین شهداء و او حمزه عموی پدر تو میباشد و از ما است کسیکه برای سبط این امت و دو سید جوانان اهل بهشت حسن و حسین و آنها پسرهای تو هستند بآن خدائی که جان من در ید قدرت او است از ما است مهدی این امت و او از اولاد تو میباشد.

شیعه ؟ - مناظره زیارت -11

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه از قسمت قبل...

عمر عبدالوافی [وهابی]:

آیا تو برای این ادعای خود غیر از آنچه گفتی از سنت و روایات هم دلیلی داری؟ اصلا چنین چیزی نیست. زیرا ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب تمام روایات این باب را دور انداخته اند و کسی هم نتوانسته روایتی محکم در این باب پیدا کند.


علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:

عبدالله بن عمر از پیامبر نقل می کند که هر کس قبر مرا زیارت کند، شفاعت من بر او واجب می شود. (السنن الکبری بیهقی، ج 5 ص 245)

روایات اهل تسنن درباره ثواب زیارت قبور اولیاء بسیار است. علمای اهل تسنن که منحصر به ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب نیستند، بلکه صدها عالم سنی و شیعه، حکم به استحباب آن داده اند.شما می گویید برای زنان زیارت قبور جایز نیست و آنگاه یک روایت ضعیفی را که علمای اهل تسنن نیز آن را نپذیرفته اند، سند قرار داده اید. در حالی که همه نوشته اند، حضرت زهرا علیها سلام جمعه ها به زیارت قبر عمویش حمزه می رفت و نماز می خواند و پیامبر عمل او را نفی نکرد(مستدرک حاکم، ج 1 ص 523)  و این را در اصطلاح، تقریر پیامبر می نامند که از مصادیق سنت نبوی است و اگر فعل ایشان خلاف بود، بر پیامبر واجب بود که آن را به طور علنی ممنوع اعلام کند.  آن حضرت پس از رحلت پدر هم به زیارت ادامه می داد و حضرت علی علیه السلام و جناب ابوبکر هم او را منع نکردند. البته برای ما عملکرد خود حضرت زهرا علیها سلام مستقلاً یکی از حجت ها و بیان های سنت نبوی است. چون خودشان از معصومین علیهم السلام هستند، بنابر این فتوای جناب محمد بن عبدالوهاب پایه و اساسی ندارد بلکه بر خلاف سنت پیامبر است.(المصنف عبد الرزق، ج 3 ص 572)

علمای اسلام، از جمله کرخی گفته است:  زیارت قبور، برای مردان و زنان جایز است، بلکه برخی بر وجوب آن فتوا داده اند. (ردالمختار، ج 2 ص 263. المواهب اللدنیه، ج 3 ص 405)


سلف امیه [وهابی]:

تو چه کاره ای که در برابر محمد بن عبدالوهاب مجدّد توحید اظهار نظر می کنی؟ ای مجوسی ...

 ادامه دارد...

 

حق با کیست جلد 2 ص 53 -52

مناظره زیارت - قسمت 10

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه...

دکتر عبدالصمد [شافعی]:

جناب علی عبدالله! شما این آیه را در بحث شفاعت آوردید که مطالب شما بنده را قانع کرد. ولی در اینجا سخن شما جای انتقاد دارد و ظاهراً این آیه شامل زیارت آن حضرت در حال حیات می شود و سخن ما در این است که آیا زیارت او پس از رحلت جایز است یا نه.

علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:

این آیه شامل حال حیات و ممات پیامبر، هر دو می شود و اگر فقط به حال حیات او مربوط می شد، شما این آیه را بعد از رحلت پیامبر چه می کنید و چه مورد و کاربردی دارد. لازمه سخن شما این است که ما این آیه و آیات مشابه آن را تعطیل اعلام کنیم و بگوییم این آیات با وفات پیامبر صل الله علیه و اله فوت می شود و دیگر کاربردی ندارد.

بنابراین چون آیات قرآن تعطیل بردار نیست و اولیای الهی در حالت حیات و ممات می بینند و می شنوند. این آیه بعد از ممات هم ما را دعوت به زیارت قبر نبی اکرم می کند و آمدن به سوی پیامبر در حال ممات او، همان زیارت مرقد شریف او می باشد.

پیامبر صل الله علیه و اله فرمود: وقتی شما بر مزار کسی سلام می کنید او می شنود و پاسخ می دهد(اهوال القبودر ابن رجب حنبلی، ص 142). حتی مجرمان در حیات برزخی خود آگاهی کامل تری از دنیا دارند. آنجا که در جنگ بدر، کشته های مشرکین را در چاهی ریختند، پیامبر خطاب به آنها فرمود: آنچه را خدایم به من وعده داده راست یافته ام، آیا شما هم دیدید که سخنان من راست بوده است.

عمربن خطالب سر رسید و عرض کرد یا رسول الله، شما با مردگان صحبت می کنید.

حضرت فرمودند: والله آنها از شما شنوا ترند (صحیح بخاری، ج 5 ص 76). این وضع مردگان معمولی بود، چه رسد به اولیاء الهی.

به هر حال کسانی که به زیارت قبر پیامبر می آیند، باید طبق مضمون آیه مذکور بگویند، یا رسول الله ما استغفار کنان به مزارت آمده ایم، اینک تو برای ما از خدایت طلب مغفرت کن.

ادامه دارد...

حوریه

بسم الله الرحمن الرحیم

... از عایشه نقل است که می گوید:

گفتم: ای رسول خدا ! شما را چه شده است؟ هنگامی که فاطمه می آید او را می بوسید و حتی زبانتان را در دهانش می گذارید، مثل اینکه می خواهید عسل به او بخورانید؟

پیامبر صل الله علیه و اله فرمودند: همین طور است عایشه! چون من به معراج رفتم، جبرئیل مرا وارد بهشت کرد، پس به من سیبی از سیب های بهشت خوراند و آن سیب در صلب من نطفه شد، چون از آسمان نزول کردم با خدیجه همبستر شدم، پس فاطمه از همان نطفه است و او حوریه ای است انسان گونه، پس هرگاه مشتاق بهشت می شوم او را می بوسم.



منبع:

قال احافظ احمد بن علی الخطیب البغدادی المتوفی 463 فی تاریخ ج 5 ص 87 ط بیروت، تحت الرقم 2418:  اخبرنا محمد بن رزق، اخبرنا ابوالحسن احمد بن محمد بن محمد بن عقیل بن ازهر بن عقیل الفقیه الشافعی [قال]: حدثنا ابوبکر عبدالله بن محمد بن علی بن طرخان، حدثنا محمد بن الخلیل البلخی، حدثنا ابو بدر شجاع بن الولید السکونی، عن هشام، عن ابیه.

نویسنده پست: سلیم

ورود به بهشت

بسم الله الرحمن الرحیم


پیامبر خدا صل الله علیه و آله فرمودند:

یا علی!  هرگاه کسی از بندگان خدا به اندازه عمر نوح، که در میان قومش قیام کرد (نهصد و پنجاه سال ) به عبادت خدا پردازد و به مقدار کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کند و بر فرض، عمرش آن قدر طولانی گردد که بتواند هزار بار بیت خدا را با پای پیاده زیارت کند، سپس در میان صفا و مروه، به ناحق کشته شود، چنانچه ولایت تو را قبول نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نرسیده و داخل آن نمی گردد.

مناقب خوارزمی ص 28  - بحارالانوار ج 27 ص 194 ح 53

صعب و مستصعب

بسم الله الرحمن الرحیم


امام صادق علیه السلام:

حدیث ما صعب و مستصعب است ، تحمل آن را ندارد جز سینه های نورانی یا دلهای سالم با اخلاق نیکو (تزکیه شده).


کافی ج 2 ص 255

سرشک دیدگان رسول خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

در صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود و سنن نسائی روایت کنند:
دختر پیامبر صل الله علیه و اله برای آن حضرت پیام داد: نزد ما بیا که ، پسری از من جانسپار است.
پیامبر برخاست و همراه با سعدبن عباده و مردانی از اصحاب خویش به دیدار آنها آمدند.  کودک را که در حال نفس زدن و جان دادن بود نزد آن حضرت آوردند.  سرشک دیدگان پیامبر صل الله علیه و اله به جوشش آمد. سعد گفت:  ای رسول خدا!  چه می بینم؟! 
فرمود:  این رحمت و عطوفتی است که خداوند در دلهای بندگانش قرار داده است، و خداوند تنها بندگان رحیم و مهربان خود را مورد رحمت و بخشایش قرار می دهد.

منبابع:
بر گستره کتاب و سنت به نقل از صحیح بخاری، کتاب الجنائز، باب قول النبی صلا لله علیه و اله  -  کتاب المرضی، باب: عبادة الصبیان ج 4 ص 3 و 191. - صحیح مسلم، کتاب الجنائز، باب: البکاء علی المیت ج2 ص636 حدیث 11. - مسند احمد ج 5 ص204 و 207

مناظره زیارت - 9

بسم الله الرحمن الرحیم


ادامه از قبل...

دکتر عبدالصمد [شافعی]:

مفتی ما جناب محمد بن ادریس شافعی می گوید: زیارت قبور اشکالی ندارد. زیرا پیامبر بعد از نهی ، آن را مجاز کرد (کتاب الام، شافعی ، ج 1 ، ص 317).

ما می بینیم ابن تیمیه در برابر سخن پیامبر فتوا داده و آنرا حرام کرده و محمد بن عبدالوهاب هم حرف او را ادامه داده است. ابن تیمیه بدون تحقیق این روایت را دروغ و مجعول شمرده است.


سلف امیه [وهابی]:

چه خبر است! دور برداشته اید، تندتند حدیث می خوانید! خودتان را به بزرگان شبیه می کنید در حالی که آنها صاحب فتوا هستند. آنها هرچه گفتند باید چشم بسته قبول کرد، چون سخن پیامبر را آنها می فهمند. جناب محمد بن عبدالوهاب گفته است فقط برای مردان زیارت قبر پیامبر و عمر و ابوبکر مستحب است، ولی سفر به قصد زیارت را جایز نفرموده است. من اینگونه ایمان توحیدی و قاطع را ارزشمندتر از این می دانم که با سخن یک رافضی یا یک شافعی و حنفی ضعیف الایمان متزلزل سازم.


کاتب عثمان [حنفی]:

جناب سلف امیه چرا توهین می کنی؟ کمی منطقی باشید! من نمی دانم در این میان چه کنیم. یا باید تمام آیاتی را که دعوت به تفکر و تعقل می کند تعطیل کنیم و به فتواهای دربسته بچسبیم و یا باید هرچه فتواست و خلاف قرآن و سنت است پشت سر اندازیم.

زیارت قبور، احترام گذاشتن به اولیاست . این قرآن است که به پیامبر می گوید:  « ولا تقم علی قبره: تو بر سر قبر این منافق (عبدالله بن ابی) نایسد- توبه /89- ».  از این آیه معلوم می شود ، حاضر شدن بر سر قبر کسی احترام گذاشتن به اوست پس بر سر قبر مومنین و اولیاء حاضر شدن احترام گذاشتن به آنهاست.


علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:

جناب کاتب عثمان طه ، شما مطلب ظریفی را از آیه کریمه استخراج کردید ولی به هر حال شما باید بیش از این صبر و تحمل به خرج دهید. خدای تعالی در سوره تکاثر می فرماید: الهیکم التکاثر - حتی زرتم المقابر: افزون طلبی و به رخ هم کشیدن ثروت شما را سرگرم کرده تا جائی که به زیارت قبرستانها رفتید، باز صحبت دنیا می کنید.

قرآن کریم در اینجا قبرستان را محل عبرت گیری و یادکرد قیامت معرفی کرده است و پیامبر صل الله علیه و اله وسلم شاید با توجه به این آیه فرمودند: در مسجد صحبت دنیا نکنید.  در این آیه مراد از زیارت قبور، قبور اولیاء نیست، بلکه مقابر عمومی مردم است که خود آن مایه عبرت پند گیری تلقی شده است. از اینجا پی می بریم که مقابر اولیاء بیش از اینها بار معنوی و مذکر دارد.

من یک بار با یکی از افراد مفتی زده درباره موضوعی بحث کردم که برای جمود فکری نمونه ای کامل بود. او می گفت در برابر فتواهای جناب محمد بن عبدالوهاب و شیخ الاسلام ابن تیمیه هیچ چیز قرار نمی گیرد و اگر آیاتی هم مخالف آن باشد ، باید توجیه و تأویل شود. پس وقتی محمدبن عبدالوهاب فتوا داد که زیارت قبور اولیاء حرام و شرک است باید پذیرفت و باید آنها تخریب شوند، تمام موانع را هم باید برداشت زیرا ایشان فرموده است تمام روایاتی که از پیامبر درباره زیارت نقل شده همه اش باطل و دروغ است و بقیه علمای اسلام اشتباه کرده اند.

من به او گفتم : شما این آیه « لنتخذن علیهم مسجدا - کهف/21 - » را چه می کنید که موحدان مسیحی بر مزار اصحاب کهف مسجدی ساختند؟ سخن مرا قطع کرد و گفت: شما اول فتوای این دو بزرگوار را نقل کنید و سپس آیه را مطرح کنید.  من دیدم ظاهراً او می خواهد آیه و روایات را فرع بر فتواها بگیرد، لذا بحث با او را رها کردم .

اینک من همین آیه را با شما در میان می گذارم:

اصحاب کهف بعد از بیدار شدن و ملاقات با مردم که احیای مردگان و معاد را اثبات می کرد، از خدا خواستند که آنها را بسوی خود ببرد، و لذا قبض روح شدند .

وقتی آنان به خاک سپرده شدند، مومنان و موحدان مسیحی گفتند: ما برای یادواره فداکاریهای توحیدی آنها بر مزارشان مسجدی می سازیم تا این عبادتگاه یادگار قیام توحیدی آنها و یادآور حیات پس از مرگ باشد و حماسه آنان همچنان زنده بماند. قرآن کریم این ماجرا را چنین نقل می کند که مردم درباره آنان دو دسته شدند:

« فقالوا ابنوا علیهم بنیانا ربهم اعلم بهم؛ یک دسته گفتند: بر مزار آنها بنائی تأسیس کنید ، البته پروردگارشان بحال آنها آگاه تر است» ؛ یعنی کار آنها به خودشان و خدایشان مربوط است نه به ما.  اما دسته دوم که بر کار توحیدی و اوضاع و احوال آنها آگاهی یافتند « قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذن علیهم مسجدا - کهف / 21 - ».  پیشنهاد دادند که بر مزار آنان مسجدی بنا شود که بدین وسیله آنها نمادی برای بندگی خدا باشند و در تقویت ایمان بندگان موثر باشند، یعنی استفاده توحیدی از رونق بخشیدن به قبور آنها.

بدین صورت قرآن القا می کند که عبادت در کنار قبور اولیاء و ساختن مسجد در آنجا یادآور جهاد توحیدی و دینی آنهاست و موجب پیروی از آنها می گردد.

مومنان مسیحی در کنار آرامگاه آنان مسجدی ساختند تا از اولیاء الهی قدردانی و الگوگیری کنند. به همین دلیل پیامبران و اولیائی که قبورشان متروک مانده، تاریخ فعالیتهای شان نیز فراموش گردیده است و معلوم است که عبادت در این قبیل مشاهد مقدسه ، بندگی کردن برای خداست نه برای اولیاء.

در آیه دیگر فرمود: « و لو انهم اذظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروالله... اگر آنها وقتی که مرتکب گناه می شوند، استغفار کنان نزد تو بیایند که تو هم برایشان از خدا طلب مغفرت کنی، خدا قطعاً آنها را می بخشد- نساء/64 -» .

این آیه به زیارت قبر پیامبر دعوت می کند. زیرا بعد از وقات او ، معنی آمدن به نزد او، همانا قصد زیارت کردن او و بار سفر بستن به مدینه است. حالا این دایه های مهربان تر از مادر ، آنرا بدعت معرفی می کنند.


ادامه دارد...

حق با کیست ج 2 ص 51 - 48

شیعه؟ - 100 اثر سودمند

بسم الله الرحمن الرحیم


رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند:

ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه علیها سلام را دوست بدارد، او در بهشت با من خواهد بود و چنانچه کسی او را به خشم آورد، جایگاهش آتش است.

یا سلمان! محبت فاطمه علیها سلام در صد جا اثر سودمند خواهد داشت، از آن جمله: 

در حال مرگ و عالم قبر و میزان و محشر و صراط و در پای حساب اعمال...

فرائد سمطین ج 2 ص 67 ش 391



بسم الله الرحمن الرحیم

رسول الله صل الله علیه و آله:

اگر کسی خدا ا در میان « صفا و مروه » هزار سال و سپس هزار سال و آنگاه هزار سال عبادت کند، تا همچون مشک کهنه شود، اما محبت ما را نداشته باشد، خداوند او را به صورت در آتش می افکند...

مجمع البیان ج 9 ص 29 - 28

بسم الله الرحمن الرحیم

امام باقر علیه السلام:

رسول خدا صل الله علیه و آله حرفی را از خدای تبارک و تعالی نیاموخت مگر اینکه آنرا به علی علیه السلام یاد داد و سپس به ما رسید.

کافی ج 1 ص 391

مناظره زیارت - 8

بسم الله الرحمن الرحیم


ادامه...


کاتب عثمان [حنفی]:

انس بن مالک می گوید، پیامبر فرمود: من شما را قبلاً برای مصلحتی از زیارت قبرها منع کردم، ولی حالا هر که خواست می تواند زیارت کند. زیرا این امر موجب رقت قلب و یادکردن قیامت می شود، ولکن چیزی نگویید که مورد خشم خدا شود. (مسند احمد بن حنبل، ج 3 ص 38 و 63 و 66). مثلاً اعتراض به این که چرا این شخص مرد.

ظاهراً نهی پیامبر از زیارت قبرها برای این بود که عده ای از اهل کتاب بر مزار مردگان اولیا، سجده می کردند، اما بعدها که برای مسلمین واضح شد که سجده بر مزار حرام است، پیامبر صل الله علیه و آله منع از زیارت قبور را برداشت (مستدرک حاکم، ج1 ، ص375).

ابوهریره از پیامبر صل الله علیه و آله روایت کرده است، کسی که بر سر قبر آشنایی عبور کرد و بر او سلام و درود فرستاد، وی جواب سلام او را می دهد ( اهوال القبور ابن رجب حنبلی ، ص 142).


دکتر عبدالصمد [شافعی]:

انس بن مالک نقل می کند که رسول خدا صل الله علیه و آله قبر مادر گرامیش را زیارت کرد و بر آن گریست به طوری که دیگران را هم گریاند(صحیح مسلم، ج2، ص 366 مستدرک حاکم ج1 ص 531).  از این رو جای تعجب است که وهابیت گریه بر مزارها را حرام و شرک می داند.

ابن ابی شیبه می گوید، پیامبر صل الله علیه هر سال به زیارت قبور شهدای احد می رفت و می گفت: السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار (مستدرک حاکم، ج1 ص 533).

ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب این امر تربیتی اسلامی را به چه دلیلی تحریم کرده اند، آیا این فتوا بر منع زیارت قبور نوعی مقاومت در برابر سنت پیامبر نیست؟ آیا این فتوا نوعی بدعت در برابر سنت پیامبر نیست؟ آری کسی که جعل حکم کند بدعت گذار است و پیامبر بدعت گذار را لعن کرده است.


علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:

من در پیرو بیانات دکتر عبدالصمد اضافه می کنم که حاکم نیشابوری نقل می کند: فاطمه علیها سلام در زمان حیات پدر، جمعه ها به زیارت قبر عمویش حمزه می رفت و نماز می خواند و گریه می کرد (مستدرک حاکم، ج1 ص 533).

در حالی که اگر کار آن حضرت خلاف بود پیامبر صل الله علیه و آله او را منع می کرد و سکوت پیامبر علامت رضایت است زیرا قول و فعل و تأیید و تکذیب پیامبر همان سنت است.

پیامبر صل الله علیه و آله به اهل بقیع سلام می کرد. در صحیح بخاری مکرر آمده است که خلیفه دوم گفت: این ها مردگانند و این آیه را خواند: « انک لا تسمع الموتی: تو مردگان را نمی توانی بشنوانی -  نمل/80-».  پیامبر فرمود: به خدا سوگند آنها شنواتر از شمایند چون روح شما محصور جسم شماست ولی آنها آزادند و فرمود: مراد از  اَلمُوتی  در آیه ای که خواندی، کفار دل مرده است، نه مردگان قبرها.

صحابه منبر پیامبر را که از ستون حنانه درست شده بود می بوسیدند و تبرک می جستند؛ حال جای وهابی های امروز در آن زمان خالی است که به صحابه درس شرک و توحید تعلیم دهند!

این منبر را در زمان معاویه شکستند و قطعات آن را بین خود برای تبرک جستن حفظ کردند.  عبدالله بن عمر، از قبه منبر پیامبر تبرک می جست. صاحب بخاری می گوید در بصره در خانه میزبان، یک کاسه چوبی دیدم که از مدینه آورده بودند که پیامبر صل الله علیه و آله در آن آب می خورده است، من هم در آن کاسه به عنوان تبرک آب خوردم ( صحیح بخاری ، کتاب الاشربه، ، باب التبرک بکأس النبی، ج 10، ص 103).  ولی وهابی ها این قبیل روایات را حذف کرده اند.



حق با کیست ، ج 2 ص48 - 46