اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

اهل تشیع و اهل سنت

شناخت امامان معصوم علیهم السلام و تشیع

رکبان در کوفـــــــه

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

داستان رکبان در کوفه

سال 36 و 37 هجرى  

پیشواى حنبلیها- احمد بن حنبل با بررسى و دقت روایت نموده از یحیى بن آدم، از حنش بن حارث بن لقیط نخعى اشجعى، از ریاح "با یاء دو نقطه" بن حارث که او گفت: چند تن در رحبه نزد على علیه السلام آمدند و گفتند: السلام علیک یا مولانا. فرمود: چگونه من مولاى شما هستم در حالیکه شما عرب هستید؟ گفتند ما از رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیدیم که فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه ریاح گفت: چون از آنجا گذشتند، من بدنبال آنها رفتم و پرسیدم اینها کیانند؟ گفتند: گروهى از انصارند، که در میان آنها ابو ایوب انصارى است.

و باسنادش از ریاح روایت نموده که گفت: گروهى از انصار را دیدم که در رحبه نزد على علیه السلام آمدند، آنجناب پرسیدند: چه کسانى هستید؟ گفتند موالى تو یا امیرالمومنین... بشرح حدیث و باز از او نقل کرده که گفت: هنگامى که على علیه السلام نشسته بود، مردیکه اثر سفر بر او بود داخل شد و گفت: السلام علیک یا مولاى، على علیه السلام فرمود: این کیست؟ گفت: ابو ایوب انصارى هستم، فرمود: او را راه دهید، پس از آنکه ابو ایوب وارد شد بر آنجناب، گفت: شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله میفرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه و ابراهیم بن حسین بن على کسائى معروف به ابن دیزیل "شرح حال او در صفحه 162 ج 1 گذشت" در کتاب صفین کفته حدیث نمود ما را، یحیى بن سلیمان "جعفى" از ابن فضیل "محمد کوفى"، از حسن ابن حکم نخعى، از ریاح بن حارث نخعى که گفت: نزد على علیه السلام نشسته بودم، در این هنگام گروهى که لثام بسته بودند "مطابق رسم عرب پارچه را که بر سر وزیر عگال دارند جلو بینى و دهان خود میفکنند و این را عرب لثام گوید" بر على علیه السلام وارد شده گفتند: السلام علیک یا مولینا فرمود: مگر شما گروهى از عرب نیستید؟ گفتند: آرى، ولى ما شنیدیم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که در روز غدیرخم فرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله، سپس گفت: دیدم على علیه السلام را که خندان شد بحدى که دندانهاى کنار دهان مبارکش نمودار شد، و سپس فرمود: گواه باشید بعدا آن گروه بسوى مرکبهاى خود روانه شدند، من آنها را تعقیب نمودم و بیکى از آنها گفتم: شما از چه طایفه و قومى هستید گفتند؟ ما گروهى از انصار هستیم و آن "اشاره بمردى از خودشان بود" ابو ایوب صاحب منزل رسول خدا صلى الله علیه و آله است ریاح گوید، من نزد او رفتم و با او مصافحه نمودم.

و حافظ ابوبکر بن مردویه "بطوریکه در " کشف الغمه " صفحه 93 مذکور است" از ریاح بن حارث روایت نموده که گفت: من در رحبه با امیرالمومنین علیه السلام بودم، در این هنگام قافله اى کوچک رو آوردند و در میدان رحبه شتران خود را خوابانیدند سپس براه افتادند تا بنزد على علیه السلام رسیدند، گفتند: السلام علیک یا امیرالمومنین و رحمه الله و برکاته، فرمود: چه کسانى هستید؟ گفتند: موالى تو یا امیر المومنین راوى گوید آنجناب را دیدم که با خنده فرمود: چگونه "از موالى من هستید" و حال آنکه شما گروهى از عرب هستید؟ گفتند، در روز غدیر خم از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدیم در حالیکه بازوى تو را گرفته بود خطاب بمردم فرمود: آیا من بمومنین اولى "سزاوارتر" هستم از خودشان؟ گفتیم بلى، هستى اى رسول خدا، پس فرمود همانا خداوندى مولاى من است و من مولاى مومنین هستم، و على مولاى کسى است که من مولاى اویم، بار خدایا دوست بدار کسى را که او را دوست بدارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد، فرمود: شما این را میگوئید "و معتقد هستید"؟ گفتند: آرى، فرمود: و بر این گفتار گواهى میدهید؟ گفتند: آرى، فرمود: راست گفتید پس آن گروه روانه شدند و من بدنبال آنها رفتم و بمردى از آنها گفتم: شما چه کسانى هستید؟ اى بنده خدا؟ گفت: ما گروهى از انصاریم و این است ابو ایوب صاحب منزل رسول خدا صلى الله علیه و آله، پس دست او را گرفتم و باو درود و تحیت گفتم و با او مصافحه نمودم.

و از حبیب بن یسار، از ابى رمیله روایت شده که چهار سوار آمدند نزد امیر المومنین علیه السلام تا اینکه شتران خود را در رحبه خوابانیدند، سپس بنزد آنجناب آمدند و گفتند: السلام علیک یا امیرالمومنین، و رحمه الله و برکاته، فرمود و علیکم السلام از کجا آمده این قافله؟ گفتند: موالى تو از سرزمین فلان آمده اند، فرمود از کجا شما موالى من هستید؟ گفتند: ما در روز غدیر خم از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که میفرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و ابن اثیر در جلد 1 " اسد الغابه " ص 368 روایت کرده از کتاب الموالات ابن عقده باسنادش از ابى مریم زرین حبیش که گفت: على علیه السلام از قصر بیرون آمد و با او روبرو شدند سوارانى که شمشیر حمایل داشتند، و گفتند: السلام علیک یا امیرالمومنین، السلام علیک یا مولانا و رحمه الله و برکاته، على علیه السلام فرمود: در اینجا از اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله چه کسى حضور دارد؟ پس دوازده تن برخاستند که از جمله آنها بودند: قیس بن ثابت بن شماس، و هاشم بن عتبه و حبیب بن بدیل بن ورقاء، پس گواهى دادند که از پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیده اند که میفرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه، و ابو موسى " مدینى " این حدیث را با بررسى و دقت در سند آورده.

و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " صفحه 305 آنرا از کتاب الموالات ابن عقده روایت نموده و صدر خبر را تا آنجاى از متن که " على علیه السلام گفت "... از آن انداخته و هاشم بن عتبه را ذکر نکرده و این روش او بمقتضاى عادتى است که نامبرده در کاهش فضایل آل الله دارد

و محب الدین طبرى در جلد 2 " الریاض النضره " ص 169 روایت مزبور را از طریق احمد بلفظ اول او و از معجم حافظ بغوى ابوالقاسم بلفظ دوم احمد، و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش صفحه 212 از احمد بدو طریق و دو لفظ اولى او، و در جلد 7 صفحه 347 از احمد بلفظ اول او ذکر نموده اند، و در صفحه 348 گوید: ابوبکر بن ابى شیبه گفت: حدیث کرد ما را شریک از حنش از ریاح بن حارث که گفت: هنگامیکه ما در رحبه با على علیه السلام نشسته بودیم، مردى بر آنحضرت وارد شد که اثر سفر بر او بود و گفت: السلام علیک یا مولاى، گفتند: این کیست؟ گفت: ابو تراب انصارى هستم، من شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم که میفرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه.

و حافظ هیثمى در ج 9 " مجمع الزواید " ص 104 حدیث مزبور را بلفظ اول احمد روایت نموده، سپس گوید: حدیث مزبور را احمد و طبرانى روایت نموده اند، جز اینکه او گفته که: گفتند: شنیدیم رسول خدا صلى الله علیه و آله میفرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه- و این ابو ایوب است که میان ماست پس ایو ایوب روپوش را از خود دور کرد سپس گفت شنیدم که رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، 

و رجال طریق احمد ثقه هستند... تا آخر حدیث، و جمال الدین عطاء الله بن فضل الله شیرازى در کتاب خود " الاربعین فى مناقب امیرالمومنین " در مورد ذکر حدیث غدیر گوید: و آنرا زر بن حبیش روایت نموده و چنین گفته: على علیه السلام از قصر خارج شد، در این هنگام سوارانى که شمشیر حمایل داشتند و روپوش بر صورت و تازه از راه رسیده بودند با آنحضرت روبرو شدند و گفتند:

السلام علیک یا امیرالمومنین، و رحمه الله و برکاته، السلام علیک یا مولانا على علیه السلام پس از جواب سلام فرمود: در اینجا از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله چه کسانى هستند؟ پس دوازده تن از آنها برخاستند، که از جمله خالد بن زید ابو ایوب انصارى، و خزیمه بن ثابت و ذو الشهادتین، و قیس بن ثابت بن شماس، و عمار بن یاسر، و ابو الهیثم بن تیهان، و هاشم بن عتبه بن ابى وقاص، و حبیب بن بدیل بن ورقاء بودند. پس شهادت دادند که از رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیدند که میفرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه.. تا آخر حدیث. پس على علیه السلام به انس به مالک و براء بن عازب "که از اداى شهادت خوددارى کردند" فرمود: چه چیز مانع شد شما را از اینکه برخیزید و شهادت دهید؟ چه آنکه شما نیز همانطور که این گروه شنیده اند، شنیده اید؟ سپس فرمود: بار خدایا اگر این دو نفر بعلت عناد کتمان کردند آنها را مبتلا کن، اما براء نابینا شد و پس از نابینا شدن هنگامى که از منزل خود سوال میکرد میگفت: کسیکه گرفتار نفرین شده چگونه راه مقصود را در مى یابد؟ و اما انس، پاهاى او مبتلا به برص شد، و گفته شده است هنگامیکه على علیه السلام طلب گواهى دایر بگفتار پیغمبر صلى الله علیه و آله من کنت مولاه فعلى مولاه فرمود نامبرده معتذر بفراموشى شد و على علیه السلام فرمود: بار خدایا اگر دروغ میگوید او را مبتلا بسفیدى "برص" کن که دستار او آنرا مخفى نسازد پس چهره او دچار برص شد و پیوسته خرقه بر چهره خود مى افکند- ع 1 صفحه 211 و ج 2 صفحه 137. و ابو عمرو کشى در صفحه 30 فهرست خود در آنچه که از جهت عامه روایت نموده گوید: عبد الله بن ابراهیم روایت نموده باخبار از ابو مریم انصارى، از منهال ابن عمرو، از زر بن حبیش که گفت: على بن ابى طالب علیه السلام از قصر خارج شد و سوارانى که شمشیر حمایل و لئام بر چهره داشتند با آنجناب روبرو شدند و گفتند:

السلام علیک یا امیرالمومنین، و رحمه الله و برکاته، السلام علیک یا مولانا، آنحضرت فرمود: در اینجا چه کسى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله هست؟ خالد بن زید ابو ایوب، و خزیمه بن ثابت ذو الشهادتین، و قیس بن سعد بن عباده، و عبد الله ابن بدیل بن ورقاء بپا خاستند، و همگى آنها شهادت دادند باینکه از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدند در روز غدیر خم که میفرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه، پس از آن على علیه السلام به انس بن مالک و براء بن عازب فرمود: چه مانع شد شما را که برخیزید و شهادت دهید؟ زیرا شما هم شنیده اید همانطور که این گروه شنیده اند؟ سپس فرمود: بار خدایا اگر این دو نفر از روى عناد شهادت خود را کتمان نمودند آنها را مبتلا کن، در نتیجه براء بن عازب نابینا شد و قدمهاى انس بن مالک دچار برص شد پس انس بن مالک سوگند یاد کرد که هیچ منقبتى و فضیلتى را که درباره على علیه السلام وجود دارد هرگز کتمان نکند، و اما براء بن عازب، از منزل خود سوال میکرد و باو نشانى میدادند، پس میگفت چگونه راهنمائى و ارشاد میشود کسیکه مورد اصابت نفرین واقع شده؟

و در این زمینه و راجع باین جریان تعداد دیگرى از محدثین متاخر هستند که این داستانها و وقایع را ذکر نموده اند و ما بذکر آنها سخن را طولانى نمیکنیم.

شهود مشهور و بنام که نسبت بحدیث غدیر در روز رکبان "قافله" شهادت داده اند بر حسب آنچه از احادیث گذشت.

1- ابو الهیثم بن تیهان "از اصحاب بدر".

2- ابو ایوب خالد بن زید انصارى.

3- حبیب بن بدیل بن ورقاء خزاعى.

4- خزیمه بن ثابت ذو الشهادتین "از اصحاب بدر است و در صفین شهادت یافته".

5- عبد الله بن بدیل بن ورقاء- در صفین شهادت یافته.

6- عمار بن یاسر "از اصحاب بدر است و در صفین بدست گروه ستمکار کشته شده".

7- قیس بن ثابت بن شماس انصارى

8- قیس بن سعد بن عباده خزرجى "از اصحاب بدر است".

9- هاشم مرقال بن عتبه "پرچمدار على صلى الله علیه و آله در صفین که در همان جنگ شهادت یافته".  

 

منبع: الغدیر ، ج2

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد