اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

نفرین شدگان

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

کسانی که بسبب کتمان حدیث غدیر دچار نفرین شدند

در تعدادى از احادیث مناشده روز رحبه و روز " ورود سواران " اشاره شد که جمعى از اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله که در روز غدیر خم حاضر بوده اند شهادت خود را در مقابل امیرالمومنین علیه السلام کتمان نمودند و در نتیجه نفرین آنجناب دچار بلیه شدند چنانکه در بسیارى از کتب معاجم تصریح بدان شده است، آن افراد اینها هستند:

1- ابو حمزه انس بن مالک متوفاى در یکى از سالهاى 93/91/99.

2- براء بن عازب انصارى متوفاى در یکی از سالهای 72/71.

3- جریر بن عبد الله بجلى متوفاى در یکی از سالهای 54/51.

4- زید بن ارقم خزرجى متوفاى در یکی از سالهای 68/66.

5- عبد الرحمن بن مدلج.

6- یزید بن ودیعه.  

یک بررسى در پیرامون حدیث اصابت نفرین

چه بسا اختلاف احادیثى که صراحت دارد باینکه انس به مالک بسبب کتمان شهادت مبتلا باثر نفرین گردید با آنچه از احادیث که ایهام به شهادت دادن او دارد در خاطر خواننده ایجاد شبهه کند و لا ینحل بماند.

ولى "با قدرى توجه" معلوم خواهد شد که متن اخبار موهم بشهادت نامبرده دچار تحریف و تصحیف گشته و بفرض اینکه تحرفى هم دست نداده باشد در مقابل اخبار مصرحه به کتمان او و ابتلایش باثر نفرین- چه از نظر زیادى تعداد اخبار و چه از لحاظ صحت و صراحت- نمیتواند برابرى کند، خاصه آنکه در این باره نصوص دیگریهم جز آنچه ذکر شده وجود دارد.

ابو محمد ابن قتیبه "شرح حال او در ج 1 صفحه 161 گذشت" در " المعارف " صفحه 251 گوید: در چهره انس بن مالک برص نمایان بود و گروهى ذکر کرده اند که على رضى الله عنه از او درباره گفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله "اللهم وال من والاه و عاد من عاداه" سوال نمود، نامبرده در پاسخ گفت: سن من زیاد شده و فراموش کرده ام، و على علیه السلام گفت: اگر دروغ بگوئى خداوند تو را مبتلا به سفیدى "مراد برص است" نماید که دستار "عمامه" آنرا پنهان نکند؛

امینى گوید: اینست تصریح ابن قتیبه در کتاب مزبور و نامبرده کسى است که ابن ابى الحدید بر او اعتماد نموده آنجا که در جلد 4 شرح نهج البلاغه صفحه 388 گوید: ابن قتیبه حدیث برص و نفرین امیرالمومنین علیه السلام را بر انس بن مالک در کتاب " المعارف " در باب برص که اعیان رجال بدان مبتلا بوده اند ذکر نموده و نامبرده "ابن قتیبه" با وجود آنچه نسبت بانحراف او مشهور است اتهامى "دایر بمحبت و علاقه بعلى علیه السلام" ندارد،.. اه. و این کاشف است از یقین ابن ابى الحدید بصحت عبارت و برابر بودن نسخه هاى کتاب و تطابق آنها بر این مطلب همانطور که از سایر اشخاصیکه این کلمه را از کتاب " المعارف " نقل کرده اند نیز همین مطلب بدست میاید ولى در چاپخانه هاى مصرى دستهائیکه باید نسبت به ودایع علماء در کتبشان امین باشند "متاسفانه" مرتکب خیانت شده و کلماتى که از ابن قتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته بر آن افزوده اند و پس از ذکر این داستان این جمله را درج کرده اند: ابو محمد "ابن قتیبه" گوید: این داستان اصل و حقیقت ندارد. غافل از اینکه سیاق مطالب اصل کتاب این خیانت را نشان خواهد داد و این افزایش خائنانه را نمى پذیرد زیرا: مولف کتاب " المعارف " در مورد هر موضوعى مصادیق و مواردى را ذکر میکند که در نزد او مسلم باشد، و از آغاز تا انجام این کتاب دیده نشده که موضوعى را عنوان نماید و مصادیق آنرا ذکر کند و سپس آنها را نفى و رد نماند، جز موضوع مورد بحث چه اول کسى را که مبتلا به برص شده و نام او را مى برد انس بن مالک است، سپس نام افراد دیگر را مى برد بنابراین آیا ممکن است که مولف در اثبات امرى، چیزى را که مصداق آن امر دانسته ذکر و بدان تصریح نماید و سپس آنرا انکار کند و بگوید: این داستان اصل ندارد؟

و این تحریف که در کتاب " المعارف " صورت گرفته در این باب بى سابقه نیست، و عنقریب در مناشده چهاردهم خواهید یافت که این قسمت را از آن حذف و اسقاط کرده اند، و ما در شرح حال مهلب بن ابى صفره، در جلد 2 تاریخ ابن خلکان صفحه 273 موضوعى را نقل از " المعارف " بدست آوردیم که چاپخانه ها آنرا حذف نموده اند؛

و احمد بن جابر "بلاذرى" متوفاى 379 در جزء اول از " انساب الاشراف " گوید: على علیه السلام بر منبر گفت: بخدا سوگند میدهم کسى را که شنیده است از رسول خدا که در روز غدیر خم فرمود: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه برخیزد و گواهى دهد، و انس بن مالک، و براء بن عازب، و جریر بن عبد الله بجلى، در زیر منبر بودند، على علیه السلام سوگند دادن خود را تکرار نمود و احدى پاسخ او را نداد، پس فرمود بار خدایا هر کس که این شهادت را کتمان میکند در حالیکه آنرا میداند او را از دنیا مبر مگر بعد از آنکه بر او علامتى قرار دهى که بدان شناخته شود گوید: در نتیجه انس گرفتار برص شد، و براء نابینا گشت، و جریر بصحرانشینى و گمراهى جاهلیت "پس از مهاجرت باسلام" برگشت و بجایگاه اولى خود رفت و در خانه مادرش درگذشت.

و ابن ابى الحدید در جلد 4 شرح نهج البلاغه در صفحه 488 گوید: مشهور اینست که على علیه السلام در رحبه کوفه مردم را سوگند داد و گفت: بخدا سوگند میدهم هر کس را که در بازگشت رسول خدا صلى الله علیه و آله از حجه الوداع از آنحضرت شنیده که درباره من فرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، برخیزد و گواهى دهد، در نتیجه مردانى بپا خاستند و باین گفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله گواهى دادند، سپس على علیه السلام به انس به مالک فرمود: تو نیز آن روز حضور داشتى، تو را چه مى شود "که گواهى نمیدهى"؟ نامبرده گفت: یا امیرالمومنین سن من زیاد شده و آنچه را که فراموش کرده ام بیشتر است از آنچه بیاد دارم، فرمود: اگر دروغ میگوئى خداوند تو را بسفیدى مبتلا کند که عمامه آنرا پنهان نکند، پس نامبرده نمرد تا مبتلا به برص شد.

و در جلد 1 صفحه 361 گوید: و گروهى از استادان بغدادى ما ذکر نمودند که عده از صحابه و تابعین و محدثین از على علیه السلام منحرف بودند و نسبت باو بدگوئى میکردند و بعضى از آنها براى رسیدن بدنیا و منافع آنى و جاعل آن، مناقب او را کتمان میکردند و بدشمنان او اعانت مینمودند و از جمله آنها انس بن مالک است، على علیه السلام در رحبه "میدان بزرگ" قصر- "یا- رحبه مسجد جامع کوفه" سوگند داد که کدام یک از شما از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیده که فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه در نتیجه دوازده تن بپا خاستند و بدان شهادت دادند و انس بن مالک که در میان آن گروه بود بر نخاست، على علیه السلام فرمود: اى انس چه چیز تو را مانع شد که برخیزى و شهادت دهى در حالیکه تو نیز "در غدیر خم" حضور داشتى؟ گفت: یا امیرالمومنین پیر شده ام و فراموش نموده ام، على علیه السلام گفت: بار خدایا اگر دروغ میگوید او را گرفتار کن به سفیدى که عمامه آنرا نپوشاند، طلحه بن عمیر گفت: قسم بخدا بعد از آن بطور آشکار دیدم که سفیدى بین دو چشم او از برص پیدا شد.

و عثمان بن مطرف گفت: مردى از انس بن مالک در پایان عمرش درباره على بن ابى طالب سوال نمود، انس در جواب او گفت: من بعد از روز واقعه رحبه قسم خوردم که درباره على علیه السلام چیزى را که از من سئوال کنند، کتمان نکنم او در روز قیامت سرور اهل تقوى است، بخدا قسم این سخن را از پیغمبر صلى الله علیه و آله شما شنیدم.

و در جلد 3 تاریخ ابن عساکر صفحه 150 مذکور است که: احمد بن صالح عجلى گفت: احدى از اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله مبتلى نشد، مگر دو نفر، یکى معیقیب که مبتلا به بیمارى جذام بود و یکى انس بن مالک که مبتلا به برص بود.

و ابو جعفر گفت: انس را دیدم که مشغول خوردن بود و لقمه هاى بزرگى میگرفت و بیمارى برص در او نمایان بود و "براى اینکه برص را مخفى بدارد" خلوق میمالید و گفتار عجلى را که فوقا ذکر شد ابو الحجاج مزدى در کتاب تهذیب خود "بطوریکه در خلاصه خزرجى صفحه 35 مذکور است" حکایت نموده، و سید حمیرى موضوع اصابت نفرین را در قصیده لامیه خود که خواهد آمد بدین دو بیت بنظم درآورده:

فى رده سید کل الورىمولاهم فى المحکم المنزل
فصده ذو العرش عند رشدهو شانه بالبرص الانکل

و زاهى در قصیده خود که در مورد خود خواهد آمد چنین سروده:

ذاک الذى استوحش منه انسان یشهد الحق فشاهد البرص
اذ قال من یشهد بالغدیر لى؟فبادر السامع و هو قد نکص
فقال انسیت: فقال: کاذبسوف ترى ما لا تواریه القمص

در اینجا حدیث مجملى هست که اجمالى از این تفصیل را شامل است، خوارزمى با بررسى از طریق حافظ ابن مردویه در مناقب خود روایت کرده از زاذان ابى عمرو که: على علیه السلام در رحبه از مردى درباره حدیثى پرسش کرد؟ آن مرد او را تکذیب نمود، على علیه السلام فرمود مرا تکذیب کردى؟ گفت تو را تکذیب نکردم، پس على علیه السلام فرمود: از خدا میخواهم که اگر مرا تکذیب کردى چشم تو را کور کند، گفت بخواه، در این هنگام على علیه السلام او را نفرین کرد و در نتیجه آنمرد از رحبه بیرون نرفته بود که چشمش نابینا شد!

و این روایت را خواجه پارسا در " فصل الخطاب " از طریق امام مستغفرى ذکر نموده و همچنین نور الدین عبد الرحمن جامى از مستغفرى روایت کرده، و ابن حجر در " صواعق " صفحه 77 آنرا از جمله کرامات امیرالمومنین علیه السلام شمرده و وصابى در محکى " الاکتفاء " از زاذان از طریق حافظ عمر بن محمد ملائى در " سیره " او و جمع دیگر "از ارباب حدیث" آنرا روایت نموده اند.  

 

منبع: الغدیر ، ج 2

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد